false
false
false
false
false
false
false
false
false
به نام خدا
ره توشه اربعین
مِشایةُ الْاَربَعین
ویژه زائرین
صدراله خشنود
فهرست مطالب
عنوان | صفحه |
ویژگیهای منحصر به فرد امام حسین (ع) 17
دلیل راهپیمایی اربعین چیست؟ 21
احادیث و روایات بر فضیلت پیاده روی اربعین.. 22
نظر مراجع در باره راهپیمایی اربعین.. 37
حضرت آیتالله محمدتقی بهجت… 38
حضرت آیت الله وحید خراسانی.. 38
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی.. 39
حضرت آیتالله شبیری زنجانی.. 39
حضرت آیتالله مکارمشیرازی.. 39
حضرت آیتالله نوری همدانی.. 40
حضرت آیتالله علوی گرگانی.. 41
حضرت آیتالله حسینی بوشهری.. 41
حضرت آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی.. 41
فصل دوم: تذکرات وتوصیهها به زائرین. 43
چگونه برای اربعین ثبت نام کنیم؟ 47
مدارک همراه زائرین اربعین.. 48
از چه مرزهایی وارد عراق شویم؟ 50
توصیههای لازم به زائرین محترم. 51
تصاویر زیبای راهپیمایی اربعین.. 60
فصل سوم: اماکن زیارتئ شهرهائ عراق. 85
8- بارگاه سید محمد عموی امام زمان(عج) در مسیر سامرا 89
1- حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) 91
5- مقبره خواجه نصیر الدین طوسی.. 95
6- سید مرتضی (عَلَمُ الهُدی) 96
6- مسجد بزرگ سامرّا و برج مَلویّه. 100
مسافت مرزهای مختلف تا نجف اشرف.. 102
مسافت نجف تا شهرستانهای اطراف.. 103
قبرهایی که در کنارقبر مطهّر مولا علی (ع) میباشد: 106
5- شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی.. 107
15- سید ابوالحسن اصفهانی.. 111
21- آیتالله شهید مصطفی خمینی.. 113
مقبره و زیارتگاههای خارج از حرم امیرالمؤمنین (ع) 114
4– شیخ محمد حسن نجفی اصفهانی.. 115
5- مقام امام زینالعابدین (ع) 115
6- آرامگاه صافی صفا یمانی.. 115
8- منزل امام خمینی رحمة الله علیه. 117
10- شهید سید محمد باقر حکیم. 118
اهمیت و جایگاه قبرستان وادی السلام. 119
11- محراب شهادت امیرالمؤمنین (ع) 128
13- مرقد مطهّر حضرت مسلمبنعقیل (ع) 129
15- مرقد مطهّرهانیبنعروه 131
مرقد مطهّر کمیلبنزیاد نخعی.. 132
6- مقام حضرت زینالعابدین (ع) 137
احادیث مشهوری پیرامون زیارت کربلا.. 140
8- مقام دست راست حضرت ابوالفضل (ع) 155
9- مقام دست چپ حضرت ابوالفضل (ع) 155
11- مزار شریف ابن فَهد حلّی.. 157
13- محل شهادت حضرت علی اکبر (ع) 159
14- محل شهادت حضرت علی اصغر (ع) 159
زیارتگاههای بیرون از کربلا.. 161
1 – زیارتگاه عونبنعبدالله.. 161
2- مرقد مطهّر دو طفلان مسلم. 161
3- مرقد مطهّر حرّبن یزید ریاحی.. 162
فصل چهارم: لغات محلئ عراق. 177
1- زبان عربی فصیح و کلاسیک… 177
2- زبان محاورهای یا عامیانه. 178
تعدادی از فعلهای ماضی و مضارع محلی.. 185
12- رستوران (خوردن و آشامیدن) 205
13- فرودگاه، رانندگی، ترمینال.. 211
20- کلمه و جملاتی که در اماکن عمومی عراق نوشته بودند. 235
نوحه تَزُورُونی (من را زیارت میکنید) 243
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ اَلسَّلامُ عَلَیْکُم یا اَهْلَ الْبَیْتِ النُّبُوَّةِ جَمِیعاً وَ رَحْمَةُاللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
مراسم عظیم راهپیمایی اربعین به سوی حرم حسینی، دیگر یک راهپیمایی معمولی که خاص مردم عراق باشد نیست. بلکه یک راهپیمایی بینالمللی و جهانی است که مسلمانان جهان را به سوی خود جلب کرده است. مشتاقان اهل البیت از اطراف و اکناف جهان به سوی کربلا روانه میشوند. کشورهایی مانند: عراق، ایران، افغانستان، پاکستان، مالزی، هند و نیز کشورهای حاشیه خلیج فارس و کشورهای عربی و بسیاری از کشورهای آفریقایی همانند سنگال، نیجریه، و برخی کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی و جنوبی شرکت مینمایند. البته خودم از نزدیک کسانی که از لندن برای زیارت تشریف آورده بودند مشاهده نمودم و با مسئول آنان هم صحبت نمودم.
این مراسم عظیم دیگر مخصوص شیعیان نیست بلکه همه ادیان و مذاهب را فرا گرفته است. به عنوان نمونه مسیحیان و برخی از مذاهب اسلامی نیز در این مراسم شرکت مینمایند. پس باید به نحو احسن برنامهریزی شود که باعث مباهات و عزت و شرف شیعیان گردد. زیبا جلوه دادن مراسم، همراه با برنامهریزی درست و صحیح باعث از بین رفتن دروغها و کینهها و تهمتهای کینهورزان، به مکتب تشیع خواهد بود.
در نظر داشتم جزوهای برای زوّار عتبات عالیات به رشته تحریر در آورم تا زوّار گرامی اطلاعات نسبی در باره اربعین و اماکن مذهبی و زیارتگاهی عراق را داشته باشند. لذا دفتر و خودکاری برداشتم و در راهپیمایی اربعین شرکت نمودم و هر آنچه در مسیر راهپیمایی و اماکن زیارتگاهی لازم میدیدم که یک زوّار باید بداند، یادداشت میکردم. البته این راهپیمایی بنده کمی به خاطر همین یادداشتها طول کشید. در این راهپیمایی جزوههایی که به فارسی و یا عربی به دستم میرسید، همه را جمعآوری و مطالعه میکردم. لذا کولهپشتیام کمی سنگین شد. ناچار شدم یک گاری دستی بخرم، کولهپشتی و جزوهها را بر روی آن قرار دهم و آن را همراه خود بکشم.
در پایان کتاب، برای این که زوّار محترم بتوانند با عراقیها صحبت نمایند و خواستههای خود را به آنها تفهیم نمایند، لازم دیدم لغات عربی محلی عراق را به صورت مختصر بیاورم. شایسته ذکر است برای اعرابگذاری آن خیلی زحمت کشیدم و برای اینکه اعرابگذاری آن، اشتباه نشود مجبور شدم، خودم زحمت تایپ آن را بکشم. لذا وقت زیادی از بنده را گرفت. یعنی طوری نوشتهام و اعرابگذاری کردهام که هر کسی میتواند آن را به راحتی بخواند و متوجه مفهوم آن بشود.
امید است اگر این جزوه مورد استفاده زوّار و شما واقع گردید، ما را از دعای خیر خود فراموش نفرمایید.
شیراز سومین حرم اهل البیت علیهمالسلام 1397
صدراله خشنود
مدرس دانشگاه
فصل اول:
اهمیت اربعین
ای که مرا خواندهای راه نشانم بده
اربعین؛ رژه سربازان امام زمان (عج) برای اظهار آمادگی در حکومت جهانی آن حضرت میباشد.
اربعین؛ توانایی مدیریت برنامهریزی، نظم و امنیت را در مکتب تشیع، برای اداره کردن سراسر زمین در زمان ظهور حجة بن الحسن العسکری (عج) را به رخ جهانیان میکشاند.
اربعین؛ قدرت نمایی جهان تشیع در عصر حاضر است.
اربعین؛ یک حرکت فرهنگی و یک موهبت الهی است که اخیرا نصیب ما شده است و انشاء الله تا چند سال دیگر جهان را متوجه خودش خواهد کرد. در نتیجه جهان متوجه حرکت و قیام امام حسین (ع) و شهادت و مظلومیت او خواهد شد. این حرکت، قیام و شهادت امام حسین (ع) اسلام را به جهان معرفی خواهد کرد. همان گونه که پیامبر (ص) فرمودند: حُسَیْنُ مِنِّی وَ اَنَا مِنْ حُسَیْن. حسین از من است و من هم از حسین.
یعنی همانطوری که حسین نوه و جگر گوشه من است، دین و مکتب من هم، به وسیله حسین (ع) به جهان معرفی خواهد شد. لذا جهان متوجه اسلام، سپس متوجه قرآن و اهل البیت علیهمالسلام خواهد شد.
اگرچه خبرنگاران خارجی از این رویداد عظیم و جهانی فیلم وگزارش تهیه نمیکنند و خوش ندارند که این حرکت عظیم مردمی وبشری که از بطن انسان و جامعه جوشیده است انعکاس دهند. اما چهره به چهره زوّار محترم انشاء الله انعکاس دهنده این حرکت عظیم جوشیده از بطن جامعه خواهد بود.
دنیای غرب اجازه انعکاس این رویداد و تحول عظیم معنوی را نمیدهد؛ زیرا بعد از جریان رنسانس و ظهور سکولاریسم در غرب تا توانستند، دین و معنویت را افیون جامعه دانستند و با آن مبارزه کردند. اما تا چه وقت میتوانند خاک را بر روی آفتاب بریزند و یا تا کی میتوانند بر روی پرتو افشانی ماه پرده بیفکنند، بالاخره روزی خورشید و ماه چهره خود را نشان خواهد داد. اگر در امریکا دو گاو به همدیگر شاخی بزنند، همه خبرگزاریها با آب و تاب آن را مینویسند و گزارش میدهند. حتی جزئیات گاو و شاخ آنها را موبه مو به رشته تحریر در میآورند. اما در برابر این حرکت عظیم معنوی خاموش و ساکت شدهاند. اگر دقت کرده باشید، غربیها حاضر نبودند برای امام خمینی رحمةاللهعلیه، لفظ «امام» بکار ببرند. چون برای آنان لفظ «امام» بار معنایی و مفهومی و قداستی داشت. عنوان میکردند خمینی یا آیتالله خمینی، رهبر ایرانیان چنین و چنان گفته است؛ یعنی لفظ «امام» بکار نمیبردند و لفظ «رهبر» بکار میبردند؛ زیرا از نظر آنان لفظ «رهبر» بار معنایی و قداستی ندارد و آن را در ردیف رهبران کفر جهانی تنزّل میدهند.
لذا ما باید تا میتوانیم همراه اسم امام خمینی و مقام معظم رهبری کلمه امام بکار ببریم، هر چند بعضیها آن را خوش ندارند؛ زیرا لفظ «امام» یک فرهنگ دینی است و یک بار قداستی و معنویتی به دنبال خود خواهد داشت. مسلماً سردمداران کفر جهانی و بلندگوی تبلیغاتی اشان، آن را خوش ندارند. زیرا خفاش صفتان، در این نور نمیتوانند حرکت و همراهی نمایند.
قرآن کریم در سوره صف، آیه 8 میفرماید:
«یُریدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِاَفْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ». بعضیها میخواهند با دهانهای خود (بلندگوهای تبلیغاتی) نور خدا را خاموش کنند؛ ولی خدا، نور خود را کامل میکند هر چند کافران آن را خوش ندارند.
ویژگیهای منحصر به فرد امام حسین (ع)
زائر گرامی و بزرگوار، شما به زیارت امامی میروید که ویژگیهای ذیل الذکر را دارد:
تنها امامی است که شش ماهه به دنیا آمدند.
تنها امامی است که از هیچ بانویی شیر نخوردند و تغذیهی ایشان تنها توسط پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) صورت گرفته است.
تنها امامی است که روز ولادتشان، پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند.
تنها امامی است که در معرکهی جنگ به شهادت رسیدند.
تنها امامی است که در دعای توسل از ایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده است با اینکه همهی ائمهی ما شهید شدهاند.
تنها امامی است که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند. (علی اکبر علیهالسلام و علی اصغر علیهالسلام)
تنها امامی است که اربعین و زیارت اربعین دارند.
تنها امامی است که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد، تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست.
تنها امامی است که بدون غسل و کفن دفن شدند.
تنها امامی است که سر مبارکش از بدنش جدا شد.
تنها امامی است که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند.
تنها امامی است که بعد از شهادتش، خانوادهاش اسیر شدند.
تنها امامی است که پدر نُه نسل معصوم میباشند.
تنها امامی است که تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست.
تنها امامی است که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد.
تنها امامی است که دعا تحت قبهی ایشان به اجابت میرسد.
تنها امامی است که امام زمان (عج)، شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه میکند!
تنها امامی است که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است.
تنها امامی است که یک در بهشت به نام اوست: بابالحسین.
متاسفانه دشمنان دین و اهل البیت، خصوصا ماهوارهای آن طرف آب، در ایام اربعین برای مانع و منحرف نمودن زائرین حضرت اباعبدالله الحسین (ع) تبلیغ میکنند: آیا نمیشد، پول این زیارتها خرج فقرا شود یا در کشور خودمان برای ساخت و ساز و عمران و آبادی خرج شود؟ معنا، مفهوم و منطوقش این است که به زیارت نروید و از این حرفها….
جواب:
1- این مطلب شبیهه سخنان خوارج است که به مولی علی (ع) میگفتند: «لا حُکمَ اِلاّ لِلهِ» یعنی هیچ حکمی جز، حکم خدا نیست.
این کلمه، کلمه حقی است که هیچ حکمی نباید باشد مگر حکم خدا؛ یعنی حکم هوای نفس نباید باشد، حکم مخالف قرآن نباید باشد. این کلمه، مطلب درستی است. اما منظور خوارج از این سخنان این بود که علی (ع) نباید حاکم باشد؛ یعنی دستور علی (ع) اجرا نشود.
سخنان آن طرف آبها و شبکههای ماهوارهای و کسانی که در داخل کشور این سخنان را بیان میکنند مصداق، کلمةُ الْحَقّ است که یُرادُ بِهِ الْباطلُ. بله درست است که باید به فقراء کمک نمود، این کلمه حقی است. اما منظور آنان از این سخنان اراده باطل میباشد. یعنی به زیارت اهل البیت (ع) نروید تا حرم امام حسین(ع) که همه چیزش را برای اسلام داد متروک و خلوت و خالی بماند. خروجی آن این است که شیعهای باقی نماند که در برابر ظالمین و ستمکاران قیام کنند و به امام حسین (ع) اقتدا نمایند.
بله زائرین امام حسین (ع) قطعا اهل انفاق و صدقه دادن میباشند. زیرا روحیه تشیع روحیه انفاق و از فقرا حمایت کردن میباشد. یعنی همین ایستادگی در برابر استکبار جهانی به خاطر طرفداری از فقراء میباشد. چرا استکبار، استکبار شده است؟ چون حق فقراء را خورده است و اکنون بلندگوی تبلیغاتی اشان دایه دلسوزتر از مادر برای فقراء شدهاند!
سؤال: آیا آنهایی که آن طرف آب هستند، یا کسانی که این حرف را میزنند، واقعا طرفدار فقرا و محرومین و مظلومین میباشند؟ یا این که از سرمایه داران و ظالمین حمایت میکنند! یا الآن هم برای آنان کار میکنند و بلندگوی استعمار میباشند؟ این افرادی که اینگونه حرفها را میزنند خودشان خدا وکیلی چقدر به فقرا کمک کردهاند؟
بنده به تجربه دیدهام و لمس کردهام، آنانی که این حرفها را میزنند، خودشان یک ریال، به فقراء کمک نمیکنند و حتی حاضر نیستند سر سفره فقرا بنشینند و یک لقمه نان با فقراء بخورند. اما این شعارها را سر میدهند. هدف اصلیشان این است که این شعائر الهی یعنی زیارت عتبات عالیات خاموش شود و در حقیقت مردم از اهلالبیت(ع) فاصله بگیرند. و به شیعه ضربه بزنند که متاسفانه بعضی از خودی هم ندانسته همان چیزی که دشمنان اهلالبیت، القاء میکنند به زبان میآورند که مصداق «والعصر اِنّ الانسانَ لَفی خُسْر» میباشند
شایسته ذکر است، خودسازی معنوی، که سفرهای زیارتی نیز بخشی از آن است، میتواند از مهمترین دست آوردهای بشر باشد، که وقتی روحیه معنوی در زائر اهلالبیت(ع) بوجود آمد، روحیه انفاق هم زنده میشود زیرا؛ روحیه انفاق هم از روحیه معنوی برمیخیزد.
بنده به اینگونه افراد که تعداد آنان هم خیلی خیلی اندک هستند در کلاس درس، اینگونه هدایت میکنم. به آنان میگویم: اشکالی ندارد! شما نمیخواهد به زیارت عتبات عالیات بروید و یا به درب و ضریح مقدس امام حسین (ع) کمک نمایید! لطفا پولتان را صرف فقرا نمایید، اما مرحمت نمایید، یک آدرسی هم به بنده بدهید تا فقرا را به درب منزل شما هدایت نمایم! زیرا بنده خیلی از فقرا را میشناسم که به بنده مراجعه میکنند. چون شما طرفدار فقرا هستید و پولتان هم در جهت فقرا طبق گفته خوتان باید خرج کنید. به حضورتان و حضور پدر و مادرتان بفرستم که به آنان کمک نمایید!
با کمال تعجب یک نفرشان آدرس نمیدهند و حتی حاضر نیستند به خانواده فقرا سرکشی نمایند! اما در اثر دیدن ماهواره این چنین به بچه مسلمان شیعه القا نموده اند! که به زیارت نروید و به فقراء کمک نمایید.
خروجی آن این میشود که بچه شیعه با دست خودش، تیشه به ریشه اعتقاداتش بزند! انشاءالله که خداوند اینها را از خواب جهالت بیدار و هدایت نماید، آمین ربالعالمین.
2- آیا یک محاسبه ساده شبیه آنچه در مورد اربعین و حج انجام میشود و میگوییم، برای سفرهای توریستی که به ترکیه و کشورهای اروپایی میروند انجام دادهاید؟
به نقل از اتحادیه هتلداران ترکیه در ایام نوروز حدود 70% از هتلهای شهر آنتالیا توسط شهروندان ایرانی کرایه شده است! و همچنین، در طول یک سال، بیش از 2.5 میلیون توریست ایرانی به این کشور سفر میکنند. اگر فرض کنیم که هر گردشگر به طور میانگین 600 دلار هزینه میکند (برای هتل و خرید و…) میتوان نتیجه گرفت که توریستهای ایرانی در یک سال چیزی حدود 1.5 میلیارد دلار (در سال 1396) تقدیم به ترکیه کردهاند و میکنند:
1.500.000.000 = 2.500.000 * 600
این رقم بسیار بسیار عظیم است. شاید برای فهمش بهتر باشد این طور بگویم: پولی که ایرانیها سالانه در ترکیه خرج میکنند، حدوداً ده برابر بودجه سازمان محیط زیست کشورمان است! در ضمن، اگر خرج توریستهایی که به دبی و گرجستان و تایلند و مالزی و اروپا و دیگر مقاصد خارجی میروند را هم به این عدد اضافه کنیم، خدا میداند چقدر پول از ایران توسط توریستها خارج میشود! بدیهی است این اعداد و ارقام به مراتب بیشتر از هزنیه حج تمتع سالانه ایرانیهاست. و هزینه عتبات عالیات در برابر آنها واقعاً ناچیز است.
نهایتا این محاسبات ما را به یک سوال ساده میرساند: آن دوستانی که در زمان حج و اربعین ندای وطنم- پاره- تنم و فقرا، سر میدهند، در ایام نوروز و سفرهای تابستانی کجا میروند؟ لطفا چون طرفدار فقراء میباشند و اشک تمساح هم برای فقراء میریزند، پول سفر و خوشگذارانی نوروزشان را برای یک سال هم که شده صرف فقرا نمایند و با فقراء هم سفره شوند، اگر راست میگویند…
آیات قرآن در رابطه با راهپیمایی
قرآن در سوره توبه آیه 120 میفرماید:
وَلایطَئُونَ مَوطَئاً یغیظُ الكُفّارَ وَ لاینالُونَ مِن عَدُوٍّ نَیلاً إلّاكُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إنَّ اللَّهَ لایضیعُ أجرَ المُحسِنینَ[1] و هیچ گامى (راهپیمایی) كه موجب خشم كافران شود برنمىدارند و ضربهاى از دشمن نمىخورند مگر اینكه به واسطه آن عمل صالحى براى آنها نوشته مىشود زیرا خداوند پاداش نیكوكاران ضایع نمىكند.
همچنین در سوره انفال آیه 24 میفرماید:
یأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا یحییكُم[2]
اى اهل ایمان، چون خدا و رسول، شما را به آنچه مایه حیات ابدى شماست (یعنى ایمان) دعوت كنند، اجابت كنید.
و همچنین در سوره حج آیه 32 میفرماید:
ذلِكَ وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[3]
این است (سخن حق) و هر كس شعائر (دین) خدا را بزرگ و محترم دارد این از صفت دلهاى با تقواست.
احادیث و روایات بر فضیلت پیاده روی اربعین
امام حسن عسکری میفرمایند:
عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ[4]
علامتهای مومن (شیعه) پنج چیز است: اقامه پنجاه و یک ركعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، خواندن زیارت اربعین، انگشتر در دست راست كردن، در سجده پیشانی بر خاك نهادن و بسماللهالرحمنالرحیم را (در نماز) بلند گفتن.
از حسینبنسعید نقل شده است که از امام صادق(ع) درباره زائر قبر حسین(ع) سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمود:
«فَقَالَ مَنِ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ ثُمَّ مَشَی إِلَی قَبْرِ الْحُسَینِ(ع) کانَ لَهُ بِکلِّ قَدَمٍ یرْفَعُهَا وَ یَضَعُهَا حَجَّةٌ مُتَقَبَّلَةٌ بِمَنَاسِکهَا»[5]
هر آن که در فرات غسل کند و سپس با پای پیاده به سوی مرقد حسین(ع) برود، به ازای هر قدمی که برمی دارد و بر زمین میگذارد، حجّی مقبول با تمام اعمال و مناسک برای او خواهد بود.
امام صادق(ع) درباره ثواب زیارت امام حسین(ع) با پای پیاده میفرماید:
کسى که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند به هر قدمى که برمىدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مىفرماید و یک درجه مرتبهاش را بالا مىبرد، وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکل او مىفرماید که آنچه خیر از دهان او خارج میشود را نوشته و آنچه شر و بد است را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مىگویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهلبیت رسولش هستی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد کرد.[6]
قدامةبنمالک از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود:
«مَنْ زَارَ الْحُسَینَ مُحْتَسِباً لَا أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا سُمْعَةً مُحِّصَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ کمَا یمَضَّضُ الثَّوْبُ فِی الْمَاءِ فَلَا یبْقَی عَلَیهِ دَنَسٌ وَ یکتَبُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةٌ وَ کلَّمَا رَفَعَ قَدَماً عُمْرَةٌ»[7]
کسی که حسین(ع) را برای رضای خدا زیارت کند، نه برای خوشگذرانی و تفریح و نه به جهت کسب شهرت (و فخر فروشی)، گناهانش فرو میریزد، همانطور که لباس در آب شسته شده (و پاک میشود) و در نتیجه، هیچ آلودگی بر او باقی نمیماند و با هر گامی که بر زمین میگذارد، حجّی برایش نوشته میشود و با هر قدمی که برمیدارد، عمرهای برایش ثبت میگردد.
بشیر دَهّان میگوید: در پایان یک گفتوگوی طولانی که با امام صادق(ع) داشتم، ایشان به من فرمود:
«وَیحَک یا بَشِیرُ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَتَاهُ عَارِفاً بِحَقِّهِ وَ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ کتِبَ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةٌ وَ عُمْرَةٌ مَبْرُورَاتٌ مُتَقَبَّلَاتٌ وَ غَزْوَةٌ مَعَ نَبِی أَوْ إِمَامٍ عَادِلٍ»[8]
ای بشیر! به درستی که مؤمن زمانی که به زیارت حسینبنعلی(ع) بیاید، در حالی که حقّش را بشناسد و (پیش از زیارت) در فرات غُسل نماید، به ازای هر قدمی، حج و عمرهای مقبول و یک جهاد در رکاب پیامبر یا امام عادل برایش نوشته میشود.
از رُفاعةبنموسی نقل شده است که امام صادق(ع) فرمود:
«إِنَّ مَنْ خَرَجَ إِلَی قَبْرِ الْحُسَینِ(ع) عَارِفاً بِحَقِّهِ وَ اغْتَسَلَ فِی الْفُرَاتِ وَ خَرَجَ مِنَ الْمَاءِ کانَ کمِثْلِ الَّذِی خَرَجَ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِذَا مَشَی إِلَی الْحَیرِ لَمْ یرْفَعْ قَدَماً وَ لَمْ یضَعْ أُخْرَی إِلَّا کتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ»[9]
به درستی کسی که (برای زیارت) به سوی مرقد حسین (بن علی)(ع) برود، در حالی که حقّش را میشناسد و (پیش از زیارت) در فُرات غسل کند و از آب خارج شود، مثل کسی است که از گناهانش خارج شود. پس هنگامی که به باب الحسین(ع) رسید، قدم از قدم برنمیدارد، مگر این که خداوند برایش ده حسنه مینویسد و ده گناهش پاک میگردد.
حسینبنثُویر از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود:
«إِذَا أَتَیتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَاغْتَسِلْ عَلَی شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِیابَک الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِیاً فَإِنَّک فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ بِالتَّکبِیرِ وَ التَّهْلِیلِ»[10]
زمانی که به زیارت ابا عبدالله(ع) رفتی، پس غسل کن در نهر فرات و سپس لباسهای پاک بپوش؛ آن گاه با پای برهنه راه برو؛ پس تو در حرمی از حرم خدا و حرم پیامبرش هستی و بر تو باد به تکبیر و گفتن لاالهالّاالله.
از علی صائغ نقل شده که امام صادق(ع) فرمود:ای علی! به زیارت حسین(ع) برو و آن را ترک مکن. علی صائغ میگوید: عرض کردم: چه ثواب و پاداشی برای زائرش دارد؟ امام فرمود:
«مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً فَإِذَا أَتَاهُ وَکلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکینِ یکتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیرٍ وَ لَا یکتُبَانِ مَا یخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ سَیئٍ وَ لَا غَیرِ ذَلِک فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یا وَلِی اللَّهِ مَغْفُورٌ لَک أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیت رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَی النَّارَ بِعَینِک أَبَداً وَ لَا تَرَاک وَ لَا تَطْعَمُک أَبَدا»[11]
کسی که به زیارت ایشان برود، خداوند به ازای هر قدمی، حسنهای برایش مینویسد و از او گناهی را پاک میکند و یک درجه ارتقای رتبه پیدا میکند. پس وقتی به مرقد حسین(ع) رسید، خداوند دو فرشته را بر او مأمور میکند تا هرچه از خیر و خوبی و صلاح از دهانش خارج میشود، برایش بنویسند و اگر چیزی خواست که به صلاحش نبود، برایش ثبت نکنند و هنگامی که از زیارت بازمیگردد، با او وداع کرده و میگویند:ای دوست خدا! بخشیده شدی؛ تو از حزب خدا و حزب پیامبرش و حزب اهل بیتش هستی. به خدا سوگند هرگز به چشم خودت آتش را نخواهی دید و آتش نیز تو را نمیبیند و نمیسوزاند.
کتاب کاملاً لزیارات: ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
حُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَهَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا حُسَیْنُ مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَهَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص إِنْ کَانَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَهً حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ [الْمُفْلِحینَ الْمُنْجِحِینَ] حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى.[12]
حسینبنثویربنأبى فاخته میگوید، حضرت ابو عبد اللَّه علیهالسّلام فرمودند:
اى حسین! کسى که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسینابنعلى علیهماالسّلام باشد اگر پیاده رود خداوند منّان به هر قدمى که برمىدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو میفرماید تا زمانى که به حائر برسد و پس از رسیدن به آن مکان شریف حق تبارک و تعالى او را از رستگاران قرار میدهد تا وقتى که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند که در این هنگام او را از فائزین محسوب میفرماید تا زمانى که اراده مراجعت نماید در این وقت فرشتهاى نزد او آمده و میگوید:
رسول خدا صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم سلام رسانده و به تو میفرماید: از ابتداء عمل را شروع کن، تمام گناهان گذشته ات آمرزیده شد.
باب چهل و نهم کتاب کاملاًلزیارات: ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَخْرُجُ إِلَى قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَلَهُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ بِأَوَّلِ خُطْوَهٍ مَغْفِرَهُ ذُنُوبِهِ- ثُمَّ لَمْ یَزَلْ یُقَدَّسُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَتَّى یَأْتِیَهُ فَإِذَا أَتَاهُ نَاجَاهُ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِکَ ادْعُنِی أُجِبْکَ اطْلُبْ مِنِّی أُعْطِکَ سَلْنِی حَاجَهً أقضیها [أَقْضِهَا] لَکَ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُعْطِیَ مَا بَذَلَ.[13]
بشیر دهّان، میگوید؛ حضرت ابىعبداللَّه علیهالسّلام فرمودند:
شخصى که به زیارت قبر حضرت حسینبنعلى علیهماالسّلام میرود، زمانى که از اهلش جدا شد با اولین گامى که برمیدارد تمام گناهانش آمرزیده میشود سپس با هر قدمى که برمیدارد پیوسته تقدیس و تنزیه شده تا به قبر برسد و هنگامى که به آنجا رسید حق تعالى او را خوانده و با وى مناجات نموده و میفرماید:
بنده من! از من بخواه تا به تو اعطاء نمایم، من را بخوان اجابتت نمایم، از من طلب کن به تو بدهم، حاجتت را از من بخواه تا برایت روا سازم.
راوى میگوید، امام علیهالسّلام فرمودند: و بر خداوند متعال حق و ثابت است آنچه را که بذل نموده اعطاء فرماید.
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَهً مُوَکَّلِینَ بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِذَا هَمَّ بِزِیَارَتِهِ الرَّجُلُ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ ذُنُوبَهُ فَإِذَا خَطَا مَحَوْهَا ثُمَّ إِذَا خَطَا ضَاعَفُوا لَهُ حَسَنَاتِهِ فَمَا تَزَالُ حَسَنَاتُهُ تَضَاعَفُ حَتَّى تُوجِبَ لَهُ الْجَنَّهَ ثُمَّ اکْتَنَفُوهُ وَ قَدَّسُوهُ وَ یُنَادُونَ مَلَائِکَهَ السَّمَاءِ أَنْ قَدِّسُوا زُوَّارَ حَبِیبِ اللَّهِ فَإِذَا اغْتَسَلُوا نَادَاهُمْ مُحَمَّدٌ ص یَا وَفْدَ اللَّهِ أَبْشِرُوا بِمُرَافَقَتِی فِی الْجَنَّهِ ثُمَّ نَادَاهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَع أَنَا ضَامِنٌ لِقَضَاءِ حَوَائِجِکُمْ وَ دَفْعِ الْبَلَاءِ عَنْکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ ثُمَّ الْتَقَاهُمْ [اکْتَنَفَهُمُ] النَّبِیُّ ص عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَ عَنْ شَمَائِلِهِمْ حَتَّى یَنْصَرِفُوا إِلَى أَهَالِیهِمْ.[14]
حضرت ابىعبداللَّه امام صادق علیهالسلام فرمودند:
خداوند متعال فرشتگانى دارد که موکّل قبر حضرت امام حسین علیهالسّلام مىباشند هنگامى که شخص قصد زیارت آن حضرت را مینماید حق تعالى گناهان او را در اختیار این فرشتگان قرار میدهد و زمانى که وى قدم برداشت فرشتگان تمام گناهانش را محو میکنند و سپس قدم دوّم را که برداشت حسناتش مضاعف و دو چندان میکنند و پیوسته با قدمهایى که برمیدارد حسناتش مضاعف میگردد تا به حدّى میرسد که بهشت برایش واجب و ثابت میگردد، سپس اطرافش را گرفته و تقدیسش میکنند و فرشتگان آسمان نداء داده و میگویند:
زوّار دوست دوست خدا را تقدیس نمائید.
و وقتى زوّار غسل کردند حضرت محمّد صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم ایشان را مورد نداء قرار داده و میفرماید:
اى مسافران خدا! بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید.
سپس امیرالمؤمنین علیهالسّلام به ایشان نداء نموده و میفرماید: من ضامنم که حوائج شما را بر آورده نموده و بلاء را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم، سپس پیامبر اکرم صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم با ایشان از طرف راست و چپ ملاقات فرموده تا بالأخره به اهل خود بازگردند.
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
وَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ وَ جَمَاعَهٌ رَحِمَهُمُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ جَابِرٍ الْمَکْفُوفِ عَنْ أَبِی الصَّامِتِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یَقُولُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ أَلْفَ حَسَنَهٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَهٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَهٍ فَإِذَا أَتَیْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیْکَ وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْیَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ فَإِذَا أَتَیْتَ بَابَ الْحَائِرِ فَکَبِّرْ أَرْبَعاً ثُمَّ امْشِ قَلِیلًا ثُمَّ کَبِّرْ أَرْبَعاً ثُمَّ ائْتِ رَأْسَهُ فَقِفْ عَلَیْهِ فَکَبِّرْ أَرْبَعاً [فَکَبِّرْ وَ صَلِّ عِنْدَهُ وَ اسْأَلْ] وَ صَلِّ أَرْبَعاً وَ اسْأَلِ اللَّهَ حَاجَتَکَ.[15]
علىبنالحسینبنموسىبنبابویه و جماعتى رحمهاللَّهعلیهم، از سعدبنعبداللَّه، از حسنبنعلىّ بنعبداللَّهبنمغیره، از عبّاسبنعامر، از جابر مکفوف، از أبىالصّامت، وى میگوید:
از حضرت ابىعبداللَّه علیهالسّلام شنیدم که میفرمودند:
کسى که پیاده به زیارت قبر حضرت امام حسین علیهالسّلام برود خداوند متعال به هر قدمى که بر میدارد هزار حسنه برایش ثبت و هزار گناه از وى محو میفرماید و هزار درجه مرتبهاش را بالا میبرد سپس فرمودند:
وقتى به فرات وارد شدى ابتداء غسل کن و کفشهایت را آویزان نما و پاى برهنه راه برو و مانند بنده ذلیل راه برو و وقتى به درب حائر رسیدى چهار مرتبه تکبیر بگو سپس اندکى حرکت کن باز چهار بار تکبیر گفته بعد به طرف بالاى سر حضرت برو و در آنجا بایست و سپس چهار مرتبه تکبیر بگو و نزد قبر نماز بخوان و از خداوند متعال حاجت خود را بخواه.
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَدْنَى مَا لِزَائِرِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَقَالَ لِی یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ أَدْنَى مَا یَکُونُ لَهُ أَنَّ اللَّهَ یَحْفَظُهُ فِی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ حَتَّى یَرُدَّهُ إِلَى أَهْلِهِ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ کَانَ اللَّهُ الْحَافِظَ لَهُ.[16]
محمّدبنجعفر رزّاز، از محمّدبنالحسین، از محمّدبناسماعیلبنبزیع، از صالحبنعقبه، از عبداللَّهبنهلال، از حضرت ابىعبداللَّه علیهالسّلام نقل کرده، وى گفت:
محضر امام علیهالسّلام عرض کردم: فدایت شوم کمترین ثواب و اجرى که براى زائر قبر حضرت امام حسین علیهالسّلام میباشد چیست؟
حضرت فرمودند:
اى عبداللَّه! کمترین پاداشى که براى او است اینکه: خداوند متعال خود و اهلش را حفظ کرده تا به خویشانش باز گردد و وقتى روز قیامت شد خداوند متعال حافظ او خواهد بود.
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَهَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ الصَّائِغِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یَا عَلِیُّ زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ قَالَ قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ قَالَ مَنْ أَتَاهُ مَاشِیً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَهً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَهً فَإِذَا أَتَاهُ وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِهِ وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِکَ أَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ أَبَداً.[17]
پدرم رحمهاللَّهعلیه از حسینبنحسنبن ابان، از محمّدبناورمه از کسى که برایش حدیث گفته، از علىبنمیمون صائغ، از حضرت ابىعبداللَّه علیهالسّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
اى على! قبر حسین علیهالسّلام را زیارت کن و ترک مکن.
عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟
حضرت فرمودند: کسى که پیاده زیارت کند خداوند به هر قدمى که برمیدارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو میفرماید و یک درجه مرتبهاش را بالا میبرد و وقتى به زیارت رفت حق تعالى دو فرشته را موکّل او میفرماید که آنچه خیر از دهان او خارج میشود را نوشته و آنچه شر و بد میباشد را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى میگویند:
اى ولىّ خدا گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهلبیت رسولش میباشى و خداوند هرگز چشمانت را به آتش جهنم بینا نمیکند و آتش نیز تو را ابدا نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ ع مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یَرْجِعْ حَتَّى یُغْفَرَ لَهُ کُلُّ ذَنْبٍ- وَ یُکْتَبَ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ خَطَاهَا وَ کُلِّ یَدٍ رَفَعَتْهَا دَابَّتُهُ أَلْفُ حَسَنَهٍ وَ مُحِیَ عَنْهُ أَلْفُ سَیِّئَهٍ- وَ تُرْفَعُ لَهُ أَلْفُ دَرَجَهٍ.[18]
محمّدبنعبداللَّهبنجعفر حمیرى، از پدرش، از علىبنمحمّدبنسالم، از محمّدبنخالد، از عبد الرحمنبنحماد بصرى، از عبداللَّهبنعبد الرحمن اصم از عبد اللَّهبنمسکان، از حضرت ابى عبد اللَّه علیهالسّلام، نقل کرد که آن حضرت فرمودند:
کسى که از شیعیان ما بوده و حسین علیهالسّلام را زیارت کند از زیارت برنگشته مگر آنکه تمام گناهانش آمرزیده میشود و براى هر قدمى که برمیدارد و هر دستى که بالا میرود و اسبش را حرکت داده و میراند هزار حسنه ثبت شده و هزار گناه محو گشته و هزار درجه مرتبهاش بالا میرود.
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ خَالِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِیرٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَاضِی قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی غُرَیْفَهٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ مُرَازِمٌ فَسَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ وَ بِکُلِّ قَدَمٍ یَرْفَعُهَا وَ یَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَهٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ وَ مَنْ أَتَاهُ بِسَفِینَهٍ فَکَفَتْ بِهِمْ سَفِینَتُهُمْ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَکُمُ الْجَنَّهُ.[19]
محمّدبنجعفر قرشى رزّاز از دائى خود محمّدبنالحسینبنابى الخطّاب، از احمدبنبشیر سرّاج، از ابو سعید قاضى، وى گفت:
حضرت ابى عبد اللَّه علیهالسّلام در غرفه کوچکى که داشتند نزول اجلال داشتند و مرازم نیز در خدمت آن جناب بود من بر ایشان داخل شدم، شنیدم حضرت میفرمودند:
کسى که پیاده به زیارت قبر حضرت امام حسین علیهالسّلام برود خداوند متعال به هر گامى که برداشته و به هر قدمى که از زمین بلند نموده و بر آن نهاده – ثواب آزاد کردن بندهاى از اولاد حضرت اسماعیل را میدهد.
و کسى که با کشتى به زیارت آن حضرت رود و در اثناء کشتى چپ شده و سرنشینانش را در آب بریزد منادى از آسمان نداء میکند:
خوشا به حال شما و گوارا باد بر شما بهشت.
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام برود.
حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَّارِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع تَزُورُونَ الْحُسَیْنَ ع وَ تَرْکَبُونَ السُّفُنَ فَقُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهَا إِذَا انْکَفَتْ بِکُمْ نُودِیتُمْ أَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَکُمُ الْجَنَّهُ.[20]
پدرم رحمهاللَّه علیه و علىبنالحسین، از سعدبنعبداللَّه، از محمّدبناحمدبنحمدان قلانسى، از محمّدبنالحسین المحاربى، از احمدبنمیثم، از محمّدبنعاصم، از عبد اللَّهبننجّار نقل کرده، وى گفت:
حضرت ابو عبداللَّه علیهالسّلام به من فرمودند:
آیا به زیارت حضرت امام حسین علیهالسّلام میروید؟ و آیا بر کشتى سوار میشوید و به زیارت آن حضرت میروید؟
عرض کردم: بلى.
حضرت فرمودند: آیا میدانى هرگاه کشتى شما را در دریا واژگون کند منادى ندا میکند:
آگاه باشید! خوشا بحال شما، بهشت بر شما گوارا باد. (امروزه به جای کشتی، ماشین و هواپیما و قطار میباشد.)
امام صادق (ع):
فی فضل زیارة الحسینبنعلی (ع) لقد حَدَثَنی ابی (ع) اَنَّهُ لم یَخلُ مکانُهُ مُنذُ قُتِلَ مِن مُصَلٍ یُصَلّی عَلَیهِ مِن الملائکة اَو مِن الجِنِّ اَو مِنَ النَسِ اَو مِنَ الوَحشِ و ما من شَیءٍ اِلّا و هُوَ یَغبَطُ زائرَهُ و یَتَمَسَّحُ به و یَرجُو فی النَّظرِ اِلَیه الخَیر لِنَظَرِه الی قَبرِهِ.[21]
هرچیزی غبطه زائر آن حضرت را میخورد و خود را به او نزدیک میکند و با نگاه کردن به زائر امام حسین (ع) امید خیر دارد زیرا او به قبر امام حسین (ع) نگاه کرده است
امام صادق (ع) در مورد عاشق میفرمایند:
اًلمُشتاقُ لایَشتَهی طَعاماً و لایَلتَذُ بِشِرابٍ و لایَستَطِیبُ رُفاداً و لایأنَسُ حَمیماً و لایأوی داراً ول لایسکنُ عُمراناً و لایلبَسُ لَیناً و لایَقِرُّ قَراراً یَعبُد اللهَ لَیلاً و نهاراً راجیاً اَن یَصیرَ اِلی ما اِشتاقَ اِلَیهِ.[22]
امام صادق(ع):
مشتاق کسی است که میل به غذا ندارد و نوشیدنی هم برایش لذت بخش نیست…
امام صادق (ع):
کسی که خداوند خیر و خوشبختی او را بخواهد عشق به امام حسین و شوق به زیارتش را در دل او میاندازد ولی کسی که بدی برایش رقم خورده در قلبش بغض آن حضرت و مخالفت با زیارت آن حضرت میافتد[23]
ظاهراً از امام رضا میباشد: اَللَّهُمَّ اِلَیکَ صَمَدتُ مِن اَرضی وَ قَطَعتُ البِلادَ رَجاءَ رحمَتِکَ فَلاتُخَیِّبنی؛ خدایا من از دیار خویش به سوی تو عازم گشتم و شهرها و مسافتها را طی کردم به امید آن که غرق مهربانیات گردم.[24]
پیامبر اکرم (ص):
مَن زارَنی اَو زارَ اَحَداً مِن ذُرِّیَتی زُرتُهُ یَومَ القیامَةِ فَاَنقَذتُهُ مِن اَهوالِها؛ کسی که مرا یا یکی از فرزندانم را زیارت کند روز قیامت زیارتش خواهم کرد و از ترس و وحشت آن روز رهایش خواهم ساخت.[25]
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (ع)
قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ
امام رضا (ع) فرمودند: هر کس اباعبدلله علیهالسلام را کنار شط فرات زیارت کند، مانند کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است.[26]
نخستین کسی که سنت زیارت اربعین امام حسین(ع) را پایهگذاری کرد و روز بیستم صفر سال 61 هجری یعنی چهل روز پس از واقعه کربلا آنان را زیارت نمود، جابربنعبدالله انصاری است.
از جهتی جریان پیاده روی برای زیارت سیدالشهداء (ع) در روز اربعین سابقهای تاریخی نیز دارد؛ زیارت کربلا با پای پیاده در زمان «شیخ انصاری» رسم بوده است، اما در برههای از زمان به فراموشی سپرده میشود که در نهایت توسط «شیخ میرزا حسین نوری» دوباره احیا میشود. ایشان آخرین بار در سال ۱۳۱۹ هجری با پای پیاده به زیارت حرم أباعبدالله حسین(ع) رفت. با اینکه زیارت سیدالشهدا(ع) در اکثر برهههای تاریخی به سختی انجام میشد و جان زائران در خطر بود، اما با این وجود زائران، عاشقانه خطرات را به جان میخریدند و به پابوسی امام حسین(ع) در روز اربعین نائل میشدند.
نظر مراجع در باره راهپیمایی اربعین
رهبر معظم انقلاب درباره اهمیت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعین حسینی چنین بیان کردهاند:
شروع جاذبه مغناطیسی حسینی در روز اربعین است، جابربن عبدالله را از مدینه بلند میکند و به کربلا میکشند، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرنهای متمادی در دل من و شما هست.
عاشورا درس میدهد که جبههی دشمن با همه تواناییهای ظاهری بسیار آسیبپذیر است.
زیارت «ماشیاً» در تمام سال مطلوب خداوند متعال است. لکن در حقیقت قضیه پیادهروی اربعین مانور و نمایش آمادگی مردم ولو در ظاهر برای ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) است؛ و مسئله تنها زیارت قبر امام حسین (ع) نیست، همانگونه که در عزاداریها صرفا هدف اشک ریختن نیست. لذا در هردو مقوله هدف نهایی اقامه شعائر دین و احیای مذهب است و این مهم در پیادهروی اربعین و اشک ریختن بر مصائب آن امام همام متحقق است.
بنابراین، حقیقت همایش پیادهروی اربعین قدرتنمایی شیعه در عصر حاضر است. و حقا و انصافا در هیچ کجای عالم در طول تاریخ از اول خلقت حضرت آدم تا الآن، چنین همایشی که بیست و پنج میلیون نفر در آن شرکت کنند و از بینی یک نفر هم خون نیاید، وجود ندارد! و ساخت این واقعهی جهانی فقط از مذهبی تمام و کمال چون تشیع ساخته و پرداخته است، مذهبی که دشمن و دوست بر حقانیتاش معترفاند!
اربعین، امام حسین (ع) را به جهان معرفی میکند.
آیتالله محمدتقی بهجت فومنی درباره نقش پیادهروی روز اربعین میگوید:
روایت دارد که امام زمان(عج) که ظهور فرمود، پنج ندا میکند به اهل عالم، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشاناً، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین سحقوه عدوانا،…ای اهل عالم جدّ من حسین (ع) تشنه شهیدش کردند. ای اهل عالم جدّ من حسین (ع) از روی دشمنی از خانه و کاشانهاش دور کردند… امام زمان خودش را به واسطه امام حسین(ع) به همه عالم معرفی میکنند… بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین(ع) را شناخته باشند… اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین(ع) را نمیشناسند و این تقصیر ماست، چون ما برای سیدالشهدا(ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیادهروی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین(ع) به عالم است.
با اینکه زیارت سیدالشهدا(ع) در اکثر برهههای تاریخی به سختی انجام میشد و جان زائران در خطر بود، اما با این وجود عاشقانه خطرات را به جان میخریدند و به پابوسی امام حسین(ع) در روز اربعین نائل میشدند.
این مرجع تقلید با بیان روایتی از امام صادق(ع) در مورد اجر کسانی که به شوق امام حسین(ع) و به خاطر محبت رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) به زیارت آن حضرت میروند، خاطر نشان میکند: خوشا به حال آنان که با پای پیاده در بیابانها به سمت کربلا حرکت میکنند.
وی همچنین از همه زائرانی که موفق به زیارت امام حسین(ع) در اربعین میشوند میخواهد که در حرم مطهر آن حضرت در شب و روز اربعین دست به دعا بردارند و برای فرج امام زمان(عج) دعا کنند.
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی خاطر نشان میکند:
حضور میلیونی زائران با پای پیاده از شرق و غرب و دور و نزدیک به سوی کربلای مقدس، کنگره عظیمی است که به دنیا اعلام میکند راه حسین و اهداف او جاودان و فراموش ناشدنی است و شهدای این راه شهدای حق و شهامت و قهرمانی هستند، خداوند آنها را با اصحاب حسین محشور کند که جان خود را فدای حسین(ع) کردند و رحمت خدا بر آنها و جان پاکشان باد.
حضرت آیتالله العظمی شبیری زنجانی آرزو میکند که روزی از زائران حرم باشد. ایشان پیادهروی اربعین را تجلی عظمت شیعه میداند و میگوید: من آرزو داشتم توان جسمیام به قدری بود که میتوانستم در پیاده روی شرکت کنم در حالی که هر لحظه بر عظمت حماسه پیادهروی اربعین حسینی در سرزمین کربلای معلی افزوده میشود گروهی با تمسک به برخی از روایات میگویند: نیاز نیست که برای زیارت ائمه به حرم آنها سفر کنیم بلکه قلب دوستاران آنان حرم آنهاست.
این مرجع تقلید نیز بر شکوه راهپیمایی اربعین حسینی زائران اباعبدالله (ع) تاکید دارد و میگوید: این حرکت عظیم بینظیر است، سوگواران حضرت سیدالشهدا از نجف و دیگر نقاط با پای پیاده به سمت کربلای معلی در حرکت هستند و غوغای عجیبی را بهپا کردهاند و باید این را حفظ کرد.
وی با تاکید براینکه مراقب باشیم مبادا کسانی با بدعتها و برنامههای نادرست خود این عظمت و شکوه را زیر سؤال ببرند، خاطرنشان میکند: مراسم سوگواری امام حسین(ع) سرمایه بزرگی است که بسیار میتوان از آن استفاده کرد؛ ما به چنین سرمایهای افتخار میکنیم و معتقدیم باید با تمام وجود از این سرمایه غنی حراست و پاسداری کرد.
* خاطره خواندنی آیتالله مکارم شیرازی از پیادهروی روز اربعین
آیتالله ناصر مکارم شیرازی نیز که در دوران طلبگی سالهای 1369 تا 1370 هجری قمری در نجف اشرف ساکن بوده است، این مرجع تقلید دو بار توفیق پیادهروی از نجف تا کربلا را داشته است. وی با پای برهنه از مسیر شط (رودخانه) که حدود 20 کیلومتر طولانیتر از مسیر کنونی نجف – کربلاست و حدود 3 روز به طول میانجامید، به زیارت اباعبدالله الحسین(ع) مشرف شدند.
آیتالله مکارم شیرازی با اشاره به خاطره پیادهروی از نجف به سوی کربلا، میگوید: وقتی به یکی از این مُضیفها رسیدیم، صاحب مضیف دعوت و اصرار کرد که مهمان او بشویم و آنجا استراحت کنیم، به او توضیح دادیم که چون امروز کم راه رفتهایم و باید مسافت بیشتری را طی کنیم، فرصت ماندن نداریم، پس از کمی اصرار او و امتناع ما، ناگهان صاحب مضیف که معلوم بود چند وقتی است که مهمان برایش نرسیده و از این بابت خیلی ناراحت است، ناگهان چاقویش را در آورد و تهدید کرد که من مدتی است مهمان برایم نیامده است و شما حتماً باید مهمان ما بشوید! اینقدر مهمانی کردن زائر امام حسین(ع) در نزد اینها اهمیت و ارزش داشت…. البته بالاخره بعد از اینکه توضیح بیشتری برایش دادیم و قول دادیم که از طرف او زیارت کنیم، اجازه داد که ما برویم.
آیتالله نوری همدانی، اجتماع 20 میلیونی شیعیان جهان در عزاداری اربعین را اجتماعی بینظیر میخواند و میگوید: اجتماع اربعین حسینی، نمایش قدرت اسلام، ایمان و نظام است. مهمترین شعار این اجتماع بزرگ به تبعیت از سرور آزادگان جهان، شعار هیهات من الذله است.
وی با اشاره به بینظیر بودن این اجتماع بزرگ، تصریح میکند: بعد از این اجتماع حدود 20 میلیونی، اجتماع 2 تا 3 میلیونی حج تمتع قرار دارد که هر دو مایه مباهات مسلمانان هستند.
آیتالله علوی گرگانی میگوید: جهان از حضور میلیونی زائران در مراسم اربعین بهت زده شده است. حتی مورخان غیرمسلمان از این حضور میلیونی در شرایط سخت و دشوار عراق تعجب کرده و از آن بهت زده شدهاند.
این مرجع تقلید با اشاره به توطئه و شیطنت دشمنان برای اختلاف و تضعیف اعتقادات مسلمانان و کمرنگ کردن دین مبین اسلام اظهار میدارد: بغض و کینه دشمنان تمام نشدنی است و دست به هرکاری میزنند تا نور الهی را خاموش کنند؛ ولی دشمنان بدانند نور حق خاموش نشدنی است.
مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور در خصوص پیاده روی روز اربعین اظهار میدارد: وظیفه ماست که این شعائر را حفظ کنیم و در این میان توجه به یکی از آنها که اقامه دیگر شعائر هم در طول تاریخ به برکت آن بوده اهمیت فراوانی دارد؛ عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله(ع) از جمله مهمترین شعائرالله محسوب میشود.
آیتالله بوشهری با بیان اینکه دلیل قیام امام حسین(ع) از زبان خود ایشان زنده شدن بدعتها و مردن سنتها بوده است خاطرنشان میکند: برپایی عزای حسینی موجب یادآوری این اهداف و تقویت اراده دینی مردم میشود
حضرت آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
آری! از آن پس بسیاری از عاشقان اهلبیت و امام حسین(ع) و نیز برخی علما و حتی مراجع تقلید با پای پیاده به کربلا سفر کردهاند، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی یکی از مراجع عالیقدر جهان تشیع که خود بارها با پای پیاده از عتبه علویّه، رهسپار عتبه حسینی شده است، درباره مراقبه و بزرگداشت روز اربعین حسینی چنین میگوید: «به هر روی بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر(اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده بکوشد که امام شهید را در مزار حضرتش(ع) زیارت کند، هر چند تنها یک بار در تمام عمرش باشد، چنانکه حدیث شریف، علامتهای مؤمن را پنج امر ذکر کرده است: ۵۱ رکعت نماز در شبانه روز، زیارت اربعین،انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک گذاشتن و بلند بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ گفتن در نمازها».[27]
فصل دوم:
تذکرات وتوصیهها به زائرین
1 – داشتن گذرنامه
پاسپورت یک سند رسمی صادر شده توسط دولت یک کشور است که به شهروندان خود هویت میدهد. پاسپورت یا گذرنامه حامل اطلاعاتی چون نام شخص، تابعیت، محل و تاریخ تولد، عکس و سایر اطلاعات شناسایی میباشد. مدت اعتبار گذرنامه 5 سال میباشد که پس از منقضی شدن قابل تمدید است.
گذرنامه تضمین کننده امنیت و حقوق مسافر در قلمرو دیگر کشورهاست که این امر تابع قدرت سیاسی و بینالمللی کشور صادر کننده گذرنامه است.
هرشخص پس از خروج از کشورش، برای بازگشت مجدد به کشورش به پاسپورت نیاز دارد.
گذرنامه یکی از مدارک شناسایی رسمی است که از سوی دولتها برای شهروندانشان صادر میشود. با این مدرک، دولت مربوطه از دیگر دولتها اجازه میخواهد تا به شهروندان مربوطه اجازه گذر یا ورود به خاک آن کشورها را بدهند.
همانطور که گفته شد، گذرنامه دفترچهای مثل شناسنامه است که مشخصات شما درآن ثبت شده است و یعنی شما اجازه خروج از کشور را دارید و به هر کشوری هم که بخواهید میتوانید سفر کنید.
برای زیارت عتبات عالیات باید گذرنامه تهیه کرد. کسانی که از قبل گذرنامه داشتهاند باید حداقل 6 ماه مدت اعتبار گذرنامه اشان برای رفتن به زیارت، باقی مانده باشد.
کسانی که گذرنامه ندارند باید به پلیس +10 مراجعه کنند. پس از تحویل دادن مدارک لازم، طی یک هفته برای آنان گذرنامه صادر میشود. دانشجویان و یا محصلینی که مشمول که خدمت سربازی میباشند برای گرفتن گذرنامه باید از مدرسه یا دانشگاه خود گواهی اشتغال به تدریس به پلیس +10 ارائه دهند.
تذکر:
لازم به تذکر و تاکید است، هنگام خارج شدن از مرز ایران، مهر خروجی و در مرز عراق، مهر ورودی به آن کشور در گذرنامه زده شود. در گذرنامه نگاه کنید و اطمینان حاصل شود، تا هنگام بازگشت از زیارت مشکلی پیش نیاید. متأسفاته در اثر شلوغی ممکن است این دقت صورت نگیرد و زائر محترم در هنگام بازگشت دچار مشکل گردد.
در صورت مفقود و یا گم شدن گذرنامه، زائر محترم باید آن را به یکی از کنسولگریهای کشورمان در عراق که در نجف، کربلا، بصره و بغداد مستقر میباشند، اطلاع دهد تا مشکلش را حل نمایند یعنی اگر بدون گذرنامه به لب مرز بیاید با مشکل روبرو میشود.
ویزا که نام دیگرش روادید میباشد؛ مدركی است كه ضمیمه گذرنامه شما میشود و نشان میدهد كه یكی از نمایندگان دولت آن كشور در سفارتخانه یا كنسولگری، درخواست شما مبنی بر ورود به كشور متبوع خود را بررسی و تشخیص داده است كه شما دارای شرایطی هستید كه برای هدفی خاص به آن كشور وارد میشوید، البته گرفتن ویزا تضمین ورود به كشور منظور نیست و افسران مهاجرت در مرزها میتوانند از ورود مسافران به دلایل مختلف جلوگیری كنند. به طور معمول ویزا در مبادی ورودی هر كشوری، نشان میدهد هدف سفر شما چیست؟ چه مدت در آن كشور اقامت خواهید كرد؟ و آخرین مهلتی كه برای ورود به كشور مورد نظر دارید، چه تاریخی است؟
ویزا به صورت گروهی و فردی صادر میگردد. برای اربعین لازم است که در خواست ویزای فردی بنمایید.
فرق ویزای گروهی با ویزای فردی چیست؟
ویزای گروهی:
ویزای گروهی، ویزایی است که بصورت گروهی صادر میشود. یعنی افراد گروه همگی در هنگام خارج شدن از ایران باید در مرز خروجی حضور داشته باشند و در هنگام ورود به مرز عراق هم باید دسته جمعی حضور داشته باشند و اگر یکی از آنان نیامد و یا دیر به مرز رسید بقیه باید منتظر او باشند تا بیاید. لذا در آن شلوغی اعصاب خوردی برای بقیه دارد.
ویزای فردی:
ویزای فردی، ویزایی است بصورت تکی صادر میشود و در گذرنامه هر کس چسبانده میشود لذا برای عبور از مرز راحت است و نمیخواهد که منتظر بقیه باشید. که در تصویر فوقالذکر نشان داده شده است.
برای اخذ ویزا باید در سایت سماح www.samah.haj.ir ثبتنام کرد و برای صدور ویزا باید به سفارت عراق در تهران و کنسولگری آن در مشهد، اهواز و کرمانشاه و شهرهایی که کنسولگری دارد مراجعه کرد. یا مدراک لازم را به دفتر کاروانهای زیارتی میدهید و خود آنان از طریق اداره اوقاف و امور خیریه که با سفارت خانه سر و کار دارند تهیه مینمایند. البته لازم است که یک ماه زودتر از اربعین اقدام به تهیه ویزا نمایید که اقلاً پس از یک هفته صادر میشود. اما هرچه به اربعین نزدیکتر شود بعلت ترافیک و شلوغی و حجم مراجعات، ویزا دیرتر صادر میشود.
مدارک مورد نیاز برای ویزای فردی یا گروهی
- یک برگ از صفحه اول گذرنامه 2- دو قطعه عکس رنگی 4 * 3، 3- هزینه ویزا، که هرسال هزینه آن تغییر میکند 4 – مدت اعتبار ویزای برای اربعین معمولاً یک ماهه است که هرسال ممکن است مدت آن تغییر پیدا کند.
چگونه برای اربعین ثبت نام کنیم؟
بعد از اینکه گذرنامهات آماده شد باید از طرق اینترنت در سایت عتبات عالیات به نام سماح www.samah.haj.ir ثبت نام کنید و در هنگام ثبت نام، نام یکی ازدفتر کاروانهای زیارتی شهر خود را علامت بزنید و بعد از ثبت نام اینترنتی باید مدارک لازم را به همان دفتر کاروانی که در هنگام ثبت نام علامت زدهاید ببرید و تحویل دهید. آن دفتر هزینه آن را به شما اعلام میکند و شماره حسابی به شما میدهد تا هزینه آن را واریز نمایند.
دفتر کاروان زیارتی، فتوکپی شناسنامه و کارت ملی وگذرنامه را از شما تحویل میگیرد و تاریخی را معین میکند که ویزای شما چه وقت میآید. هر وقت ویزا آمد به شما تلفن میزند و از زمانی که ویزا دریافت کردید به مدت یک ماه وقت دارید که بروید عراق و برگردید. یعنی ویزای اربعین یک ماهه میباشد. یعنی در این یک ماه وقت دارید که از مرز خارج شوید و تا تاریخ آن تمام نشده است، به مرز خود برگردید.
برای حفاظت از مدارک خود و پیشگیری از مفقود شدن آنها، باید در مرز ورود به عراق از همراه داشتن مدارک غیر ضروری اعم از شناسنامه و کارت ملی و دفترچه بیمه و کارتهای اداری، بانکی، پایان خدمت، گواهینامه رانندگی خودداری کرد. فقط یک فتوکپی از گذرنامه را داشته باشید تا در صورت مفقود شدن آن را به سفارت ایران در عراق تحویل دهید و دچار مشگلات کمتری شوید.
زائران محترم باید گذرنامه و و یزا و کپی آن را همراه خود داشته باشند.
زائرین محترم باید پول کافی با توجه به امکان طولانی شدن سفر و سوغاتی و مشکلات پیشبینی نشده همراه خود داشته باشند و در جایی از بدن و لباس قرار دهند که گم نکنند و از تبدیل نرخ ارز به پول عراقی هم اطلاع کافی و نسبی داشته باشند.
البته در عراق پول ایرانی را به راحتی بر میدارند؛ حتی فروشگاهها، دست فروشها، هتلها و رانندههای تاکسی و اتوبوسهای بین راهی تحویل میگیرند و رواج دارد؛ یعنی حتی بهتر از پول عراقی رواج دارد.
زائران برای مکالمه تلفنی در عراق باید سیمکارت موقت عراقی داشته باشند. سیمکارت را از نمایندگیهای سفارت و آژانسهای مسافرتی خریداری نمایند.
البته سیمکارتهایی که در ایران به فروش میرسد، نوعا در آنجا کار نمیکند و بعضی هم در ورودی مرز آن را میخرند که بعضا متاسفانه جواب نمیدهد. لذا هر وقت وارد هر شهر زیارتی عراق شدید در همان جا در دفتر موبایل فروشیها و دفترنمایندگی ایران سل و… آن را تهیه نمایند، و در همان جا شرط کنید که اگر جواب بدهد میخواهم. البته بنده توصیه میکنم که همان سیمکارت تلفن همراه دائمی در ایران، خوب جواب میدهد. ایرانسل هم خوب جواب نمیدهد.
البته وقتی به کسی در ایران میخواهید زنگ بزنید باید اول آن دو صفر بگیرید تا ارتباط برقرار شود. به عنوان نمونه:… 00917567 یعنی شماره دوازده رقمی میشود.
کسانی هم که از ایران میخواهند به شما زنگ بزنند و تماس بگیرند باید دو صفر جلو شماره باشد تا بتوانید ارتباط برقرار کنید.
اطلاعات سیمکارت زین عراق
برای فعالسازی سیمکارتهای عراقی که در ایران و عراق خریداری میشود به این روش عمل میکنیم که بعد از گذاشتن سیمکارت و روشن شدن موبایل و آمدن آنتن، یک پیامک خالی به شماره 2024 ارسال نمایید.
برای تماس از ایران به ابتدای شماره تلفن، کد 00964 را اضافه و صفر ابتدای شماره همراه عراق را حذف کنید صفری که معمولاً جلو هر شماره تلفن همراه بطور طبیعی وجود دارد مانند 07822738 باید به این صورت در بیاید. مثال؛ 7822738-00964 لازم به ذکر است پیشوند همراه عراق 00964 و پیش شماره همراه ایران 0098 میباشد.
برای تماس از عراق به ایران باید به ابتدای شماره تلفن، کد 0098 را اضافه کنید و صفر ابتدای شماره همراه ایران را حذف کنید زیرا اگر صفر جلو آن را حذف نکنید با شماره پیشوند ایران که 0098 میباشد سه صفر میشود که باید دو صفر باشد مثال؛ 9179120416-0098
برای مانده شارژ باید به این شکل عمل نمایید. (شمارهگیری کد # 100 *)
برای کد شارژ کردن سیمکارت به این شکل عمل میکنید: (شمارهگیری کد # رمز شارژ * 101 *)
برای اطلاعات بیشتر و بستههای اینترنتی به کانال @ mobileiraq وارد شوید و پیگیری نمایید.
4 – کولهپشتی
زائرین برای اینکه، یک پیاده روی طولانی را پیش رو دارند باید وسایل مورد نیاز را در یک کولهپشتی بگذارند و خیلی مختصر همراه خود داشته باشند و از وسایل اضافی خودداری کنند. این وسایل شامل: یک کیسه خواب، کفش راحتی یا دمپایی، داروهای مورد نیاز برای حد اقل 10 روز به همراه خود داشته باشند.
برای خانمهایی که نمیتوانند کولهپشتی را روی دوش بیندازد، یک گاریهایی که دو تا چرخ دارد و سبک هم میباشد در عراق تهیه نمایند و وسایل خود و یا چند نفر دیگر را بر روی آن بگذارند و به نوبت آن را بکشند. البته این گاریها در بین راهپیمایی هم به فروش میرسانند و کشیدن آن هم مشکل نیست زیرا مسیر صاف و آسفالتی میباشد.
زائرین محترم میتوانند از یکی از سه مرزی که برای آنان معین شده است خارج شوند و باید از همان مرز هم برگردند. یعنی نمیتوانند از یک مرز بروند و از مرز دیگری برگردند.
- مرز شلمچه تا کربلا 700 کیلومتر که 12 ساعت راه آن طول میکشد.
- مرز مهران تا کربلا 300 کیلومتر و 4 ساعت راه آن طول میکشد.
- مرز چزّابه در سوسنگر تا کربلا 555 کیلومتر و 10 ساعت راه آن طول میکشد.
ضمنا مسافت کربلا تا سامرا 400 کیلومتراست و مدت 4 ساعت راه آن طول میکشد و مسافت کربلا تا نجف 100 کیلومتر است و مدت یک ساعت راه آن طول میکشد و مسافت کاظمین تا کربلا 250 کیلومتر است و مدت 3 ساعت راه آن طول میکشد.
وقتی از مرز ایران خارج شدید و به مرز عراق وارد میشوید. رانندهها عراقی برای سوار کردن صدا میزنند یکی میگوید: کربلا یکی میگوید: نجف دیگری میگوید: سامرا دیگری میگوید: کاظمین و این شما هستید که باید تصمیم بگیرید که اول به کجا بروید.
بعضیها اول به کاظمین و سامرا و… میروند و آن جاها را زیارت میکنند. سپس به نجف میروند و خود را برای آماده میکنند و به راهپیمایان میپیوندد.
ضمنا انواع ماشینها؛ اعم از اتوبوس، مینی بوس، وان و سواری وجود دارد که قیمت هر کدام متفاوت است.
بعضی از رانندهها، خیلی تند و با سرعت زیاد رانندگی میکنند چون در جادههای آنان چیزی بنام پلیس راه و ساعت زن وجود ندارد. لذا سریع میروند که باید به آنان تذکر داد.
برای اینکه مطالب خود را بتوانید به عراقیها بفهمانید، بنده تعدادی ازکلمات مورد نیاز محلی عراقی در پایان همین کتاب آوردهام که میتوانید آن را از حفظ نمایید تا براحتی بتوانید با آنان صحبت کنید.
توصیههای لازم به زائرین محترم
- طهارت و نجاسات، پاگیزگی در خوراکیها، آشامیدنیها، اماکن خواب و استراحت در موکبها ونظافت در سرویسهای بهداشتی و نمازخانهها و فرشها و… را رعایت نمایند تا مریض نشوند.
- برادران بزرگوار عراقی اصرار زیادی برای خوردن غذا در موکبشان مینمایند. باید از پرخوری و درگیری برای به دست آوردن مکان و وسایلی که توزیع میگردد، خوداری گردد.
- نماز اول وقت را رعایت نمائیم، زیرا راهپیمایی یک چیز سرگرمی نیست بلکه یک مراسم معنوی است که باید بر درک و فهم و دیانت و اخلاص ما بیفزاید. در راهپیمایی و هنگام زیارت سعی کنیم به ذکر و دعا مشغول باشیم.
- در حد توان و مقدور به این مراسمات معنوی و موکبها کمک نماییم. خصوصا برادران ایرانی که در آنجا موکب دار ند.
- تبلیغات حزبی و گروهی راه نیندازیم، بعد ناسیونالیستی بیهوده و دور از عقلانیت نداشته باشیم. هرچه میگوییم در جهت عبادت خالصانه خداوند باشد.
- کسانی که هیئت دارند و یا هیاتی هستند صداهای بلندگوهایشان باید درحد معقول و معمولی باشد. نباید گوش خراش و آزار دهنده باشد، خصوصاً موقع نماز و استراحت و خواب در موکبها را رعایت نماییم.
- برای مراجع دینی عراق احترام قائل شویم. لذا از توهین و یا غلو کردن به اشخاص و علما و شخصیتها خصوصا در عراق خوداری گردد که باعث فتنه مذهبی جدیدی نشود. از شعارهای غیر مرتبط با قیام امام حسین(ع) و همچنین از برافراشتن پرچمی جز پرچم امام حسین(ع) و پرچم عراق و نیز از هر کاری که احساسات برادران عراقی را تحریک میکند، جدّا خودداری شود. ما باید به حرف رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله امامخامنهای گوش دهیم و توصیههای معظم له را فراموش ننماییم.
- به مقدسات برادران اهل سنت احترام بگذاریم و از توهین نمودن به آنان جدّا خودداری نماییم؛ زیرا ما پشقراولان انقلاب اسلامی در جهان میباشیم که باید همه را به اسلام دعوت نماییم. مقام معظم رهبری حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهای میفرمایند:
- 9ـ «آن کسی که ندای تفرقه بین شیعه و سنی را سر میدهد؛ و به بهانه مذهب میخواهد وحدت ملی را برهم بزند؛ چه شیعه باشد و چه سنی، مزدور دشمن است؛ چه بداند و چه نداند.»
- به ندای مغرضانه دشمنان انقلاب و اسلام که زائرین را مورد هدف قرار میدهند و قصد ایجاد فتنه و آشوب و دو دسته گی دارند گوش ندهیم.
- مواظب کودکان و سلامتی آنان باشیم ویک شماره تلفنی و یا آدرسی در جیب آنان قرار دهیم که اگر گم شدند و کسی خواست آنان را راهنمایی کند، بتواند و با مشکل روبرو نگردد.
- ورود به عراق از مجاری قانونی باشد و از ورود غیر قانونی جدا خودداری شود و به عادات و رسم و رسوم و تعالیم عموی عراق احترام بگذاریم.
- به افراد بزرگسال احترام بگذاریم و عطوفت و مهربانی نسبت به خردسالان را پیشینه خود سازیم. نسبت به همدیگر مهربان باشیم و به همدیگر کمک کنیم. بعنوان نمونه درسوار ماشین شدن و یا اماکن عمومی مانند توزیع غذا و استراحت و سرویسهای بهداشتی آنان را مقدم بداریم.
- پوشیدن لباس مناسب برای آقایان، جوانان، کودکان، رعایت شود و از لباسهای غیر مناسب و تمسخرآمیز اجتناب گردد.
- خانمها رعایت حجاب اسلامی و پوشش مناسب را داشته باشند. نه خود گناه بکنیم و نه دیگران را به گناه بیندازیم.
- راه رفتن به آرامی، وقار و متانت صورت گیرد و از نگاه کردن به نامحرم و شوخیهای بیمورد و غیبت که باعث دلخوری دوستان، خصوصاً افرادی که دسته جمعی و دوستانه حرکت میکنند، پرهیز گردد.
- برخورد مناسب و رعایت اخلاق اسلامی با موکب داران و زائرین و نیروهای امنیتی در بین راه صورت گیرد. خصوصا در ورودی مرز ایران و عراق رعایت شود و از هل دادن در صفهای طولانی خودداری گردد.
- عدم اسراف در خوردن و آشامیدن و ریخت و بپاش؛ یعنی به اندازه خودمان غذا بگیریم و از گرفتن غذای اضافی خوداری نماییم.
- رعایت نظافت را در مسیر راهپیمایی بنماییم و از ریختن زباله در غیر محل مخصوص زباله خودداری نماییم.
- در صورت رؤیت موارد مشکوک سعی کنیم نیروهای امنیتی را در جریان قرار دهیم.
- اگر دو هفته قبل از اربعین برای راهپیمایی بروید بهتر است زیرا براحتی میتوانید همه جا را زیارت کنید.
- همراه خود یک لیوان برای آب خوردن و چای نوشیدن ببرید و کسانی که چای را با شکر نمیتوانند بیاشامند لازم است مقداری قند حبه با خود ببرند زیرا عراقیها چیزی به نام قند حبّه ندارند و چای را با شکر میخورند. یا اینکه تعدادی لیوانهای یک بار مصرف کاغذی همراه داشته باشید که قابل شکستن نباشد.
- هر کسی باید مواظب وسایل خود باشد. در محیطهای شلوغ خصوصا در موکبها، وسایل و کولهپشتی و دمپایی و کفش را کنار خود بگذارید. چون بعضی از وسایل و کولهپشتیها با وسایل دیگران مشابهت دارد، لذا امکان اشتباهی بردن آن وجود دارد. یعنی در آن جا دزد و معتادی وجود ندارد اما بعضی وقتها یکی از دوستان میرود کولهپشتی و وسایل بقیه را بیاورد، امکان اشتباهی آوردن آن میباشد. ممکن است آن بنده خدا فعلا متوجه نشود که این وسایل مربوطه به او نمیباشد و در بین راه متوجه گردد. که اگر شماره تلفنی در آن نباشد هر دو نفر ناراحت میشوند و برای جبران آن، راه حلی وجود ندارد مگر اینکه همدیگر را حلال کنند که حقالناس میباشد. لذا برروی کولهپشتی و وسایل درون کولهپشتی بصورت برچسب شماره تلفن خود را بنویسید که اگر کسی اشتباهی برد لا اقل بتواند تلفن بزند و همدیگر را پیدا کنید.
- مجددا تکرار میگردد؛ فرد مسن مثل خانمها و آقایان و بچهها باید یک شماره تلفن همراه داشته باشند؛ یعنی بروی کاغذ بنویسید و در جیب آنان قرار دهید و گرنه امکان گم شدن خیلی زیاد است. آنهایی هم که مسن نیستند حتما شماره موبایل یکی از دوستان را برروی کاغذ بنویسند و همراه خود داشته باشند؛ زیرا ما عادت کرده ایم شماره هر کسی را که میخواهیم به گوشی خود نگاه میکنیم، چون شمارهها را از حفظ نیستیم و در گوشی خود ثبت کردهایم و اگر موبایل خود را گم کردیم، چطوری به رفیقان خود اطلاع بدهیم. مگر اینکه با ایران تماس بگیریم و شماره آنان را اگر داشته باشند بپرسیم و گرنه امکان پیدا کردن همدیگر مشکل است. یعنی افراد مسن و بچهها اگر گم شدند و یک آدم عاقبت به خیری خواست به آنان کمک کند بداند به چه کسی تلفن بزند. بنده شاهده گم شدن دو خانم مسن در صحن حضرت فاطمه زهرا(س) بودم. موکبشان در اطراف نجف بود؛ لذا همراه موج جمعیت آمده بودند در صحن حضرت فاطمهالزهراء(س) که یکی از آنان خانمی از تهران بود که آن هم پرستار بود. ولی گم شده بود و متاسفانه موبایل هم همراه خود نیاورده بود و در موکب خود گذاشته بود. یعنی واقعاً پیدا کردن محل موکبشان سخت است. اگرچه خود امامان معصم(ع) کمک میکنند و بالاخره عاقبت به خیری پیدا میشود و آنان را به زحمت به موکبشان میرساند. اما اگر مشخصات همراه آنان باشد به راحتی میتوان موکب و یا همراهانش را پیدا کرد.
- در بین راهپیمایی برای اینکه اسهال نگیرید سعی کنید که کمی ماست بخورید. و بخاطر دو هوا شدن و زیر کولر و پنکه خوابیدن، امکان سرماخودگی زیاد است لذا چند قرص سرماخوردگی، سردرد و مقداری باند همراه خود داشته باشید.
- کسانی که نمیتوانند کولهپشتی را حمل کنند، بهتر است یک وسیلهای که دو تا چرخ کوچولو دارد بخرند و وسایل خود را بروی آن بگذارند و آن را پشت سر خود را بکشند. البته این وسیلههایی که چرخ دارد در بین مسیر راهپیمایی وجود دارد و آن را بفروش میرسانند.
- در راهپیمایی اربعین اگر دمپایی و جوراب زخیم نخی بپوشید بهتر است؛ زیرا پوشیدن دمپایی باعث میشود که اکسیژن به انگشتهای پا برسد و در نتیجه کمتر تاول میزند. اما پوشیدن کفش در این هوای گرم باعث میشود که پا عرق کند وکف پا و انگشتها تاول بزند.
احکامی که در اینجا عنوان میشود نظر کلی و مشترک مراجع با کمی تفاوت میباشد.
- نماز زائرین محترم بعلت اینکه مسافر میباشند و معمولاً در این ایام هم نمیتوانند قصد ده روز کنند شکسته است یعنی نمازهای چهار رکعتی مثل ظهر و عصر و عشا را باید هر کدام دو رکعتی بخوانند
- اعضای موکبها که از ایران به آنجا میروند و در موکبها خدمت میکنند آنان هم نمازشان شکسته است مگر اینکه قصد ده روز کنند و ده روز در موکب خود بمانند.
- – آبی که در موکبها برای آشامیدن قرار دادهاند برای وضو گرفتن جایز نیست.
- جوانانی که شب در موکبها میخوابند و محتلم و جُنُب میشوند باید برای نماز، غسل جنابت نمایند و اگر از بدست آوردن آب گرم نا امید شدند میتوانند تیمم نمایند. صرف اینکه شرم وخجالت میکشم محلی از اعراب ندارد و کافی نیست در انجام واجبات شرم و حیا معنا ندارد و باید تکلیف را انجام داد.
- بیدار کردن زائرین برای نماز که احیانا در حسینیهها و موکبها میخوابند اگر این خواب ماندشان سهل انگاری و بیاحترامی به نماز شمرده میشود خصوصا در جائیکه در آن موکب نماز جماعت برگزار میگردد من باب امر به معروف باید آنان را بیدار کرد وگرنه خیر.
- اگر در مسیر راهپیمایی، کف پا و انگشتها تاول زند و نا گزیر به پانسمان شدند چنانچه پانسمان، تمام روی قدم پا را پوشانده باشد بهطوری که به اندازه یک انگشت هم باز نباشد، در صورت امکان باید حداقل به مقدار یک انگشت، پانسمان را باز کند تا بتواند یکی از انگشتهای روی پشت پا را تا برآمدگی پا مسح کند و اگر باز کردن پانسمان ممکن نیست مسح بر روی پانسمان کفایت میکند.
- اگر باز کردن پانسمان امکانپذیر است ولی خونتر و یا خون خشک شده، بر روی آن است در این جا مسح بر خون خشک شده و خونتر درست نیست باید روی یکی از انگشتهایی که نجس نشده است تا کعب پا مسح کند و اگر همه انگشتها نجس شده است باید پانسمان را ببندد و در صورت تمییز بودن پانسمان و یا پاک بودن گوشهای از پانسمان، دست مسح بر روی پانسمان تا کعب پا بکشد و چنانچه روی تمام پانسمان نجس شده است پارچه پاکی بر روی زخم و یا پانسمان بگذارد و دست مسح بر روی پارچه بکشد.
- اگر یکی از اعضای وضو کاملاً باند پیچی شده باشد و نتواند و یا نمیشود که آن را باز کرد. باید علاوه بر گرفتن وضوی جبیرهای، یک تیمم هم بگیرد.
- در هنگام تزریق آمپول چنانچه خون خارج شود اگر امکان شستن و تعویض لباس وجود دارد تطهیر نماید و لباس هم عوض کند و چنانچه اماکان پذیر نیست و لباس دیگری هم ندارد باید گفت اگر مقدار خون به اندازه یک پنج ریالی و یا به اندازه بند انگشت ابهام است و نجاست دیگری هم وجود نداشته باشد، تطهیر آن لباس واجب نیست. در غیر این صورت اگر خون از بند انگشت بیشتر هست تطهیر و عوض کردن لباس واجب است
- در صورت نیاز خواهران به درمان و یا تزریق آمپول در صورتی که خانم پرستار وجود دارد باید خانم پرستار او را درمان و یا آمپول تزریق نماید و در صورت نبودن خانم پرستار، درمان و تزریق توسط پرستار مرد اشکالی ندارد.
- در هنگامی که در موکبها نماز جماعت برقرار است اگر امام جماعت معمم و یا غیر معمم باشد، چنانچه از ظاهر جماعت، عدالت آقای معمم و یا غیر معمم احراز باشد و قابل اعتماد باشد اقتدا به او جایز است.
- در هنگام شلوغی نمازهای جماعت بعضی مواقع مهر کم است سجده کردن بر فرش جایز نیست میتوان بر سنگ، دستمال کاغذی و یا برگ درخت سجده کرد.
- با تواجه به اینکه نماز، واجب است و پیاده روی به سوی کربلا مستحب است. سزاوار است در اول وقت نماز بخوانیم قرآن میگوید: (والذین هم علی صلواتهم یُحافظون اولئک هم الوارثون).[28]
آنان (مؤمنان) کسانی هستند که همواره مراقب نمازهایشان هستند آنان وارثانند.
و همچنین در سوره معارج میفرماید: والذین هم علی صلاتهم یُحافظون اولئک فی جناتٍ مُکرَمون[29]
و آنان کسانی هستند که مراقب نمازشان هستند آنان در بهشت گرامی هستند
امام صادق (ع) پیرامون آیه والذین هم علی صلواتهم یحافظون روایت شده که منظور از مراقبت، مراقبت از اوقات و حدود نماز است.
- در هنگام برپایی نماز جماعت در حرم امامان معصوم (ع) بجای زیارت و نماز زیارت باید گفت که شرکت در نماز جماعت از همه چیز حتی زیارت امام معصوم اولیتر است یعنی اگر امام زمان (عج) هم در آنجا باشد، اول نماز اول وقت میخواند، بعد زیارت میکند
- غسل زیارت جای وضو را نمیگیرد باید بعد از غسل برای نماز و یا زیارت وضو گرفت.
- چیزهایی که در موکبها پیدا میکنیم باید به صاحب موکب تحویل داد تا شاید صاحبش به آن موکب مراجعه نماید و چنانچه صاحب موکب تحویل نمیگیرد و باید تا یک سال اطلاع رسانی کرد و اگر به علت شلوغی جمعیت، این کار هم امکانپذیر نیست و امیدی به مراجعه صاحبش نیست و امیدی هم اصلا به پیدا کردن صاحبش نیست باید با اجازه مجتهد از طرف صاحبش به عنوان صدقه به فقرای متدین داد.
- راهپیمایان گرامی خوب است در هنگام راهپیمایی تعدادی از قدمهای خویش را به پدر و مادر و ذویالحقوق و نزدیکان و دوستان و شهداء اهداء نمایند. ضمن اینکه از ثواب آنان کم نمیشود به اهداء شدگان هم میرسد.
- خانمها بدون اجازه شوهر نمیتوانند از خانه خارج شوند حتی به زیارت امام حسین (ع) بیایند.
- خانمهایی که بر روی ناخنهای خود لاک میگذارند برای وضویشان اشکال دارد یعنی مانع وضو میباشد
- زن و مرد در هنگام نماز خواندن چقدر باید از همدیگر فاصله داشته باشند؟
زن باید پشت سر مرد بایستد و یا محل سجده خانم روبروی زانوی مرد باشد و یا 5 متر از همدیگر فاصله داشته باشند؛ یعنی اگر خانم 5 متر جلوتر از مرد بایستد و نماز بخواند اشکالی ندارد. مانند بعضی از صحنها که زن و مردها باهم نشستهاند و زیارتنامه و نماز میخوانند.
یعنی اگر مردی در حال نماز خواندن میباشد و خانمی هم میخواهد جلو او نماز بخواند، آن خانم محترم باید حداقل 5 متر جلوتر بایستد یعنی از او فاصله بگیرد و نماز بخواند و اگر این فاصله را رعایت ننماید نماز ان خانم اشکال دارد.
- لازم به تذکر است که تمام نمازهای مستحبی، دو رکعتی است یعنی نماز مستحبی چهار رکعتی نداریم. اگر جایی گفته میشود که در این جا چهار رکعت نماز دارد یعنی باید به صورت دو رکعت، دو رکعت خوانده شود.
آیا خانمهایی که حیض و یا در عادت ماهانه هستند میتوانند به زیارت عتبات عالیات بروند؟
بلی، خانمهایی که در عادت ماهانه هستند میتوانند به زیارت عتبات عالیات بروند اما به این شرط که ورود زن حائض به خود حرم امامان معصوم علیهمالسلام حرام است.
حرم امام هم محدودهای است که ضریح مطهّر در آن قرار دارد ولی ورود زن به رواقها و دیگر صحنهایی که مسجد نیست اشکالی ندارد. یعنی باید دورتر از ضریح مطهّر قرار گیرند، یا میتوانند در حیاط حرم بنشینند و زیارتنامه بخوانند. همچنین توقف و ماندن و خوابیدن آنان در بینالحرمین در حال عادت ماهانه اشکالی ندارد.
همچنین عبور از حرم مطهّر برای زن حائض اشکالی ندارد؛ ولی بنا بر احتیاط واجب نباید در آن جا توقف کند. یعنی میتواند از یک درب وارد شود و از درب دیگری خارج شود.
راهپیمایی اربعین نمونهای از تجلی حکومت امام زمان (عج) و مدینه فاضلهای است است که هرکسی هر چیری دارد در طبق اخلاص میگذارد و به میان زائرین میآورد و با دیگران تقسیم میکند که بخورند و بیاشامند. بعضی از برادران عراقی التماس میکنند و دست زائرین را به گرمی میفشارند؛ حتی وسایل او را ازقبیل کیف و گاری و غیره به زور میگیرند و به موکب خودهدایت میکنند تا از غذای آنان تناول نمایند یا به خانههای خود میبرند.
بنده صحنههایی زیبا را در این راهپیمایی اربعین دیدم که حیفم آمد آنها را در اینجا نیاورم.
- در این راهپیمایی کسی را ندیدم که دزدی بکند و همه با هم خوب بودند و همکاری میکردند.
- منظره زیبایی را مشاهده کردم که شخصی مقداری تخمه کدو دانه درشت، در دست داشت و به هر کسی یک دا نه تخمه کدو میداد یعنی در دست او میگذاشت تا بدینوسیله ثوابی نصیب او گردد شاید مقدوریت او بیش از این نبوده است. اما هرچه بود از روی اخلاص این کار را میکرد.
- منظره زیبایی را مشاهده کردم که شخصی یک شیشه عطر در دست داشت و به کف دست زائرین میمالید.
- شخصی را دیدم که سرمایهاش دستمال کاغذی بود و جلو هر کسی میگرفت و از زائرین خواهش میکرد که یک یا چند برگ از آن را بردارند تا ثوابی نصیب او گردد.
- منظره زیبای دیگری را مشاهده کردم که دخترهای کوچلو در وسط راه زائرین ایستاده بودند و دست همدیگر را گرفته بودند و سرود میخواندند و آخر آن فریاد یا حسین(ع) سر میدادند.
- درهنگام راهپیمایی اربعین، موقع عصر بود در بین راه به خانواده و همراهان گفتم چند دقیقهای در یکی از موکبها استراحت کنیم. وارد یکی از موکبها شدیم، همین طور که نسشته بودیم خانوادهای عراقی که این موکب مربوط به بستگانش بود با چند فرزند خردسال و نوجوانش نزد ما آمدند. ازآنجایی که کمی میتوانستم با آنها عربی صحبت کنم خیلی خوشحال شدند. خصوصا فرزند نوجوانش میگفت: اولین مرتبهای است که با یک ایرانی صحبت میکنم. مادرش میگفت که صدام تعدادی از بستگان ما را مثل عمو و دایی را اعدام کردند. او یک کتاب نمازی به ما داد و من هم یک کتاب مکالمه فارسی به عربی به او دادم. انشاء الله زبان فارسی یاد بگیرند. خصوصا فرزند نوجوانش که خیلی ذوق آن را داشت که بتواند با زائران ایرانی صحبت نماید و از ما خواست که انشاء الله سال آینده هم به موکبشان سری بزنیم.
- صحنه زیبای دیگری را که مشاهده کردم و هیچوقت از صفحه ذهنم پاک نمیگردد. هنگام غروب نزدیک نماز مغرب و عشاء بود، پیرمردی به زائرین اربعین که در راهپیمایی در حال حرکت بودند، خیلی التماس میکرد که افرادی را به منزل خود ببرد. جلو هر کسی را که میگرفت اجابت نمیکردند. چون زائرین در حال راهپیمایی بودند، از آن جایی که هر کسی در حال حرکت راهپیمایی بود و آن شخص نمیتوانست آنها را نگه دارد که با آنها صحبت نماید و از طرفی فارسی هم خوب نمیدانست که به آنها بگوید به منزل ما بیایید. خلاصه جلو ما هم گرفت و التماس کرد من نمیتوانستم قبول کنم چون همراهان بنده کمی جلوتر رفته بودند و بنده تنها بودم، فعلا هم دسترسی به آنها نداشتم تا اینکه از او فاصله گرفتم و عذر خواهی کردم و به راهپیمایی خود ادامه دادم، کمی که جلوترآمدم، ناگهان چشمم به همراهان خود افتاد به آنان گفتم بیایید برگردیم؛ زیرا شخصی خیلی اصرار میکرد که به منزلش برویم و از اینکه کسی اجابت نمیکرد دلم به حالش سوخت. همراهان قبول کردند. در حال برگشتن بودیم که دعوت آن پیر مرد را اجابت کنیم، ناگهان شخص دیگری سد راه ما شد و گفت باید به منزل ما بیایید. هرچه اصرار کردیم فایدهای نداشت، از طرفی هم کمی از شخص اولی که عذر خواهی کرده بودم فاصله داشتیم. خلاصه زور این شخص دومی زیاد شد و ما را به موکب خود که در همان جا بود هدایت کرد و از قبل هم ماشین آماده کرده بودند. ما را سوار ماشین کردند و به منزل خود که در چند کیلومتری بود بردند. آنجا که رسیدیم دو دستگاه منزل کنار همدیگر بود؛ هر کدام هم دو طبقه بود که ما را اسکان دادند. خانمها در یک منزل جداگانه و آقایان هم در یک منزل جداگانه راهنمایی کردند. وقتی بنده وارد منزل آقایان شدم افرادی را مشاهده کردم که قبل از ما از استان مختلف ایران به آن جا آمده بودند. ظاهرا این میزبان و بستگانشان نذر داشتند که افرادهای زیادی را به منزل خود بیاورند، لذا آنان سرویس بین منزل و موکبشان بودند، وسایل خواب هم آماده کرده بودند. به هر کدام از همراهان شام دادند یعنی سفره پهن کردند و غذای خوشمزهای که پلو و ماهی بود آوردند و جایتان سبز تناول کردیم. صبح برای نماز بیدار شدیم، بعد از خواندن نماز، سفره صبحانه را پهن کردند و پس از صرف صبحانه، افراد هر خانواده که زودتر آماده میشدند به بیرون منزل هدایت میشدند. و میزبان، زائرین را سوار ماشین میکردند و به همان جایی که موکبشان بود میآوردند؛ یعنی چند دستگاه ماشین، مأمور این سرویس رسانی بود. بنده و همراهان بنده را جلو موکبشان پیاده کردند. بعد از تشکر از آنان و زحماتی که برای ما بعنوان زائر امام حسین(ع) کشیده بودند، به جمع راهپیمایان پیوستیم و به راهپیمایی خود بسوی کربلا ادامه دادیم.
- صحنه زیبایی را دیدم که شخصی به پشت خود یک بلندگوی خیلی کوچکی بسته بود و مموری نوحه خوانی هم در این بلند گو نصب کرده بود. خانودهاش هم اعم از زن و بچههایش پشت سرش راه میرفتند و سینهزنی میکردند خیلی منظره زیبا، رقت آور، حزن برانگیز و فراموش نشدنی بود.
- عدهای را دیدم که به صورت هیئتی با بلندگو و باندهای بزرگ بروی ماشین و یا گاری خود نصب کرده بودند و به صورت زنده نوحه خوانی میکردند، سینه میزدند و میرفتند. هیات دیگری را دیدم که مموری نوحهخوانی گذاشته بودند و اعضای هیئت پشت سرشان سینه میزدند و میرفتند.
- یکی از منظرههای زیبایی که، انسان مشاهده میکرد وجود خانمهای چادری و با حجاب بودند یعنی شیرزنان ودخترانی که با حجاب خود، زینبوار پا به پای مردان راهپیمایی میکردند و میرفتند. انسان را به یاد آیههای حجاب در قرآن میانداخت. مانند سوره احزاب، آیه ۵۹ توجه و دقت نمایید:
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ، قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ».
ای پیامبر! به همسران و دخترانت، و زنان مؤمنان بگو: “چادرهای بلند بر خود بیفکنند، این عمل مناسبتر است، تا به عفّت و پاکدامنی شناخته شوند، و مورد آزار قرار نگیرند”.
میدانید «جَلابیب» یعنی چی؟
«جَلابیب» جمع «جَلباب» است، یک لغت عربی و قرآنی است که در زبان فارسی به معنای پارچهی بلندی است که تمامِ بدن و سر و گردن را میپوشاند که میشود؛ همان ملحفه بزرگ یا چادر فارسی است. یعنی ایرانیها این پارچه بزرگ را شکل زیبایی به آن دادهاند که شده است چادر، و رنگ مشکی آن هم در نزد ایرانیها بدون حکمت نبوده است. رنگ مشکی دفع شهوت میکند و از تحریک شهوت جلوگیری مینماید. بر خلاف رنگ قرمز و سرمهای که تحریک شهوت مینماید. و این رنگ مشکی ابتکار ایرانیها است و گرنه اسلام به خاطر رعایت بهداشت بیشتر دوست دارد افراد چه خانمها و چه آقایان از رنگ سفید استفاده کنند.
همچنین در سوره نور، آیه ۳۱ توجه و دقت نمایید:
«قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغضُضنَ مِن اَبصارِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لایُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ».
ای پیامبر! به زنان مؤمن بگو دیدگان خود را (از نامحرم) فروبندند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را بجز آنچه نمایان است (مانند دست و صورت) آشکار نسازند و روسریها و مقنعههای خود را بر سینههای خود افکنند، تا گردن و سینه آنها پوشانده شود.
«خُمُر» جمع «خِمار» میباشد که یک لغت قرانی و عربی میباشد به معنی روسری و مقنعه در زبان فارسی میباشد.
«جُیوب» جمع «جَیب» به معنی گردن و سینه است.
قرآن میگوید: باید روسری و شالَت را، طوری روی سینهات بندازی، که سر و گردن و سینهات را بپوشاند، و زینتهای زیرش، مثل گردنبند و گوشواره و لباس و……… معلوم نشود.
البته بعضیها میگویند: چادر و مقنعه و روسری کجای قرآن آمده است؟
بنده این مطالب را در کتاب «فاطمه (س) الگوی زیستن» از انتشارات شاهچراغ[30] به طور مفصل آوردهام.
- در یکی از روزهای راهپیمایی تا دیر وقت شب راهپیمایی کردیم و خیلی خسته بودیم با هم گفتیمای امام حسین (ع) خسته هستیم اگر کسی امشب ما را دعوت کند اجابت خواهیم کرد. چند دقیقه بعدش در بین راه در منطقه حیدریه شخصی ما را به خانهاش دعوت کرد و با ماشین به منزلش برد اما منزلش خیلی خیلی دور بود و جاده خاکی هم داشت. وقتی به منزلش رسیدیم با پدر میزبان که آدم سالمندی بود آشنا شدیم. یعنی منتظر بود که فرزندش زائرین امام حسین (ع) را بیاورد. این پدر چند پسر داشت که در موکب کار میکردند و کارش کشاوزی بود و خیلی عراقی محلی غلیظ صحبت میکرد و من نمیفهمیدم و لازم بود برای تایید همهاش سرم را تکان بدهم. لذا از فرزندانش برای فهمیدن و فهماندن کمک میگرفتم. در خانهاش یک منبر کوچک هم بود که ظاهراً در ایام محرم روضه خوانی داشتهاند. خلاصه بعد از صرف شام، استراحت کردیم. صبح زود خانمهایشان بیدار شده بودند وبرای موکبشان نان میپختند. پس ازنماز صبح و صرف صبحانه از ما درخواست کردند که از مزرعه اشان دیدن کنیم. پس از بازدید از مزرعه، دوباره ما را سوار ماشین کردند و به همان جایی که شب قبل سوار کرده بود یعنی نزدیک موکبشان آوردند و پیاده شدیم و پس از خدا حافظی و تشکر به راهپیمایی خود ادامه دادیم.
- صحنه زیبای دیگری را دیدم که یک روحانی عمامه به سر، مادرش را در ویلچیر گذاشته بود و او را در راهپیمایی آورده بود و حرکت میداد. معلوم بود که اراده قوی داشت و خسته نمیشد. مادرش را خیلی دوست میداشت.ای کاش جوانان ما قدر مادرشان را میدانستند و حاضر بودند اگر مادرشان مریض شد و در ویلچیر نشسته نشست، اینطوری او را به راهپیمایی بیاورند و خم به ابرو هم نیاورند. خلاصه این روحانی عمامه به سر مادرش را از نجف تا کربلا به تنهایی هل میداد و میرفت. خدمت به مادر چقدر خوب است که در قرآن در سوره احقاف آیه 15 به آن سفرش شده است.
«وَ وَصَینا الاِنسانَ بِوالدیه اِحساناً» ما به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی نماید. قطعا دعای مادرش بدرقه راه دنیا و آخرتش خواهد بود و انشاءالله اجرش را از امام حسین (ع) خواهد گرفت.
- صحنه زیبای دیگری که دیدم فشردگی جمعیت بود ماشاءالله، جمعیت آن قدر زیاد بود که مثل سیل خروشان حرکت میکردند. اگرکسی میخواست تند برود و یا جلو بزند باید دقت بکند که به کسی برخورد نکند. ماشاءالله این جمعیت متراکم بود و پشت سر هم حرکت میکردند و از نجف تا کربلا مکانی خالی از جمعیت یافت نمیشد.
- منظره زیبای دیگری را که دیدم این بود که هرکسی موکبی را درست کرده است، بطوری که از نجف تا کربلا، موکبها بهم وصل بودند. یعنی شما جای خالی را پیدا نمیکردید. هر کدام از موکبها هم برای خود بلندگو و دستگاهی داشتند که صدای نوحه خواندن آنها از نجف تا کربلا قطع نمیشد. نوحههایی با صدای عربی یا فارسی میگذاشتند و یا اعم از عربی فارسی میخواندند. نوحههایی مثل نظّام قطری گذاشته بودند.
- منظر زیبای دیگری را که دیدم، یک پسر نوجوانی وسط راهپیمایی، بر روی زمین خاکی نشسته بود در حالی که سینی بزرگی پر از حلوای فرنی، برروی سر خود گذاشته بود. صدا میزد فرنی، فرنی. با خودم فکر کردم آیا این نوجوان حاضر است برای پدر و مادرش از نانوایی سر کوچه، نان بگیرد. شاید حاضر نباشد. اما امام حسین (ع) چه عشقی در درون دلها کاشته است که این جوانها این چنین در موکبها و هیاتهای امام حسین(ع) کار میکنند و یا ظرف میشویند.
مصداق حدیث «پیامبرگرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
«إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً»[31]
شهادت امام حسین علیهالسلام یک داغ سوزانی است در دل مؤمنین که هرگز به سردی نمیگراید (و هرگز از بین نخواهد رفت).
- منظره دیگری را که دیدم تابلوهایی بود که در بین راه بر روی عمودها نصب کرده بودند که نظر بنده را به دو تابلو در بین آ نها جلب کرد که بر روی یکی نوشته شده بود:
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ فَینَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[32]
- و بگو: (هر گونه كه مىخواهید و مىتوانید) عمل كنید، كه بزودى خداوند و پیامبرش و مؤمنان كار شما را مىنگرند و بزودى به سوى داناى غیب و آشكار بازگردانده مىشوید، پس شما را به آنچه انجام مىدادید، آگاه خواهد كرد.
و بر روی تابلویی دیگر نوشته شده بود
«تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»[33]
باید با یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید نه بر گناه و ستمکاری. و از خدا بترسید که عقاب خدا سخت است.
- صحنه دیگری که دیدم و بسیار جالب بود صحن حضرت فاطمه (س) بود که در کنار حرم مولا علی (ع) توسط ایرانیها در حال ساخته شدن میباشد. بنده با خود گفتم خدا توفیق بدهد آن مهندسهایی که این صحن عظیم را طراحی کردهاند؛ یعنی خیلی دید وسیعی داشتهاند. این صحن آن قدر بزرگ است که زائران ایرانی از هر استانی که بیایند در خود جای میدهد. یعنی در چندین طبقه ساختهاند که در چند جای آن غذا میدادند حتی تا ساعت 12 شب هم شام میدادند. این صحن عظیم دارای چند سرویس بهداشتی وسیع در چند طبقه با حمام بهداشتی مدرن میباشد. زائرین محترم برای استراحت حتما به آنجا بروند و یا از نزدیک رؤیت نمایند.
زائرین محترم برای استمرار این صحن در صورت توان کمک نمایند تا از شفاعت آن بانوی بزرگوار در دنیا و آخرت بهرمند گردید. معمولاً بر روی موبایلهای بعضی از افراد پیامی جهت کمک به این مجموعه میآید.
- جوان خوشتیپ دستمال به دست منظره زیبای دیگری را دیدم که جوانی خوشتیپ، دستمالی در دست داشت و خاک کفش برادران زائر را پاک میکرد. یعنی زوٍّار حسینی که درحال حرکت بودند از آنان خواهش میکرد که بایستند و پس از ایستادن، دستمال را بر روی کفش آنان میکشید. من به خودم گفتم آیا تو حاضر هستی این کار را انجام بدهی؟ دیدم که نمیتوانم این کار را انجام بدهم. با خود گفتم چقدر با نفس اماره ات مشکل داری و ادعای کارشناسی دین را هم یدک میکشی! خلاصه کلام رفوزه شدم. اما این جوان، آن هم با این خو ش تیپی، به خاطر عشق به امام حسین (ع) روی نفس اماره ش پا گذاشته است و خاک کفش زوّار امام حسین (ع) را پاک میکند. ببین تفاوت راه از کجا تا به کجا میباشد.
دیگری دیدم که کفشهای زوّار را واکس میزد.
- منظره زیبای دیگری را دیدم که شخصی شلنگ آب به دست گرفته بود و بر روی زوّار آب میپاشید تا خنک شوند.
- منظره زیبای دیگری را دیدم که موکبی، چند تشک بر روی زمین فرش کرده بود و چند نفر مشغول مشت و مال نمودن زوّار بودند تا خستگی را از تن و روح زوّار مرتفع گردانند. لازم به ذکر است که افراد مشت و مال دهنده، افراد حرفهای بودند که به یاد به حمامهای قدیمی شیراز افتادم. کیسه کشهایی بودند که افراد را مشت و مال میدادند.
- گداهای پیش رفته منظره جالبی که درمیان راهپیمایی دیدم این بود که اکثر فقیران و گداها یک بلند گو داشتند و یک فلش مموری صدای ضبط شده پخش میکردند. یعنی مطلبی را که میخوستند به مردم بگویند از طریق بلند گو خود بخود تکرار میگشت. یعنی زبانشانشان دیگر خسته نمیشد و راحت هم در کنار بلندگوی دستی خود نشسته بودند و گدایی میکردند.
- در عراق منظرهای که به چشمم نمیخورد وجود معتاد بود؛ یعنی اصلا معتادی را ندیدم. متاسفان در خیابانهای ما معتاد به چشم میخورد که این یک دردی است که مسئولین ما باید برطرف نمایند، البته یکی از علتهایی که ما در کشورمان معتاد داریم این است که کشور ما در مسیر خط نقل و انتقالات مواد مخدر از افغانستان به دیگر کشورهای اروپایی میباشد. از طرفی دشمن هم بر روی جوانان ما سرمایهگذاری میکندکه خلاصه باید فکری کرد.
- منظره زیبای دیگری که دیدم منظره معنوی بود. بعضی از آقایان و خانمهایی که راهپیمایی میکردند کتاب دعای زیارت عاشورا یا قرآن و تسبیح در دست داشتند و آن را میخواندند و با خدای خود نجوا میکردند.
- منظره زیبای دیگری که در این راهپیمایی مشاهده میشود این بود که همه جا صدای نوحه عربی یا فارسی به گوش میخورد. اکثرا نوحهها «هَلَه بیکُم یازُوّاری» (ای زوار من خوش آمدید) یا نوحه «یا عباس جِیبِ الْمای» جیبِلْ مای (ای عباس آب بیاور) گذاشته بودند. که اکثراً نوحه خوان آن، آقای نظّار قطری و دیگر نوحهخوانهای عراقی بودند که به عربی و یا فارسی و یا توام با هم میخواندند.
- منظره زیبای دیگری را که دیدم این بود که پدر و پسری غذا درظرف یک بار مصرف گذاشته بودند و دو طرفش را گرفته بودند و التماس میکردند کهای زوّار بردارید واقعاً کجای دنیا را دیدهاید و شنیدهاید که این قدر ایثار و فداکاری داشته باشند. مکتب اسلام و تشیع افرادی را تربیت میکند که هستی خود را به عشق امام حسین (ع) در طبق اخلاص میگذارند و به امامشان هدیه میدهند. این را میتوان حقوق بشر اسلامی گفت.
- منظره زیبای دیگری که دیدم این بود که شخصی، گوسفند نذری را همراه خود در راهپیمایی آورده بود و با خود پیاده به کربلا میبرد و گوسفند هم دنبال او حرکت میکرد.
- الاستفتائات الشرعیة یا الاسئلة الشرعیة (پاسخ سؤالات شرعی) منظره دیگری که دیدم وجود روحانیونی بود که در بعضی موکبها نشسته بودند و به زبان عربی یا فارسی مسلط بودند و مسایل شرعی، برای زوّار بیان میکردند یا سؤالات شرعی آنان را پاسخ میدادند؛ بالای موکبشان نوشته شده بود. «الاستفتائات الشرعیة یا الاسئلة الشرعیة»
- منظره زیبای دیگری که دیدم، زمانی بود که پس از راهپیمایی از عراق به ایران باز میگشتیم. در برگشت از کربلا به منطقه بصره و سپس به شلمچه رسیدیم. در منطقه بصره در مینی بوسی که بودیم، جلو راننده مینی بوس را به زور گرفتند و اصرار کردند که باید به موکب ما بیایید و غذا بخورید. هرچه گفتیم الآن گرسنه نیستیم، قبول نمیکردند خلاصه زور شدند که باید مینی بوس وارد موکبشان شود. راننده به عنوان تسلیم شدن، فرمان ماشین را به داخل موکب گرداند و یک سر و ته کرد و خلاصه فرار کرد و از آن جا بیرون آمد. مقداری راه آمده بودیم که اعضای یک موکب دیگر در وسط جاده عبوری ایستاده بودند و کار خطرناکی هم میکردند که خدای ناخواسته ممکن بود، ماشینی به آنان بزند و از بین بروند. اما این خطر را پذیرفته بودند و خلاصه اینجا هیچ کاری نمیشد کرد. شخصی از بیرون مینی بوس، آقای راننده را زیاد بوسید و فرمان مینی بوس را از بیرون در دست گرفتند و به درون موکبشان هدایت کرد. در آنجا مجبور شدیم غذا را بخوریم. وقتی وارد موکبشان شدیم به یاد حکومت امان زمان(عج) افتادم که در حکومت جهانی امام زمان (عج) خیر و برکت آن چنان هست که فقیری یافت نمیشود. یعنی اگر کسی میخواهد به فقیری غذا بدهد و یا به او انفاق کند که ثوابی ببرد، فقیری پیدا نمیشود.
خلاصه از این موکب بیرون آمدیم و مقداری از راه رفته بودیم که دوباره موکبی دیگر جلو مینی بوس را گرفت و شروع کردند به بوسیدن راننده که وارد موکبشان شویم. راننده مینی بوس را به درون موکب هدایت کردند و وارد موکب شان شدیم و بنده به راننده اعتراض کردم که چرا وارد موکب شدید؟
راننده گفت مگر ندیدید که چقدر بوسم کرد. و خلاصه راننده گفت نمیشود کاری کرد، یک چیزی بخورید تا نجات پیدا کنیم و بنده با توجه به این که کمی عربی میدانستم به مسئول موکب گفتم: فقط ما میوه و ماست میخواهیم. مسئول موکب هم گفت بر روی چشم و برای ما آماده کرد. خلاصه از این موکب هم نجات پیدا کردیم. به موکب بعدی برخورد کردیم و هر کدام را به یک زبان مجاب کردیم. خلاصه جلوهای از حقوق بشر اسلامی و حکومت امام زمان (عج) را با چشم خود مشاهده میکردیم.
ما هشت سال در زمان صدام با همدیگر جنگ میکردیم و الآن باید نسبت به همدیگر کارد و خون باشیم. اما چگونه همدیگر را در بغل میگیریم و به زور غذا و میوه و جا و مکان به همدیگر تعارف واقعی میکنیم. عشق به اهل البیت و امام حسین (ع) چه کارها میکند! حقیقتا اگر حکومت امان زمان (عج) را ندیده ایم و یا در احادیث مطالعه کرده ایم در این ایام اربعین به خاطر عشق امام حسین (ع) آن را لمس و درک کردیم.
- نمایشگاه اطفال منظره زیبای دیگری را که در راهپیمایی اربعین مشاهده کردم این بود که برای بچههایی که میخواهند نقاشی بکشند، میز و صندلی گذاشته بودند. بچهها نقاشی میکشیدند و خلاقیت خود را به نمایش میگذاشتند.
منظره جالب دیگری که دیدم، موکب قرآنی بود. یک موکبی در میان راهپیمایی بود که جلسه قرآنی ترتیب داده بودند. صندلی و میز و رحل قرآن در آن موکب گذاشته بودند و از زوار دعوت میکردند که بنشیند و یک صفحهای از قرآن را تلاوت نمایند و به شهداء و اموات هدیه نمایند و بعد به راهپیمایی خود ادامه دهند. مثلا بالای آن موکب جملهای نوشته بودند به این عنوان:
«الاستراحة القرآنیة»
«اُرِح بَدَنَک وَ قَلبَک بِتَلاوَةِ صَفحَةٍ مِنَ القُرآنِ الکَریمِ» (مخیم الحشد الشعبی القرآنی).
ایستگاه استراحت قرآنی، بفرمایید: جسم و قلبتان را با خواندن یک صفحه قرآن صفا و جلاء دهید و به شهداء تقدیم نمایید. (اردوگاه قرآنی بسیج مردمی)
بعضی از زائرین این دعوت را اجابت میکردند و در آن جا مینشستند و قرآن میخواندند و به شهداء و امواتشان هدیه میدادند.
مسیر راهپیمایی بین نجف و کربلا به فاصله یکصد کیلومتر میباشد که در حاشیه بزرگراه نجف – کربلا قرار دارد. یعنی از حرم مولی امیرالمؤمنین علی (ع) شروع میشود و به حرم امام حسین (ع) ختم میگردد.
مدت رسمی آن از دو یا سه هفته قبل از اربعین شروع میشود و تا روز اربعین ادامه دارد. هر کسی بطور معمول میتواند هر روزی 35 کیلومتر راهپیمایی نماید؛ یعنی سه روز مسیر راهپیمایی طول میکشد. بعضیها در دو روز و بعضیها در سه روز و بعضیها در چهار روز راهپیمایی میکنند. مثلا بنده بعلت اینکه کاغذ و خوکار در درست داشتم و اطلاعیههایی که در بین راه پخش میکردند، معطل خواندن آنها میشدم و از طرفی میخواستم این کتاب ره توشه اربعین را به رشته تحریر درآورم. ناچار بودم ریزهکاریها را ببینم و یادداشت نمایم. لذا این راهپیمایی چهار روز طول کشید ولی برادرم دو روز این مسیر راهپیمایی را طی کردند، یعنی به راحتی میتوان سه روز آن را طی کرد. همان طوری که قبلاً نوشتهام چنانکه کسی به هر عللی، توانایی راهپیمایی را ندارد و یا در بین راهپیمایی خسته شد و مریض گردید، میتواند سوار ماشین بشود و به کربلا برود.
لازم به ذکر است مسیر راهپیمایی آسفالت است. در هنگام شب هم روشنایی به اندازه کافی وجود دارد لذا بعضی از راهپیمایان در شب حرکت میکنند یا مدت دیگری که اربعین در فصل تابستان خواهد بود باید شب راهپیمایی کرد.
کسانی که نمیتوانند کولهپشتی را حمل بکنند بهتر است یک وسیلهای که دو تا چرخ کوچولو دارد بخرند و وسایل خود را بروی آن بگذارند و آن را پشت سر خود را بکشند. البته این وسیلههایی که چرخ دارد در بین مسیر راهپیمایی وجود دارد و آن را بفروش میرسانند.
در راهپیمایی اربعین اگر دمپایی و جوراب زخیم نخی بپوشید بهتر است؛ زیرا پوشیدن دمپایی باعث میشود که اکسیژن به انگشتهای پا برسد و در نتیجه کمتر تاول میزند. اما پوشیدن کفش در این هوای گرم باعث میشود که پا عرق کند وکف پا و انگشتها تاول بزدند.
برای اینکه کمرانسان، در راهپیماییها کمتر خسته شود باید از یک نواخت راه رفتن خوداری نماید. یعنی در حال حرکت کمی باید شتاب بگیرید و با سرعت راه بروید و دستها را به جلو و عقب پرتاب کند. دیگر اینکه کمی هم از آسفالت خارج شوند و در جاده خاکی کنار جاده آسفالتی که دارای پستی و بلندی هست، راه برود تا کمتر خسته شود و از حالت یکنواختی بیرون بیاید تا کمرش درد نگیرد. البته دمپاییهای انگشتی هم خوب نیست زیرا انگشت بزرگ را خسته میکند و یا تاول میزند.
اگر کسی در بین راه نجف تا کربلا خسته شد یا مریض گردید و نتوانست راهپیمایی را ادامه دهد، میتواند سوار ماشین بشود و به کربلا برود. یعنی جای نگرانی نیست، محل راهپیمایی کنار اتوبان نجف – کربلا میباشد. خود رانندهها صدا میزنند کربلا کربلا، لذا هر کسی که خسته شد ویا پاهایش تاول زد میتواند سوار ماشین شود و به کربلا برود. بعضی از رانندهها کرایه میگیرند و بعضیها هم کرایه نمیگیرند و فیسبیلالله سوار میکنند.
آیا خانمها به تنهایی یا با نوزاد کوچولوی شیرخوار خود میتوانند در راهپیمایی اربعین شرکت نمایند؟
در جواب باید گفت: بلی، به تنهایی میتوانند شرکت کنند و الحمدلله مسیر راهپیمایی بوسیله نیروهای امنیتی عراق وسپاه قدس ایران امن و امان است. البته کسی نیروهای امنیتی را نمیبیند یعنی با فرم نظامی نیستند ولی به صورت نامحسوس حضور دارند. باید گفت: این قدر امنیت وجود دارد که خون از بینی کسی بیرون نمیآید حتی خواهران در شب هم میتوانند به راهپیمایی خود ادامه دهند. مادران میتوانند همراه خود کالسکه بچه بیاورند و نوزاد خود را در هر سنی که هستند در آن کالسکه بخوابانند و آن را جلو خود هل دهند یعنی مسیر راهپیمایی از اول تا آخر آسفالت و یک نواخت است یعنی پستی و بلندی ندارد.
در راهپیمایی اربعین، بطور معمول، نهار ظهر از ساعت 10 صبح شروع به توزیع میکنند و تا ساعت 3 و 4 عصر هم ادامه دارد.
قابل ذکر است که برنج و پلو آنان کمی نپخته است یعنی مثل ما ایرانیها برنج را نمیگذارند، زیاد دم بکشد و بپزد. لذا از نظر ما ایرانیها نپخته است. اگر کسی نمیتواند پلو آنان را بخورد میتواند جاهایی که نان و مرغ و یا ماهی و کباب و……… میدهند تناول نماید؛ یعنی هر نوع غذایی که بخواهی در آن جا یافت میشود. یا در موکبهای ایرانیها غذا بخورند.
موکب مکانی است که بوسیله چادر و یا داربست و پارچه برزنتی برای مدتی موقت درست میشود تا در آن اعضای یک هیات، در آن جا عزاداری کنند و یا خدماتی را به عزادران حسینی که پیاده عبور میکنند ارائه دهند. در ایران به آن پاتق هیات عزداری یا خیمه عزاداری یا هیات میگویند. در مراسم پیاده روی اربعین به سوی کربلا از ابتدای مسیر تا انتهای آن تقریباً تمامی طول مسیر به وسیلهی چادرها یاسازههایی که تقسیمبندی شده است، موکبهایی را درست کردهاند. هیئتهایی از کشورهای مختلف، مسئولیت این چادرها و موکبها را بر عهده دارند که قبلاً از شهرداری نجف یا کربلا مجوز گرفتهاند.
البته مسئولیت قریب به اتفاق این هیئتها و موکبها، قبیلههای ازعراق هستند. عراقیها به هیئت، موکب میگویند، مکانی که برای خدمات رسانی به زائران پیاده بر پا میشود.
ضمنا اگثر استانهای ایران در آن جا موکب دارند که هم وطنان ایرانی از هر استانی که میباشند، باید قبل از آمدن به عراق، از سازمان تبلیغات یا اوقاف و امور خیریه و یا شهرداری شهرستان خود آدرس موکبشان را بگیرند تا بتوانند از خدمات آنان استفاده نمایند.
هریک از موکبها به اندازه توان و همت متولیان، ظرفیتهای متفاوتی دارند. لذا خدمات متفاوتی به زائران ارائه میدهند.
برخی موکبها ظرفیتهای بالایی دارند، در آن انواع خدمات ارائه میشود از قبیل:
انواع پذیرایی صبحانه، ناهار و شام، نوشیدنیهایی چون چای و شربت و… که خستگی از تن زائران برمی دارد، ارائه میشود.
متولیان موکبها فضاهایی را برای خواب و استراحت در موکب برای زائران فراهم میکنند که یا برای استراحت کوتاه مدت یا طولانی مدت آماده میکنند. بعضی از موکبها، زائرین را مشت و مال میدهند و یا پاهای آنان را شستشو میدهند تا خستگی زائرین برطرف شود.
بعضی از موکبها مربوط به ایستگاههای امدادی و درمانگاهی است که زائرین را درمان مینمایند و به آنان دارو و درمان میدهند
برخی از موکبها هم به اندازهی توان متولی آن تنها با چای و نوشیدنی از زائران پذیرایی میکنند.
اخلاص در چشمان این نوجوان با موکب ساده و کتر سیاهش موج میزند، شما را به چای خوردن دعوت میکند
کتریهای چای در جلو زوّار در حال رژه رفتن میباشند
موکب امام رضا (ع) از مشهد مقدس
موکب حضرت احمدبنموسی شاهچراغ (ع) از شیراز
شما را به کباب گوجه دعوت میکنند
یک کسی حداقل یک لیوان شربت از سینی این بنده خدا بردارد تا سینیاش سبک شود
نمونهای از موکب درمانگاه و امداد، آقای دکتر خدا خیرت بدهد یک قرص سرماخوردگی هم به ما بدهید
عمود؛ نام همان ستون یا پایههای برقی است که در وسط بلوار میزند و دو لامپ دو طرف آن روشن است و محوطه اطراف را روشن میکند. بین نجف تا کربلا از اول تا اخر حدود 1452 ستون یعنی عمود نصب شده است که آخرین ستون یا عمود، جنب حرم حضرت ابوالفضل (ع) نصب شده است. عمودها از فلز ساخته شدهاند که ارتفاع آن 12 متر و قطر آن از پایین 30 سانتیمتر و هر چه به ارتفاع بالاتر میرسد باریکتر میشود. آخرین ارتفاع، ضخامت عمود به 10 سانتیمتر میرسد. لامپهای این عمودها و یا همان ستونهای فارسی از نجف تا کربلا روشن است یعنی اگر کسی بخواهد از نجف تا کربلا شبانه هم راهپیمایی کند میتواند ادامه مسیر دهد.
بر روی عمودها و همان ستونها، تابلویی به اندازه 50 * 25 بصوت مستطیل در ارتفاع 4 متری عمود و یا ستون فارسی نصب شده است که بر روی آن شماره ستون به زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده است. این نوشتهها از دور، برای همه واضح و روشن است. همه عمودها و یا همان ستونها، از اول تا آخر شمارهگذاری شده است. زائرین محترم برای اینکه همدیگر را گم نکنند یا متوجه شوند تا کنون چقدر از مسافت را طی کردهاند، از شماره عمودها استفاده میکنند.
مثلا در یک شمارهای توافق میکنند و وعده میگذارند که همگی زیر آن عمود و شماره بایستند تا دوستان یا بستگان بعضی از زائرین برسند و بعد با هم ادامه مسیر دهند و حرکت نمایند. برای وعده گذاشتن بهتر است شمارههایی را در نظر بگیرند که به شماره 100 و یا 200 و 300 و……. ختم نشود. زیرا اکثرا زوّار همین شمارههای رُند و صریح را در نظر میگیرند که زیر عمودهای چنین شمارهای بایستند که زیر این عمودها بسیار شلوغ است. بهتر است شمارههای غیر رُند و غیرصریح از قبیل 110؛ 210 و 310…… یا 115؛ 215 و 315 در نظر بگیرند.
بر روی هر ستونی، عکسهایی ازشهدای مدافع حرم نیروی ارتش عراق یا جیش الشعبی که همان بسیج مردمی میباشد، نصب شده است و در پایینتر آن هم بنرهای تبلیغاتی کالا و یا فیلم وغیرو نصب شده است.
مجدداً لازم به ذکر است که ازعمود یا ستونشماره 1 تا ستون شماره 947 جزء استان نجف میباشد و از عمود یا ستون شماره 948 به بعد وارد استان کربلا میشویم که حال و هوای دیگری دارد. مجموعا از نجف تا کربلا در طول مسیر راهپیمایی اربعین حودو 1452 ستون یا عمود نصب شده است که آخرین عمود، عمود شماره 1452 میباشد که در کنار حرم حضرت ابوالفضلالعباس (ع) قرار دارد. فاصله هر عمود تا عمود دیگر 50 متر میباشد.
عمود 1293 دقت شود
نکتهای که باید توجه داشت این است که از عمود ویا همان ستون 1293 که در شهر کربلا یعنی در چند کیلومتری حرم قرار دارد، مسیر راهپیمایی به دو قسمت تقسیم میشود. یکی راه اصلی است که شامل همان کندرویی میباشد که زوّار در آن راهپیمایی میکنند. شماره عمودهای آن هم به صورت تابلو 50 * 25 زمینه سبز نوشته شده است که ادامه همان شمارههای قبلی است. نکتهای که زوّار باید توجه کنند این است که این کندرو تا شماره عمود فوقالذکر همراه اتوبان نجف – کربلا ادامه داشته است و از شماره 1293 مسیر کندرو اصلی کمی کج و متمایل به راست میشود؛ و به طرف حرم میرود. یعنی دیگر به موازات اتوبان و بزرگراه نجف – کربلا نخواهد بود. پس تا این جا مسیر راهپیمایی اصلی که زوّار دسته جمعی طی میکنند مشخص شد.
اما یک راه کندرویی هم بعد از این شماره که شماره 1293 میباشد به موازات بزرگراه و اتوبان نجف – کربلا ادامه پیدا میکند که آن هم دارای عمود و شماره میباشد و بروی آن عمودها هم عین عمودهای قبلی شمارهگذاری شده است اما تابلوهای آن با رنگ دیگری است ولی شمارهها متاسفانه ادامه همان شمارههای قبلی است. یعنی از این جا به بعد تکرار دو تا شماره 1294، 1295، 1296 و… داریم. بعضیها متأسفانه اشتباهی از انبوه جمعیت زوّار جدا میشوند و مستقیم ادامه مسیر میدهند یعنی به سمت راست متمایل نمیشوند. یعنی در کندرو موازات بزرگراه نجف – کربلا ادامه مسیر میدهند. کمی که جلو میروند متوجه میشوند که جمعیت زوّار این مسیر، خیلی کم شده است از طرفی شماره عمودها هم ادامه همان شماره است. از آن جایی که با دوستان خود، شماره عمودی را وعده گذاشتهاند به همان شماره میرسند اما هرچه مینشینند متوجه میشوند که دوستاشان نیامدهاند، بعد که بهم تلفن میزنند که من در کنار عمود شماره 1297 هستم چرا نمیآیید. رفیقش هم میگوید من هم در زیر همین عمود شماره 1297 هستم اما چرا همدیگر را نمیبینیم. علت این که همدیگر را نمیبینند این است که دوستش همان مسیر کندرویی که متمایل به سمت راست و به حرم میشده است، رفته است. اما این شخص که دوستش باشد خودش مسیر کندرو مستقیم موزات نجف – کربلا را ادامه مسیر داده است.
البته برای این که زوّار اشتباهی نروند در جلو راه، بلوکهای سیمانی گذاشتهاند که معنا و مفهوم آن، این است که شما باید مسیرت را کج نمایید اما چون یک راه باریکی هم کنار آن قرار دادهاند که اگر کسی دلش خواست از این راه برود، بتواند ادامه مسیر بدهد. البته این مسیر، بیشتر برای خود عراقیها مناسبت دارد که میخواهند از آن راه که کمی هم طولانیتر است ادامه مسیر دهند و یا به منزل بستگانشان بروند. لذا به زوّار محترم توصیه میشود اگر با هم وعدهای میگذارید چند شماره باید قبل از شماره 1290 وعده بگذارید تا با هم از این عمود شماره 1290 بگذرید و بعد از عبور از این عمود، دیگر مشکلی ندارید. اما در ادامه مسیر باید تعداد عمودهای کمتری را وعده بگذارید زیرا هرچه که جلوتر میروید جمعیت فشردهتر میشود و امکان گم کردن همدیگر وجود دارد لذا ده تا به ده تا عمود، وعده بگذارید که همدیگر را گم نکنید. مجدداً که کمی جلوتر رفتید بعلت متراکم بودن جمعیت باید یک عمود به یک عمود وعده بگذارید تا برسید به آخرین عمود یا ستون که شماره 1452 میباشد که جلو حرم حضرت عباس (ع) نصب شده است.
البته یکی از علتهای فشردگی جمعیت، معطلی ایستگاههای بازرسی تا حرم میباشد. وقتی آخرین عمود را دیدید التماس دعا داریم.
در این شکل نمونهای از عمود 1159 را مشاهده مینمایید.
تصویر عمود شماره 1010 را مشاهده مینمایید
فصل سوم:
اماکن زیارتئ شهرهائ عراق
الف – مسجد بُراثا در شهر بغداد واقع شده است و محل تجمع شیعیان در دوران خلافت عباسیان بوده است این مسجد قبل از شکلگیری شهر بغداد ساخته شده است و لذا مکان مقدسی میباشد.
ب- انبیا ء و حضرت ابراهیم (ع) دراین مکان نماز خواندهاند.
ج- محل زندگی حضرت مریم (س) در دوران کودکی حضرت عیسی (ع)، در این مکان بوده است.[34]
حضرت عیسی (ع) اگر چه در شهر ناصره در منطقه بیتالمقدس به ارشاد و تبلیغ دین مسیح پرداخته است اما قبلاً در شهر کوفه و محله بُراثا بوده است.[35]
د- امیرالمؤمنین علی (ع) پس از پیروزی جنگ نهروان که در سال 38 هجری قمری بین سپاه او و خوارج نهروان صورت گرفت و منجر به پیروزی علی(ع) شد در بازگشت به این سرزمین بُراثا رسیدند که راهبی مسیحی از عبادتگاه خود بیرون آمد و با دیدن سپاه علی (ع) به استقبال آنها آمد و گفت: من در کتابهای اجدادم خواندهام که در این سرزمین فقط پیغمبر و یا وصیّ پیغمبر به همراه سپاهی وارد میشود.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: آن وصیّ من هستم. راهب مسیحی با دیدن حضرت و مشخص شدن علامتها، مسلمان شد و به ولایت امیر المؤمنین (ع) اقرار کرد. حضرت چهار روز با سپاه خود در بُراثا اقامت نمودند. امیرالمؤمنین (ع) به راهب مسیحی دستور داد تا در آن جا مسجدی بنا کند. که بعدها به نام مسجد بُراثا نام گرفت.[36]
این داستان در کتاب سلیمبنقیس هلالی که نام دیگر کتاب اسرار آل محمد(ص) میباشد کاملاً بیان شده است.
البته یکی از حوادث دوران قبل از ظهور امام زمان (عج) ویرانی مسجد مسجد بُراثا میباشد.
امام زمان (عج) در زمان غیبت صغری چهار نماینده داشته است که قبر آنها در بغداد میباشد که عباتند از:
نایب خاص اول: عثمانبنسعید العَمری مشهور به عثمانبنسعید
اولین نایب امام زمان (عج) میباشد که قبرپاک و مطهر آن نایب بزرگوار در شهر بغداد در مسجدی، نزدیکی رود دجله در قسمت غرب بازار میدان قرار دارد.
نایب خاص دوم: ابوجعفر محمدبنعثمان العَمری مشهور به محمدبنعثمان که دومین نایب امام زمان (عج) میباشد. عثمانبنسعید فرزند نایب اول میباشد که متجاوز از چهل سال نایب خاص امام زمان (عج) بوده است. پس از وفاتش در سال 305 هجری قمری در منزلش که از قبل تهیه کرده بود دفن کردند. و امروزه مرقد پاک و مطهرش در بغداد در شرق رود دجله در کنار بازار عطّاران، کنار مسجد خلّانی قرار دارد.[37]
نایب خاص سوم: ابوالقاسم حسینبنروح نوبختی، مشهور به حسینبنروح نوبختی، سومین نایب امام زمان (عج) است که سعادت بیش از بیست سال نایب خاص امام زمان (عج) داشتند. ایشان در سال 326 هجری قمری در بغداد وفات کردند و قبر پاک و مطهرش در بغداد در محله نوبختی، سمت شرقی بازار عطّاران در کنار شبستان مسجدی قرار دارد.[38]
نایب چهارم خاص امام زمان (عج): علیبنمحمد السَمُری مشهور به علیبنمحمد سَمُری چهارمین و آخرین نایب خاص امام زمان (عج) میباشد که مدت سه سال نیابت خاص امام را داشتند. ایشان در سال 329 هجری قمری پس از گذشت 69 سال از غیبت صغرای امام زمان (عج) که پایان غیب صغری و شروع غیبت کبری میباشد وفات میکنند. قبر پاک و مطهرش در بغداد در نزدیک رود دجله و غرب مدرسه مستنصریه، در بازار کمالیات، کنار مسجد قبلاًنیه قرار دارد.[39]
ابوجعفر محمدبنیعقوب کُلینی، مشهور به شیخ کلینی یا ثِقَةالاسلام کلینی، صاحب کتاب ارزشمند اصول کافی و فروع کافی میباشد. قبر مطهر این عالم بزرگوار در بغداد در شرق رود دجله، نزدیک پل، ابتدای بازار در تکیه مولویه قرار دارد.
سلمان فارسی یکی از صحابه بزرگ پیامبراکرم (ص) که در قبل از اسلام در محله جی شهر اصفهان یا استان فارس بنا به مشهور دنیا آمدند. برای دست یافتن به دین حقیقی راهی شام و موصل و یثرب (مدینه فعلی) شدند و پس از دوران رنج بردگی در یثرب، مشتاقانه خدمت پیامبر اکرم (ص) رسیدند و ایمان آوردند و به مرحلههای از کمالات رسیدند که پیامبر (ص) فرمودند: «اَلسَّلمانُ مِنّا اَهلُ الْبَت»
یعنی سلمان از ما اهل بیت است. ایشان در سال 36 هجری قمری وفات نمودند و در خانهاش به خاک سپرده شد. قبر مطهر این صحابی پیامبر (ص) در شهر مدائن که در چهل کیلومتری بغداد واقع میباشد، قرار دارد.[40]
حُذَیفةبنالیمان یکی از بزرگان و دانشمندان اصحاب پیامبر (ص) و علی(ع) بودند. ایشان در سال 36 هجری قمری در مدائن فوت کردند و در نزدیکی رود دجله به خاک سپردند که به علت طغیان رودخانه، قبر اورا که سالم تازه بود، بیرون آوردند و به حرم سلمان فارسی منتقل نمودند.[41]
(از نوادگان امام سجاد (ع): مشهور است که قبر دیگری علاوه بر قبر حُذَیفه در حرم سلمان قرار دارد که به حضرت طاهر که یکی از نوادگان امام سجاد(ع) میباشد تعلق دارد.
مالک اشتر سردار شجاع و رشید امیرالمؤمنین (ع) است. ابراهیم فرزند مالک میباشد که در سال 66 هجری قمری در قیام توابّین کوفه، فرمانده مختار ثقفی بودند. سال 72 هجری قمری عبدالملکبنمروان به همراه سپاه شام در نزدیکی شهر بَلَد با سپاه عراق روبرو شد و پس از جنگ سختی آنان را شکست داد. در این جنگ سر از بدن ابراهیم جدا نمودند و بدنش را به آتش کشیدند.
مرقد این سرباز اسلام در 50 کیلومتری بغداد در بزرگراه بغداد به سامرّا نزدیک شهر بَلَد قرار دارد.
8- بارگاه سید محمد عموی امام زمان(عج) در مسیر سامرا
بارگاه امام زاده سید محمد پسر امامهادی(ع) و عموی امام زمان(عج) که در نزدیکی شهر سامرا قرار دارد و بارها توسط داعش مورد حمله قرار گرفته است که این بارگاه به شدت مورد احترام مردم عراق میباشد.
به گزارش خبرگزاری رضوی، ابا جعفر محمدبنعلیالهادی (ع) مشهور به سید محمد (که در اصطلاح محلی به سبع الدُجَیل (شیرمرد دجیل) معروف است).
فرزند بزرگ امامهادی(ع) است که به سبب برخورداری از جایگاه والای روحی و اخلاقی، شیعیان و غیر شیعیان گمان میکردند امامت بعد از امامهادی(ع) به وی خواهد رسید، ولی مرگ او در زمان حیات پدربزرگوارش، این گمان را برطرف کرد.
آرامگاه سید محمد در شهر بَلَد در ۵۰ كیلومتری جنوب بغداد و همچنین در 50 کلیومتری سامراء است. یعنی مسافت آن درست میان بغداد و سامرّا میباشد. این بارگاه، مورد احترام فراوان شیعیان مخصوصاً شیعیان عراق است و کرامات فراوانی از او نقل شده است. عراقیها به باب الحوائج بودن سید محمد اعتقاد دارند. بارگاه عموی امام زمان(ع) این روزها یکی از زیارتگاههایی است که زائران اربعین به زیارت آن میروند.
شایسته ذکر است ابوجعفر، محمدبنعلیّ النقی فرزند بزرگ امامهادی (ع)، امروزه حرم این امام زاده بزرگوار مورد توجه مردم اعم از شیعه و اهل سنت میباشد. حرم آستانه مقدسه این امام زاده عظیمالشأن همانطوری که ذکر شد در 50 کیلومتری بغداد در مسیر بغداد به سامرّاه در شهر بَلَد قرار دارد.[42]
نمایی از بارگاه امام زاده محمد (ع)
نمایی از بارگاه امام زاده محمد (ع)
کاظمین یکی از شهرهای شیعه نشین است که به بغداد، پایتخت عراق وصل میباشد و فقط رود دجله بین کاظمین و بغداد فاصله انداخته است. کاظمین قبلاً قبرستان بغداد بوده است که بعدها به صورت یک شهر درآمده است و مردم عراق نام این شهر را کاظمین (یعنی دو کاظم یعنی دو فرو برنده خشم) گذاشتهاند.
1- حرم مطهر امام موسی کاظم (ع)
حضرت موسیبنجعفر (ع)، امام هفتم شیعیان میباشد که به عنوان بابالحوائج مشهور است. حرم مطهرش در شهر کاظمین میباشد. پدرش امام صادق (ع) و مادرش حمیده خاتون، بانوی عالمهای بوده است که زنها در مسایل شرعی و احکام به او مراجعه میکردند.
امام کاظم در هفتم صفر سال 128 هجری قمری در محله ابواء که بین مکه و مدینه است چشم به جهان گشود. نامش موسی و کنیهاش ابوالحسن و لقبش کاظم یعنی فرو برنده خشم میباشد. امام کاظم در سال 148 هجری قمری بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) به امامت رسیدند و مدت 35 سال امامت آن حضرت بود. خیلی از سالهای عمر شریفش در زندانهارون الرشید خلیفه عباسی گذارند. حضرت بعد از چهارده سال در زندانهارون در 25 رجب سال 183 هجری قمری در سن 55 سالگی به شهادت رسیدند. قبر شریفش در کاظمین میباشد که این شهر هم به نام این امام بزرگوار نامیده شده است.[43]
2– حرم مطهر امام جواد (ع)
حضرت جواد (ع) امام نهم شیعیان میباشد که نوه امام موسی کاظم (ع) میباشد. نامش محمد و لقبش تقی و کنیهاش ابوجعفر و نام پدرش علیبنموسیالرضا و نام مادرش خیزران است. این امام بزرگوار در 10 رجب 195 هجری قمری در مدینه متولد شدند و 17 سال مدت امامتش میباشد. در آخر ذی قعده سال 220 هجری قمری توسط همسرش امالْفَضْل به تحریک معتصم خلیفه عباسی در سن 25 سالگی به شهادت رسیدند.[44]
لازم به ذکر است که قبر امام هفتم و امام نهم در یک مکان نزدیک هم میباشد که دو گنبد دو قلو و یکسان همراه با چهار مناره میباشد که منظره زیبایی را تشکیل میدهد. ضمنا در داخل حرم و اطراف آن قبور شریف بعضی از علمای شیعه میباشد که بعضی از آنها را ذکر خواهیم کرد.
حرم شریف امام موسی کاظم و امام جواد علیهم السلام
نامش ابوالقاسم، جعفربنمحمدبنقولویه، مشهور به ابن قولویه میباشد. ایشان یکی از دانشمندان شیعه میباشد که در فقه و حدیث و زهد و تقوی زبانزد خاص و عام بوده است. معروفترین شاگردش شیخ مفید بوده است. ایشان 24 کتاب تالیف کردهاند که کتاب کاملالزیارات مشهورترین کتابش میباشد که اکثر منابع ما هم از همین کتاب ابن قولویه میباشد. مشارالیه در سال 368 هجری قمری وفات کردهاند و قبر مطهرش در کنار قبر حضرت جواد (ع) میباشد.[45]
نامش ابوعبدالله، محمدبنالنعمان معروف به شیخ مفید میباشد. ایشان یکی از علمای بزرگ شیعه در علوم مختلف میباشد که نزدیک به 200 کتاب تألیف نموده است و سید مرتضی و سید رضی (گرد آورنده نهجالبلاغه) از شاگردهای مشهور این عالم بزرگوار میباشد
معروترین مطلب در مورد شیخ مفید همان نامه امام زمان (عج) به این شیخ بزرگوار است که امام زمان خطاب ایشان نوشته است: سلام ایها الولیّ المخلص فی الدین…… اِنّا غَیرُ المُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لاناسینَ لِذکرِکُم وَ لولا ذالِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللّأواهُ وَ اصطلَمَکُمُ الأَعداءُ فاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ.[46]
امام زمان فرمودند: ما از یاری رساندن به شما کوتاهی نکرده و فراموشتان نمیکنیم اگر چنین نبود حتما گرفتار ناگواریها میشدید و دشمنان، شما را نابود میساختند. بنابراین از خدا بترسید و با عمل صالح خود، ما را یاری نمایید.
داستانی در شیراز
یکی از دوستان که سید بزرگوار و صادقی میباشد، بعضی مواقع به او میگویم نور بالا میزنی یعنی اگر دو باره جنگ شروع شود در ردیف اولین شهداء خواهی بود. برایم نقل کرد که فلانی، مدتی قبل از اوضاع و فشار زندگی خیلی ناراحت بودم در پیاده رو بلوار زند شیراز راه میرفتم در ذهن خودم با امام زمان(عج) مشکلاتم را مطرح میکردم و با او جرّ و بحث و دعوا میکردم و با خود میگفتمای امام زمان(عج) تو کجا هستی؟ تو اصلا تو فکر ما نیستی؟ تو بیخیال هستی و ما را رها کردهای؟ ببین من چقدر مشکلات و فشار زندگی دارم؟ تحمل ندارم و…. خلاصه خیلی با امام زمان (عج) جرّ و بحث و دعوا میکردم و در پیاده رو راه میرفتم و دستم هم تکان میدادم. در همین هنگام ناگهان شخصی در پیاده رو، کاغذی به دست من داد و من هم به قیافه آن فرد توجهی نکردم. چون در ذهنم در حال دعوا کردن با امام زمان(عج) بودم و از بس هم ناراحت بودم کاغذ را نخواندم و به داخل جیبم چپاندم یعنی داخل جیبم گذاشتم. با خود گفتم حتما تراکتهای تبلیغاتی شرکت و مؤسسات و فروشگاهها میباشد. که معمولاً در پیاده روها و خیابانها به دست انسان میدهند و یا به داخل ماشینها میاندازند. مجددا جرّ و بحث و دعوا را با امام زمان(عج) ادامه دادم و راه میرفتم، تا به فلکه ستاد که همان میدان امام حسین(ع) است، رسیدم. چون داخل یک کوچهای کار داشتم گفتم فعلا بهتر است جرّ و بحث و دعوا را کنار بگذارم و کمی که آرام گردیدم داخل کوچه شدم دست کردم داخل جیبم و کاغذ را بیرون آوردم با خود گفتم کاغذ را بخوانم و ببینم که چه چیزی بر روی آن نوشته است. حتما یا کامپیوتر قسطی است یا فرش قسطی و یا ماشین قسطی و یا خانه قسطی و… میباشد!
کاغذ مچاله شده داخل جیبم را باز کردم که بخوانم، دیدم تراکت تبلیغاتی نیست و خبری از چیزهای قسطی و غیرو که در ذهنم میپروراندم، نیست.
میدانید برآن روی آن کاغذ چه نوشته بود؟
بر روی آن کاغذ سخنان امام زمان(عج) خطاب به شیخ مفید نوشته شده بود:
سلام ایها الولیّ المخلص فی الدین… اِنّا غَیرُ المُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لاناسینَ لِذکرِکُم وَ لولا ذالِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللّأواهُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الأَعداءُ فاتَّقُوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ.
امام زمان فرمودند: ما از یاری رساندن به شما کوتاهی نکرده و فراموشتان نمیکنیم اگر چنین نبود حتما گرفتار ناگواریها میشدید و دشمنان، شما را نابود میساختند. بنابراین از خدا بترسید و با عمل صالح خود، ما را یاری نمایید!
آن دوستم که سید بزرگواری بود گفت تا چشمم به این جمله و نوشته خورد حالم دگرگون شد و نشستم روی زمین و با خود گریه کردم کهای وای بر من، که من با امام زمان جرّ و بحث و دعوا میکردم که شما ما را رها کردهاید و در فکر ما نیستید و… ولی در همان هنگام که راه میرفتم، نفهمیدم این نوشته را چه کسی به دست من داد.
خلاصه از دعوای خود با امام زمان(عج) خیلی خیلی پشیمان شدم و از امام زمان(عج) عذر خواهی کردم و گفتم: آقا اگر دعوا کردم، ببخشید رگ و جوش و غیرت سیّدیام را گرفته بود و گُل کرده بود. و خلاصه، آقا معذرت میخواهم و به بزرگوار خودتان ببخشید و…
این نوشته چند روزی دست بنده (نویسنده کتاب) بود و به رسم امانت بعد از مدتی به صاحبش که دوست عزیزم؛ که همان سید بزرگوار بود، تحویل دادم.
5- مقبره خواجه نصیر الدین طوسی
محمدبنمحمدبنالحسن الطوسی که مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی، یکی از علمای بزرگ شیعه در علم کلام میباشد. یکی از کتابهای مشهور او کتاب تجرید العقاید در علم کلام یعنی اصول اعتقادات و دیگری کتاب آدابالمتعلمین است که در حوزههای علمیه تدریس میشود. خواجه نصیرالدین طوسی در سال 672 هجری قمری وفات کردند و جنازه او در حرم امام کاظم (ع) به خاک سپردند.[47]
نامش ابوالقاسم، علیّبنالحسینبنموسیبنمحمدبنموسیبنابراهیمبنالامام موسی الکاظم (ع) مشهور به سید مرتضی با لقب عَلَمُ الهُدی میباشد. نقل شده است که شیخ مفید، شبی در عالم خواب میبیند که در مسجد نشسته و حضرت زهراء(س) دست امام حسن و امام حسین علیهم السلام را گرفته و به شیخ مفید فرمودند:ای شیخ به این دو نفر، فقه بیاموزید. شیخ از خواب بیدار میشود و تعجب میکند. فردا صبح وقتی در مسجد در کلاس درس نشسته بود مادر سید رضی و سید مرتضی دست دو نوجوانش را گرفته است و گفت:ای شیخ به این دو فقه بیاموزید.
شیخ با خود میگوید این دو نوجوان، دو بزرگوار در اسلام میشوند که همینطور هم میشود. سید مرتضی در کلام، حدیث، شعر و سخنرانی یگانه دوران زمان خود بوده است. همچنینین دارای تالیفات متفاوت میباشد. لقب عَلَمُالهُدی از این جا شروع شد که در سال 420 هجری قمری وزیر ابو سعید مریض شد در عالم خواب خدمت امیرالمؤمنین (ع) رسید. حضرت فرمودند: به علم الهدی بگو تا تو را ببیند تا بهبودی حاصل شود. وزیر گفت: علم الهدی کیست؟ حضرت فرمودند: علیبنالحسین الموسوی (سید مرتضی). لذا از آن زمان به بعد به علم الهدی شهرت یافت، پس لقب علم الهدی را از علی (ع) دریافت کرده است. سید مرتضی در سال 436 هجری قمری وفات یافت و او را در خانهاش که نزدیک حرم امام کاظم و امام جواد علیهماالسلام میباشد به خاک سپردند.[48]
نامش محمدبنالحسن مشهور به سید رضی میباشد که داستان درس خواندش در قسمت برادرش عنوان کردیم. از کارهای مهم و مشهور سید رضی گردآوری نهجالبلاغه میباشد. ایشان در سال 406 هجری قمری وفات یافتند و در خانهاش که نزدیک حرم امام کاظم و امام جواد علیهمالسلام که در بیرون از حرم میباشد درکنار برادرش به خاک سپرده شده است.
سامرّا در 120 کیلومتری شمال بغداد، در حاشیه رود دجله قرار دارد و به دستور معتصم خلیفه عباسی در سال 221 هجری قمری ساخته شد و تا چندین سال مرکز حکومت بنی عباس بود.
در سامرا قبر مطهر و منور امامهادی امام دهم و فرندش امام یازدهم امام حسن عسکری و حکیمه خاتون عمه امام زمان و نرجس خاتون مادر امام زمان علیهمالسلام میباشد و همچنین سرداب مطهری که امام زمان از آن جا غایب شدند، در آن جا قرار دارد. لازم به ذکر است که گروهک تروریستی داعش گنبد آنان را که دو تا گنبد بود با خاک یکسان کردند. شیعان آن دو امام بزرگوار، خصوصاً شیعایان ایران همت کردند و گنبد بزرگی را که نمونهاش وجود ندارد، ساختند. شایسته ذکر است که هر چهار قبر مطهر و منور در زیر یک گنبد قرار دادهاند.
باید گفت که زیارت سامرّا خیلی مهم است زیرا محل تولد و زندگی امام زمان(عج) امید مستضعفین جهان میباشد.
نامش علی، کنیهاش ابوالحسن و القابش نقی وهادی و مشهور به امام علی النقی یا ابوالحسن ثالث میباشد. پدرش امام جواد (ع) و مادرش سمانه نام دارد. امام علیالنقی در 15 ذی الحجه سال 212 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود و در سال 220 هجری قمری در سن 8 سالگی به امامت رسیدند و مدت 33 سال عهده دار امامت بودند. امام علیالنقی درسوم رجب سال 254 هجری قمری در سن 42 سالگی توسط مُعتَز خلیفه عباسی بوسیله سَمّ به شهادت رسیدند و در خانه خود در سامرّا به خاک سپرده شد.[49]
نامش حسن، لقب عسکری، کنیهاش ابومحمد، پدرش علی النقی و مادرش حُدیث یا حَدیث میباشد. این امام مشهور به امام حسن عسکری میباشد که در 8 ربیع الثانی 232 هجری قمری در مدینه منوره چشم به جهان گشود و در سن 22 سالگی به امامت رسیدند و مدت 6 سال عهده دار مقام امامت بودند. معتمد خلیفه عبّاسی این امام بزرگوار را مسوم کرد. این امام بزرگوار در سن 28 سالگی در 8 ربیعالاول سال 260 هجری قمری به شهادت رسیدند و پیکر پاک و مطهرش را در منزل خود در کنار مرقد مطهر پدربزرگوارش امام علیالنقی به خاک سپردند.[50]
نامش ملیکه دختر یشوعا پسر قیصر پادشاه روم و مادرش از نوادههای شمعون وصیّ حضرت عیسی(ع)، همسر امام حسن عسکری (ع) و مادر امام زمان (عج) میباشد.[51]
حکیمه خاتون (س) دختر امام نهم یعنی امام جواد (ع) میباشد که محضر چهار امام را درک کرده است. او در شب تولد امام زمان (عج) در خانه امام حسن عسکری(ع) حضور داشتند و لذا عمّه امام زمان (عج) میباشد و امام زمان (عج) بعد از شهادت پدرش امام حسن عسکری (ع)، توقیعات شریفه که همان نامهها و نوشته میباشد به عمّهاش حضرت حکیمه خاتون سپردند تا به مردم برساند.[52]
سرداب به معنی زیر زمینی میباشد که مردم عراق به علت گرما شدید تابستان، آن را احداث، و در آن جا زندگی میکردند و محل عبادت هم بوده است. امامهادی امام دهم (ع) سردابی را در منزل خود درست کردند و محل عبادتش بود که در حقیقت محل عبادت سه امام بزرگوار واقع شد. مُعتضد خلیفه عباسی بعد از به شهادت رساندن امام حسن عسکری (ع) متوجه شد که ایشان پسری به نام امام زمان(عج) دارد، لذا اورا تعقیب کردند. امام زمان (عج) وارد همین سرداب شد و مأمورین هرچه گشتند امام را پیدا نکردند.
لازم به ذکر است، بعد از انفجار حرمین عسکرین توسط نیروهای تروریستی داعش، که آن منطقه را تخریب کردند. شیعیان با همت و غیرت؛ خصوصا ایرانیهای عاشق اهلالبیت علیهمالسلام، آن را بازسازی و یک سرداب بزرگی هم برای آن درست کردهاند که چندین پله میخورد تا به پایین و زیر زمینی برسد. آن جا محل بزرگی برای نماز جماعت برادران وخواهران گرامی میباشد که حتما از آن جا بازدید نمایید و به عبادت بپردازید و نماز بخوانید و برای ظهور امام زمان (عج) دعا نمایید.
مرقد مقدس امامهادی و امام حسن عسکری (ع) و قبرهای نرجس خاتون و حکیمه خاتون (س)
6- مسجد بزرگ سامرّا و برج مَلویّه
مسجد بزرگ سامرّا به همراه برج مَلویّه، در شمال شرقی حرم مطهر عسکریّین قرار دارد. این مسجد با 240 متر طول و 160 متر عرض، به دستور متوکل خلیفه عباسی با دیوارهایی با ارتفاع 10 متر ساخته شده است. این برج از آثار باستانی عراق به شمار میآید.
نَجَف (به عربی: مدینة النجف یا النّجف الأشرف) نام شهری است در کشور عراق. شهر نجف حرم علیبنابیطالب نخستین امام شیعیان میباشد.
این شهر مرکز استان نجف است و از مقدسترین شهرهای شیعیان و مرکز قدرت سیاسی شیعیان در عراق بهشمار میرود. نجف همواره محل حوزههای علمیه و مشتاقان طلاب علوم دینی و همچنین محل تردد و اقامت زائران میباشد.
این شهر مدت زیادی در مسیر کاروانهایی قرارداشته است که برای انجام مناسک حج از راه خشکی عازم مکه و مدینه بودند.
نجف در ۱۶۰ کیلومتری جنوب بغداد در مختصات ۳۱٫۹۹ شمالی و ۴۴٫۳۳ غربی قرار گرفته و جمعیت آن ۵۸۵٬۶۰۰ نفر برآورد شدهاست. شهر نجف از لحاظ جغرافیایی در نزدیکی شهر کوفه قرار گرفته است. نزدیکی شهر نجف و کوفه به نحوی است که نمیتوان این دو شهر را از همدیگر مجزا دانست.
در متون تاریخی، اسامی گوناگونی برای نجف ذکر شدهاست از جمله غری یا غریان، مشهد، نجف اشرف، الطور، الطهر، الجودی، الربوه، بانقیا و اللسان. نجف مشهورترین نام شهر میباشد که پس از آن صفت اشرف نیز اضافه گردید، که مجموعاً نجف اشرف گفته میشود. نجف واژهای عربی است که به معنای منجوف میباشد. منجوف مکانی است مستطیل شکل و مرتفع که آب دراطراف آن جمع میگردد ولی بر سطح آن جاری نمیشود. وضعیت جغرافیایی شهر نجف که مستطیل شکل بوده و از زمینهای پیرامون بلندتر است موجب شده این نام بر آن نهاده شود
نجف از پنج محله تشکیل میشود که عبارتند از:
۱ – العمارة، 2 – الحویش 3- البراق، 4 – المشراق، 5 – الغازیة.
پس از شهادت علیبنابی طالب (ع) توسط ابن ملجم طبق وصیت وی، او را بهطور ناشناس در منطقهای نزدیک به شهر کوفه دفن کردند.
چنین روایت شده که بیش از صد سال بعد، خلیفه عباسی،هارونالرشید، به شکار گوزن در خارج کوفه رفت و گوزن به محلی پناه برد که در آن محل سگهای شکاری او را دنبال نکردند. در پرسوجو که راز این مکان چیست؟ به هارونالرشید گفته شد که آن جا، محل دفن علی (ع) است.هارون الرشید بعد از اینکه این امر توسط جعفربنمحمد امام صادق (ع) تأیید شد، دستور داد که مقبرهای در همان محل ساخته شود و در زمان کوتاهی شهر نجف در اطراف مقبره رشد پیدا کرد.
نقشه شهر نجف اشرف
مسافت مرزهای مختلف تا نجف اشرف
فاصله مرز خسروی تا نجف اشرف حدود ۳۷۰ کیلومتر است.
مرز مهران – نجف
فاصله مرز مهران تا نجف اشرف حدود ۲۹۸ کیلومتر است
مرز چزابه – نجف
از مرز چزابه تا نجف اشرف حدوداً ۳۹۰ کیلومتر فاصله است.
مرز شلمچه – نجف
از مرز شلمچه تا نجف اشرف حدود ۴۷۷ کیلومتر فاصله است.
مسافت نجف تا شهرستانهای اطراف
فاصله نجف تا بغداد 160 کیلومتر
فاصله نجف تا کربلا 75 کیلو متر
فاصله نجف تا کاظمین 154 کیلومتر
فاصله نجف تا تا سامرا 244 کیلومتر
فاصله نجف تا کوفه 8 کیلومتر
فاصله نجف تا زیدبنعلی 31 کیلومتر
فاصله نجف تا دو طفلان مسلم 111 کیلومتر
فاصله نجف تا مسجد سهله 10 کیلومتر
فاصله نجف اشرف تا مسجد حنّانه 3 کیلومتر
فاصله نجف اشرف تا آرامگاه کمیلبنزیاد نخعی 3 کیلومتر
فاصله نجف اشرف تا دختران امام حسن (ع) یک کیلومتر
فاصله نجف اشرف تا زیارتگاه شریفة دختر امام حسن (ع) 70 کیلومتر
فاصله قبرستان وادیالسلام تا حرم مولی امیرالمؤمنین (ع) 2 کیلومتر
آستان مقدس امیرالمؤمنین (ع) در مرکز شهر نجف قرار دارد و دارای گنبد عظیم با شکوهی است که جلوه خاص و معنویی به این شهر داده است. شهر نجف در 180 کیلومتری جنوب قرار دارد. صحن مطهر امیرالمؤمنین (ع) دارای پنج درب ورودی و خروجی میباشد که به خیابانهای اطراف متصل است. درب اول درب قبله که روبروی قبله است. درب دوم و سوم به روی بازار باز میگردد که سمت چپ قبله و روبروی ایوان قرار دارد، درب چهارم؛ درب شیخ طوسی است که پشت به قبله وبه خیابان شیخ طوسی باز میگردد. درب پنجم؛ درب سلطانی میباشد که گوشه سمت راست حرم واقع میباشد.
فضیلت زیارت امیرالمؤمنین علی (ع)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر کسی علی (ع) را زیارت کند، مرا زیارت کرده است.[53]
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: تنها صدّیقان و راستگویان امّت من، علی (ع) را زیارت میکنند.[54]
امام صادق (ع) فرمودند: کسی که پیاده به زیارت امیرالمؤمنین (ع) برود خداوند برای هر قدمش یک حجّ و یک عمره مینویسند و اگر پیاده برگردد، برای هر قدمش دو حجّ و دو عمره مینویسند.[55]
امام صادق (ع) فرمودند: کسی که امیرالمؤمنین (ع) را بدون تکبّر، در حالیکه عارف به حقّ او است زیارت کند، خداوند برای او اجرصد هزار شهید مینویسد و گناهان گذشته و آینده او را میبخشد… ملائکه به استقبال او میروند، و هنگام بازگشت از زیارت، او را تا خانهاش همراهی میکنند و اگر مریض شد از او عیادت میکنند.[56]
استجابت دعا
امام صادق (ع) فرمودند: هنگامی که زائر امیرالمؤمنین (ع) دعا میکند، دربهای آسمان برای او گشوده میشود.[57]
آثار زیارت در برزخ و قیامت
امام صادق (ع) فرمودند: کسی که امیرالمؤمنین (ع) را بدون تکبّر، در حالیکه عارف به حق او است زیارت کند، پس از مرگ، ملائکه الهی در حالیکه برای او طلب آمرزش میکنند او را تا قبر همراهی میکنند.[58]
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: به خدا قسم، خدا قدمهایی را که در راه زیارت امیرالمؤمنین (ع) (پیاده یا سواره) غبارآلود شده مبتلا به آتش جهنّم نمیکند.[59]
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: کسی که امیرالمؤمنین (ع) را زیارت کند، بر خودلازم میدانم در قیامت از او دیدن کنم و او را از گناهانش نجات دهم.[60]
بارگاه مقدس و ملکوتی امیرالمؤمنین علی (ع)
قبرهایی که در کنارقبر مطهّر مولا علی (ع) میباشد:
حضرت آدم (ع) اولین پیامبر خدا و اولین انسان بود که بدون داشتن پدر و مادر پا به عرضه وجود گذاشت. او مدتی از عمر خود را در سرزمین کوفه گذارند و حدود مسجد کوفه را تعیین نمود.[61]
حضرت آدم به مکه رفت و اولین کسی بود که خانه کعبه را ساخت. او فرزندش شیث را جانشین و خلیفه بعد از خود معرفی کرد و بعد فوت، او را در مکه دفن نمود تا اینکه حضرت نوح (ع) به هنگام طوفان مأموریت یافت جنازه حضرت آدم را درکشتی به کوفه بیاورد و بعد از اتمام طوفان آن را در نجف یعنی مکان فعلی که کنار قبر مطّهر حضرت علی (ع) است به خاک بسپارد که این کار را انجام داد. پس قبر حضرت آدم کنار قبر مولا امیرالمؤمنین (ع) میباشد.[62]
حضرت نوح (ع) یکی از پیامبران اولوالعزم است و در شهری در کنار رود فرات یعنی کوفه فعلی زندگی میکردند و خانه و مسجد او در مسجد کوفه قرار داشت.[63]
مؤمنین بعد از وفات حضرت نوح (ع)، او را در کنار قبر حضرت آدم که در کنار قبر علی (ع) به خاک سپردند.[64]
نامش احمدبنمحمد اردبیلی مشهور به مقدس اردبیلی میباشد که در مقابل ضریح مطّهر میایستاد و از ضریح جواب میشنید و به محضر امام زمان (عج) شرفیاب شده بود. او در سال 993 هجری قمری وفات نمود و بدن شریفش را در ایوان حرم مطّهر امیرالمؤمنین (ع) داخل اطاقی در کنار مناره جنوبی به خاک سپردند.[65]
نامش حسنبنیوسف حلّی مشهور به علامه حلّی میباشد. او شاگرد محقق حلی و خواجهنصیرالدین طوسی است و بیش از یکصد کتاب نوشته است. او کسی بود که سلطان محمد خدابنده پادشاه مغول را شیعه نمود. او مکرر خدمت امام زمان (عج) شرفیاب میشد. علامه حلّی در سال 726 هجری قمری وفات کردند و بدن شریفش را در ایوان حرم مطّهر امیرالمؤمنین (ع) داخل اطاقی در کنار مناره شمالی به خاک سپردند.[66]
5- شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی
نامش شیخ محمد حسین فرزند حاج محمدحسن اصفهانی مشهور به آیتالله کمپانی شاگرد آخوند خراسانی بوده است و دارای تألیفاتی بوده است. او در آخر عمر در خانهای اجارهای زندگی میکرد و در سال 1361 هجری قمری وفات یافت و در ایوان حرم مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در اطاق کوچکی که مناره شمالی بین او و مقبره علامه حلّی فاصله انداخت است، به خاک سپرده شد.[67]
نامش احمد نراقی است، مشهور به ملّا احمد نراقی میباشد که یکی از مراجع زمان خود بوده است. او شاگرد سید بحرالعلوم، شیخ جعفر کاشفالغطاء و وحید خراسانی بوده است. کتاب مشهور معراجالسعاده از این عالم ربانی میباشد و همچنین شیخ انصاری افتخار شاگردی او را دارد. او در سال 1245 هجری قمری در نراق وفات یافت و بدن شریفش را به نجف اشرف منتقل دادند و در داخل صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) پشت سر حضرت و نزدیک ایوان بزرگی که در ضلع شمالی حرم مطّهر قرار دارد در کنار پدرش به خاک سپردند.[68]
نامش جعفر اهل شوشتر مشهور به شیخ جعفر شوشتری میباشد. او از شاگردان صاحب جواهر بوده است. او مرجع زمان خود بوده است و دارای تألیفاتی از جمله کتاب خصائص الحسینیه در فضیلت امام حسین (ع) میباشد. هزاران نفر از مجالس وعظ و خطابه او استفاده میکردند. شیخ جعفر شوشتری در سال 1303 وفات کرد و بدن شریفش را به نجف منتقل نمودند و در صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) به خاک سپرده شد. این مقبره داخل صحن مطّهر و پشت ساختمان حرم، راهرو سرپوشیدهای وجود دارد که قبر شیخ جعفر شوشتری در اوّلین حجره سمت راست راهرو از سمت شمال قرار گرفته است.[69]
نامش سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به سید محمد کاظم یزدی میباشد. او از شاگردان میرزای شیرازی بوده است. او دارای تألیفاتی از جمله کتاب فقهی ارزشمند عروةالوثقی میباشد. ایشان در سال 1337 هجری قمری در نجف وفات نمودند و در صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در مقبره بزرگی واقع در دومین ایوان غربی باب شیخ طوسی به خاک سپردند.[70]
نامش محمدبنحسن طوسی مشهور به شیخ طوسی میباشد که در سال 385 هجری قمری در طوس به دنیا آمد. او از شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی بودند و در زمان خودش مرجعیت دینی بودند. وی در سال 460 هجری قمری در نجف وفات نمودند و در منزلش که بعدها به مسجد تبدیل شد دفن کردند. مقبرهاش پشت به قبله صحن و کمی بیرون از صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) میباشد که روبروی درب شیخ طوسی حرم میباشد.[71]
نامش سید مهدی طباطبایی مشهور به سید بحرالعلوم میباشد که در سال 1155 هجری قمری در کربلا به دنیا آمدند. ایشان به خاطر مقام معنویاش بارها خدمت امام زمان (عج) شرفیاب شدند که داستان حک شدن کلماتی بر روی انار و رفع مشکل با عنایت امام زمان (عج) یکی از آنان میباشد. ایشان در سال 1212 هجری قمری در نجف وفات یافتند و بدن شریفش در مسجد طوسی در نزدیکی قبر شیخ طوسی به خاک سپردند.[72]
نامش سید محمد حسن فرزند میرزا محمود حسینی شیرازی مشهور به میرزای شیرازی صاحب فتوای تنباکو میباشد. در سال 1230 هجری قمری در شیراز متولد شد. او از شاگردان شیخ انصاری بود که به مرجعیت عامه رسید و با انتشار فتوای تاریخی در حرمت تنباکو، سلطه استعمار انگلیس را به زانو در آورد. ایشان در سال 1312 هجری قمری در سامرّا وفات نمودند و در مجاورت حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع) در مدرسهای بیرون از صحن مطّهر که در شرق باب طوسی واقع است به خاک سپردند.[73]
نامش سیدابوالقاسم خویی که مشهور به آیتالله العضمی خویی میباشد. اودر سال 1317 در خوی به دنیا آمدند. ایشان از شاگردان میرزای نائینی میباشد که به مرجعیت عامه رسیدند. ایشان در سال 1413 هجری قمری وفات یافت و در ضلع شرقی صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در مدخل مسجدالخضراء به خاک سپرده شد.[74]
نامش میرزاحبیبالله رشتی مشهور به آیتالله رشتی میباشد که از شاگردان شیخ انصاری است. ایشان در سال 1312 هجری قمری در نجف وفات نمودند و در صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در اولین مقبره جنوبی درب بازار به خاک سپرده شد.
نامش محمد کاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی میباشدکه در خراسان به دنیا آمدند. وی از شاگردان شیخ انصاری و میرزای شیرازی بود که به مرجعیت عامّه رسید و از تألیفاتش کتاب ارزشمند کفایة الاصول است که امروز در حوزههای علمیه تدریس میشود. ایشان در سال 1329 هجری قمری در نجف وفات نمود و بدن شریفش در صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در اولین مقبره درب بازار دفن گردید.[75]
نامش سید ابوالحسن اصفهانی مشهور به به سید ابوالحسن اصفهانی که در یکی از روستاهای اصفهان به دنیا آمدند. او یکی از شاگردان آخوند خراسانی بود که بعد از فوت آیتالله نائینی به مرجعیت جهان رسیدند. ایشان بارها به محضر امام زمان(عج) شرفیاب شدند و در سال 1365 هجری قمری در نجف وفات نمودند و بدن شریفش در صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در اولین مقبره جنوبی درب بازار به خاک سپرده شد.[76]
نامش میرزا محمد حسین نائینی مشهور به آیتالله نائینی میباشد که در سال 1273 هجری قمری در نائین به دنیا آمدند. وی از شاگردان میرزای شیرازی بودند. ایشان در سال 1355 هجری قمری در نجف وفات یافت و بدن شریفش در صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در پنجمین مقبره جنوبی درب بازار به خاک شپرده شد.[77]
نامش میرزا حسین نوری مشهور به میرزا حسین نوری میباشد که در سال 1254 هجری قمری به دنیا آمدند. ایشان از شاگردان شیخ انصاری و میرزای شیرازی میباشند. ایشان یکی از کسانی هستند که از نجف تا کربلا پیاده روی میکردند. یکی از تألیفات ایشان کتاب ارزشمند مستدرکالوسایل میباشد. او در سال 1320 هجری قمری در نجف وفات کردند و بدن شریفش در صحن مطّهر امیرالمؤمنین(ع) در سومین ایوان شرقی باب القبله به خاک سپردند.[78]
نامش شیخ عباس قمی مشهور به شیخ عباس قمی میباشد که در قم به دنیا آمده است. از تألیفات ارزشمند او کتابهای سفینةالبحار، منتهیالآمال، هدیةالزائرین و مفاتیحالجنان که در شبهای قدر در دست همه شب زنده داران است. ایشان در سال 1359 هجری قمری وفات نمود و بدن شریفش در صحن مطّهر امیرالمؤمنین(ع) در سومین ایوان شرقی بابالقبلة در کنار استادش میرزای نوری به خاک سپردند.[79]
نامش سید اسدالله شفتی فرزند سید محمد باقر مشهور به سیداسدالله شفتی میباشد که یکی از شاگردان صاحب جواهر در نجف بودند. ایشان پس از مراجعت به ایران در سال 1290 هجری قمری در سفر عتبات در کرند وفات نمودند و بدن شریفش به نجف منتقل نمودند و در صحن مطّهر امیرالمؤمنین (ع) در اولین مقبره شرقی بابالقبله به خاک سپردند.[80]
نامش مرتضی انصاری مشهور به شیخ مرتضی انصاری میباشد که در سال 1214 هجری قمری در دزفول به دنیا آمدند. ایشان یکی از شاگردان صاحب جواهر میباشد که کتاب ارزشمند مکاسب از این فقیه بزرگوار میباشد. او بارها خدمت امام زمان (عج) میرسیدند و مطالب لازم را میپرسیدند. ایشان در سال 1281 هجری قمری در نجف به دیار حق شتافتند و بدن شریفش را در صحن مطّهرامیرالمؤمنین(ع) در اولین مقبره غربی بابالقبله به خاک سپردند.[81]
آیتالله شهید مصطفی خمینی فرزند امام خمینی در ۲۱ آذر ۱۳۰۹، در قم متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسههای باقریه و سنایی به پایان رساند. در سال ۱۳۲۵ هجری قمری به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال ۱۳۳۰ سطح را به پایان رساند و در درس خارج میرزا حسن موسوی بجنوردی و سید حسین طباطبایی بروجردی حضور یافت. مصطفی علاوه بر اجتهاد در فقه و اصول، در علوم معقول و منقول نیز مهارت داشت.
ایشان با دختر مرتضی حائری یزدی فرزند عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم بود، ازدواج کرد.
نیروهای امنیتی ایران، مصطفی خمینی را دستگیر و به ترکیه و سپس عراق تبعید کردند. او در نجف به مبارزه بر ضد حکومت پهلوی پرداخت و به ادعای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مشاور برجستهای برای امام خمینی بود.
او از آغاز فعالیتهای سیاسی همواره مورد تهدید نیروهای امنیتی قرار داشت و با توجه به همراهی گسترده او در فعالیتهای امام خمینی در ایران و عراق، از سوی مقامات ایرانی و عراقی شدیداً مورد تهدید قرار داشت، سید مصطفی خمینی در ۱ آبان ۱۳۵۶ در ۴۷ سالگی طی حادثهای مشکوک به شهادت رسید. بدن مطهرش در شهر نجف در کنار حرم مولی علی (ع) در ضلع شرقی حرم امیرالمؤمنین(ع) جنب ایوان طلا و در اتاق کوچکی کنار مزار آیتالله محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی) دفن کردند.
مقبره و زیارتگاههای خارج از حرم امیرالمؤمنین (ع)
نامش سید محسن حکیم مشهور به آیتالله العظمی حکیم میباشد که در سال 1306 در نجف به دنیا آمدند. او از شاگردان آخوند خراسانی و میرزای نائینی بودند که به مرجعیت رسیدند و کتاب ارزشمند مستمسک العروةالوثقی را تألیف نمودند. ایشان در سال 1390 هجری قمری در نجف وفات کردند و بدن شریفش در نجف اشرف در مقبرهای کنار مسجد هندی که در مقبرهای کنار کتابخانه حکیم در بازار مقابل باب القبله حرم مطهّر امیرالمؤمنین (ع) میباشد به خاک سپردند.[82]
نامش عبدالحسین نجفی تبریزی مشهور به علامه امینی میباشد که در سال 1320 هجری قمری در تبریز به دنیا آمدند. از مهمترین تألیفات ایشان کتاب ارزشمند الغدیر در اثبات ولایت مولا امیرالمؤمنین علی (ع) میباشد. ایشان در سال 1370 هجری قمری در نجف اشرف وفات نمودند و بدن شریفش در کنار کتابخانه امیرالمؤمنین (ع) در بازار مقابل باب القبله حرم مطهّر در کوچه 57 محله حی الحویش نزدیک منزل امام خمینی (ره) به خاک سپردند.[83]
3– شیخ جعفر کاشف الغطاء
نامش جعفر نجفی از نوادگان مالک اشتر مشهور به شیخ جعفر کاشفالغطاء میباشد که در سال 1156 هجری قمری در نجف اشرف به دنیا آمدند. وی از شاگردان وحید بهبهانی و سیدبحرالعلوم میباشد که در عصر خود مرجع بزرگ بودند و از تألیفات ایشان کتاب ارزشمند کشف الغطاء میباشد که به همین نام هم مشهور شدند. ایشان در سال 1228 هجری قمری در نجف وفات نمودند و بدن شریفش در مقبرهای در محله عماره شهر نجف در شمال غربی حرم مطهّر امیرالمؤمنین (ع) از قسمت خروجی باب سلطانی صحن مطهّر به خاک سپردند.[84]
4– شیخ محمد حسن نجفی اصفهانی
نامش محمد حسن اصفهانی نجفی، مشهور به صاحب جواهر باشد که در سال 1202 هجری قمری در نجف به دنیا آمدند. وی از شاگردان شیخ جعفر کاشفالغطاء بودند که به درجه اجتهاد و مرجعیت جهان تشیع رسیدند. از مهمترین تألیفات ایشان کتاب جواهرالکلام میباشد که به همین نام، هم مشهور شدند. ایشان در سال 1266 هجری قمری در نجف وفات نمودند و بدن شریفش در مقبرهای در محله عماره شهر نجف در شمال غربی حرم مطهّر امیرالمؤمنین(ع) در قسمت خروجی باب سلطانی صحن مطهّر به خاک سپردند.[85]
مقام امام زینالعابدین (ع) در غرب حرم مطهّر امیرالمؤمنین (ع) مقابل باب سلطانی قرار دارد که امام سجاد (ع) در زمانی که قبر مولا امیرالمؤمنین (ع) به خاطر دشمنان مخفی بوده است به آنجا قدم میگذاشته است و عبادت میکرده است.
مرد یمنی است که به عشق امیرالمؤمنین (ع) وصیت نموده است جنازه مرا به نجف ببرید و در پشت کوفه دفن کنید که در همین قسمت کنار مقام امام زینالعابدین (ع) قرار دارد.
میرزا تقیخان امیر کبیر در دهم ژانویه 1852 میلادی برابر روز جمعه هفدهم ربیعالاول سال 1268 هجری قمری در حمام قصر فین کاشان در حالی که حاج علی خان پیشخدمت خاصه فراشباشی دربار نظارت میکرد به وسیله علی خان نایب فراشخانه و میرغضب مخصوص و میرزا احمد نوکر حاج علی خان به قتل رسید.
جنازه امیرکبیر ابتدا در گورستان پشت مشهد کاشان به رسم امانت به خاک سپرده شد. در آن زمان اغلب افراد مشهور و مهم وصیت میکردند که جنازه شان به عتبات عالیات حمل شود و بیشتر در کربلا و کمتر در نجف به خاک سپرده شود. جنازه را در خاک میگذاشتند و پس از یک سال نبش قبر کرده در کفن گذارده بار قاطر کرده به کربلا فرستاند.
سنگ مزار امیر کبیر واقع در کربلا
امیر کبیر در حجرهای که در آن به سوی صحن امامزاده باز میشود به خاک سپرده شد. بعدها پسرش میرزا احمد خان امیرزاده ساعدالملک و برادرش میرزا حسنخان وزیر نظام نیز کنار او مدفون شدند.
8- منزل امام خمینی رحمة الله علیه
منزل امام خمینی در نجف در نزدیکی و بیرون از حرم علی (ع) قرار دارد که از خروجی درب قبله مولی امیرالمؤمنین علی (ع) و درب خروجی قبله صحن حضرت فاطمه (س) وار کوچهای میشوید و بعد از چند کوچه پیچ در پیچ که طی کردید به محلهالحویش که منزل امام خمینی است میرسید. ضمنا از هر مغازهداری سؤال کنید شما را راهنمایی میکند.
زائرانی كه برای زیارت بارگاه مطهر امام علی (علیهالسلام) وارد نجف اشرف میشوند، بازدید از منزل تاریخی امام خمینی (ره) كه در جنوب شهر قدیم نجف، در بخش غربی شارعالرسول و در نزدیكی كتابخانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) واقع شده است را فراموش نكنند.
کوچه ۵۷، محله ۲۰۶، حی الحویش؛ همان پلاك معروف است كه حتما قبل از رسیدن به منزل تاریخی امم خمینی (ره) در نجف اشرف، آن را خواهید یافت.
تصویری از منزل امام خمینی در نجف اشرف که مورد بازدید علاقهمندان میباشد
قبر آیتالله سبزواری در کنار بیت امام خمینی میباشد ایشان در سال 1414 هجری قمری فوت کرده است.
10- شهید سید محمد باقر حکیم
مقبره شهید سید محمد باقر حکیم در نجف در خیابان نجف و کوفه، نزدیک مجسر ثورةالعشرین است که آن را زیارت نمایید.
مرقد شهید سید محد باقر صدر در نجف در خیابان شعراء در نزدیکی باشگاه ورزشی نادیالنجف 41- قرار دارد که آن را زیارت نمایید.
اهمیت و جایگاه قبرستان وادی السلام
قبرستان وادیالسلام در شمال نجف و همچنین شمال حرم مطهّر امیرالمؤمنین قرار دارد که تا بازرسیهای حرم خیلی فاصله ندارد. قبرستان وادیالسلام خیلی برزگتر از آن است که تصورش را بکنید؛ یعنی به اندازه شهرک بزرگی است که کسی در یک روز نتواند به همه جای آن سرکشی نماید.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:
در این سرزمین ارواح مؤمنین دسته دسته با یکدیگر صحبت میکنند. و هر مؤمنی در هر جایی از زمین بمیرد، به او گفته میشود: «به وادی السلام ملحق شو» و وادیالسلام جایگاهی از بهشت است.[86]
امام صاد. ق (ع) فرمودند:
هر مؤمنی که در شرق یا غرب عالم بمیرد، خداوند روحش را به وادیالسلام میبرد.[87]
در قبرستان وادیالسلام مرقد مطهّر حضرت هود (ع)، حضرت صالح (ع) با هم در ساختمان کوچکی با گنبدی و ضریح کوچکی قرار دارند. همچنین مقام امام زمان(عج) و مقام امام صادق (ع) با حیاطی کوچک در دو شبستان در کنار هم قرار دارند.
باید گفت که در قبرستان وادیالسلام مقبره تعداد زیادی از علمای بزرگوار ازجمله آیتالله قاضی وجود دارد که یکی از عرفای بزرگ بوده است و استاد علامه طباطبایی و تعداد زیادی از عرفا از سر سفره عرفانش سیراب شدهاند. زائرین محترم باید محل آن را در همان جا بپرسند و زیارت کنند.
قبرستان وادی السلام نجف کوفه
کوفه شهری در حاشیه رود فرات و در ده کیلومتری نجف قرارردارد که امروزه با نجف وصل میباشد. در کوفه پیامبرانی مانند آدم، نوح، عیسی و بعضی از ائمه اطهار علیمالسلام حضور داشتهاند. پیدایش شهر کوفه به سال 17 هجری قمری باز میگردد، که سپاه اسلام، عراق را از ایران جدا کرد و فرمانده لشکر مسلمانان، شهر کوفه را برای اولین مرتبه بنا کرد. در سال 36 هجری قمری امیرالمؤمنین علی (ع) مرکز حکومت اسلام به خاطر مشکلاتی که شهر کوفه ایجاد کرده بود، از مدینه به کوفه منتقل کرد.
کوفه بخاطر اماکنهای مقدسی که توضیح خواهیم داد، مورد توجه شیعیان واقع شده است.
پیامبراکرم (ص) فرمودند: خداوند متعال، چهار شهر را برگزیدند. «والتین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین که التین مدینه، الزیتون، بیت المقدس، طور سینین، کوفه و هذا البلدالامین، مکه میباشد.[88]
امام صادق (ع) فرمودند: مکه حرم خدا، مدینه حرم پیامبر (ص) و کوفه حرم علیبنابیطالب (ع) و قم حرم ما اهلالبیت (ع) میباشد.[89]
امام صادق (ع) فرمودند: کوفه باغی از باغهای بهشت است.[90]
میثم که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) بود که عبید اللهبنزیاد از بنی امیه او را به جرم دوستی با علی (ع) به نخلی به دار زدند. مرقد مطهرش در مسیر نجف و کوفه میباشد. در سال 60 هجری قمری به شهادت رسید. خرما فروشان کوفه، شبانه جنازه او را پایین آوردند و مخفیانه دفن کردند.[91]
در کوفه، خانهای در جنوب مسجد کوفه وجود دارد که مشهور به خانه علی (ع) است و گفته میشود که امیرالمؤمنین (ع) در مدت چهار سالی که در کوفه حضور داشتند در این خانه زندگی میکردند که البته بازسازی شده است.
در جنوب شرقی مسجد کوفه بنای تخریب شدهای مشاهده میشود که میگویند بقایای قصر دارالاماره است که جنبه عبرت آموزی دارد. قصر دارالاماره در سال 17 هجری هم زمان با شکلگیری شهر کوفه توسط سعدبنابی وقاص ساخته شد که در سال 60 هجری مقر حکومتی عبید اللهبنزیاد بود و قیسبنمُسَهَّر حامل نامه امام حسین (ع) برای مردم کوفه و همچنین مسلمبنعقیل نماینده امام حسین (ع) را از بالای این قصر به پایین پرتاب کردند. مختار ثقفی پس از قیام و پیروزی، در سال 66 هجری قمری بر تخت دارالاماره نشست که سر عبید اللهبنزیاد را برای او آوردند. در سال 67 هجری قمری مصعببنزبیر پس از پیروزی، بر این تخت تکیه زد و سر مختار را برای او آوردند. در سال 72 عبدالملکبنمروان پس از پیروزی، بر این تخت تکیه زد و سر مصعببنزبیر را برای او آوردند. خلاصه این قصر و تخت ماجراهای عجیب و غریبی دارد.
مسجد کوفه یکی از مسجدهای مهم میو یکی از چهار مسجدی میباشد که مسافر میتواند در آن جا نماز را شکسته و یا تمام بخواند. این مکان مقدس، محل عبادت حضرت آدم، نوح، انبیاء و اولیاء الهی بوده است. این مسجد در سال 17 هجری قمری هم زمان با شکلگیری کوفه ساخته شده است. مجسد کوفه محل عبادت و مناجاتهای امیرالمؤمنین (ع) بوده است. در محراب همین مسجد در صبح 19 رمضان زخمی و در 21 رمضان به شهادت رسیدند. در زمان ظهور امام زمان (عج) مسجد کوفه مرکز حکومت اسلامی آن امام منجی (عج) خواهد شد.
نمای مسجد با عظمت کوفه
علی (ع) فرمودمد: اگر مردم برکات مسجد کوفه را بدانند، از اطراف دنیا خود را به آن جا میرسانند گر چه مجبور شوند خود را بر روی برف بکشند.[92]
امام باقر (ع) فرمودند: مسجد کوفه باغی از باغهای بهشت است.[93]
علی (ع) فرمودند: هزار پیامبر و هزار وصیّ در مسجد کوفه نماز خواندهاند.[94]
مسجد کوفه خانه حضرت نوح و محل ساخت کشتی و فرود آمدن کشتی بعد از فرو نشستن آب بوده است. مسجد کوفه خانه حضرت ادریس و جایگاه نماز حضرت ابراهیم و حضرت خضر علیهم السلام بوده است. پیامبر اکرم (ص) در شب معراج در مسجد کوفه فرود آمدند دو رکعت نماز خواندند. مسجد کوفه جایگاه امام مجتبی و امام سجاد و امام صادق و امام زمام (عج) علیهم السلام بوده است.[95]
امام صادق (ع) فرمودند: یک نماز در مسجد کوفه برابر با هزار نماز است.[96]
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: اگراندوهگینی در مسجد کوفه نماز بخواند و دعا کند، خداوند غم و اندوهش را از بین میبرد و خواسته او را برآورده میسازد.[97]
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: مسجد کوفه برای اهلش و کسانی که در آن نماز خواندهاند شفاعت میکند.[98]
مسجد کوفه در زمان ظهور حضرت بقیةالله (عج)
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: امام زمان (عج) مسجد کوفه را در هم میکوبد و بر پایههای اوّلیّه آن بنیان مینهد.[99]
امام صادق (ع) فرمودند: مرکز قضاوت امام زمان (عج) مسجد کوفه است.[100]
مسجد کوفه یکی از بهترین مکانها برای نماز و عبادت است که در آن مقامهایی دارد و برای هر مقامی اعمال و ذکرهای خاصی است که در محل همان مقامها نوشته شده است. یکی از دربهای مسجد کوفه، باب الفیل است که در ضلع شمال غربی مسجد قرار دارد و بهتر است از این درب وارد مسجد کوفه شوید. البته اسم قدیمی این درب، باب ثعبان (اژدها) میباشد که داستان مفصّلی دارد.
شایسته ذکر است که همه نمازهای مستحبی، دو رکعتی است. اگر جایی گفته میشود که در این جا چهار رکعت نماز مستحبی دارد یعنی باید به صورت دو رکعت، دو رکعت خوانده شود.
حضرت ابراهیم (ع) یکی از انبیاء الهی است که در حوالی کوفه ولادت یافت. مدتی در این سرزمین زندگانی کرد و در مسجد کوفه عبادت میکرد. مقامی به نام آن پیامبر در این مسجد وجود دارد که چها رکعت نماز در آن مقام به صورت دو رکعتی میگزارند. بدین صورت که در دو رکعت اول آن، یعنی در رکعت اول و دوم سوره حمد و سوره توحید مثل نماز صبح بجا میآورند. در دو رکعت دیگر بدین صورت است که در رکعت اول و دوم آن سوره حمد و سوره قدر میخوانند. بعد از نماز ذکر تسبیحات حضرت زهراء (س) و بعد از تسبیحات هم سلامهای دارد که در آن مقام نوشته شده است.
حضرت خضر یکی از انبیاء الهی است که عمر طولانی دارد و در این مسجد مقامی دارد که چهار رکعت نماز بصورت دو رکعتی میگزارند و بعد از آن دعایی میخوانند که در همان مقام اشاره شده است.
جایگاهی است که علی (ع) در دوران خلافت خود در آن جا مینشسته و قضاوت میکرده است. در این محل دو رکعت نماز است و پس از آن تسبیحات حضرت زهراء (س) و بعد از آن دعایی است که در همان جا نوشته شده است.
جایگاهی است که در آن جا، دختر بیگناهی نجات پیدا کرد. ماجرا از این قرار است که در شام، آثار بار داری در دختری که ازدواج نکرده بود، پیدا شد. پدر و برادرانش ناراحت شده و او را به کوفه به نزد علی (ع) آوردند. حضرت زن قابلهای را دستور داد تا در پشت پرده دختر را معاینه کند. قابله پس از معاینه گفت که دختر باردار است. حضرت به قدرت اعجاز، مقداری برف حاضر کرد و به قابله داد که برفها را به بدن دختر بگذارد و فرمودند: خواهی دید که زالویی از بدنش خارج میشود. قابله مطابق دستور حضرت عمل کرد و زالوی بزرگی از بدن دختر خارج شد. امیرالمؤمنین (ع) به پدر دختر فرمود: دخترت گناه نکرده است، بلکه در آبی فرو رفته است که زالویی به بدن دختر وارد شده است و به تدریج بزرگ شده است.[101]
بعد از این واقعه به خاطر این که دختر را در طشت نشانده بودند، اسم این مکان را بیتالطّشت نامیدند، که دو رکعت نماز دارد و بعد از آن تسبیحات حضرت زهرا (س) و سپس دعایی دارد که در همان جا نوشته شده است.
حضرت نوح به فرمان الهی، در این مکان مشغول ساختن کشتی شد. پس از اتمام کشتی و شروع طوفان، حضرت نوح (ع) و مؤمنین، سوار برآن شدند و هنگامی که آب بالا آمد کشتی هم بر روی آب قرار گرفت و پس از فرو رفتن آب، کشتی در همین مکان به زمین نشست و حضرت نوح (ع) و مؤمنین به سلامت از آن پیاده شدند.[102]
جایگاهی است که پیامبر اکرم (ص) در شب معراج، هنگام سفر از مسجدالحرام به مسجدالاقصی در این مکان فرود آمدند و دو رکعت نماز خواندند و سپس به حرکت خود به سوی بیتالمقدّس ادامه دادند.[103]
در این مکان دو رکعت نماز میخوانند که در رکعت اول بعد از سوره حمد، سوره توحید و در رکعت دوم بعد از سوره حمد، سوره کافرون میخوانند. سپس تسبیحات حضرت زهراء (س) و بعد از آن دعایی است که در همان مکان نوشته شده است.
جایگاهی است که در آن جا حضرت آدم (ع) توبه کردند و امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن مجتبی (ع) و امام سجّاد (ع) در آن جا نماز خواندهاند. در این مکان هر شب هزار ملک نازل میشوند و نماز میخوانند. در آن جا چهار رکعت نماز، به صورت دو رکعت، دو رکعت میخوانند که در هر نماز، در رکعت اول بعد از سوره حمد، سوره قدر، و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره توحید خوانده میشود. بعد از نماز، تسبیحات حضرت زهراء (س) است و سپس دعایی خوانده میشود که در آن جا نوشته شده است.
جایگاهی است که حضرت ابراهیم (ع) و امام حسن مجتبی (ع) در آن جا نماز خواندهاند. در آن جا دو رکعت نماز میخوانند و بعد از نماز، تسبیحات حضرت زهراء(س) ذکر میگردد و سپس دعایی است که در همان جا نوشته شده است.
جایگاهی است که به یاد عبادتهای امام زینالعابدین (ع)، دو رکعت نماز در آن جا میخوانند. بعد از نماز، تسبیحات حضرت زهراء (س) ذکر میگردد و بعد از آن دعایی است که در همان جا نوشته شده است.
جایگاهی است که به نام حضرت نوح (ع) نامگذاری شده است که در زمان امیرالمؤمنین (ع) دری از مسجد به خانه امیرالمؤمنین (ع) باز میشده است. در آن جا چهار رکعت نماز میخوانند و بعد از نماز، تسبیحات حضرت زهراء (س) میباشد و سپس دعایی است که در همان جا نوشته شده است.
11- محراب شهادت امیرالمؤمنین (ع)
سمت قبله مسجد مکانی است به نام محراب که این مکان، محراب مسجد میباشد که جایگاه نماز و عبادت امیرالمؤمنین (ع) بوده است. در این محراب، در صبح 19 رمضان، مولی علی (ع) در رکعت اول نماز بود که ابن ملجم که خود را در کنار ستون نزدیک محراب، مخفی کرده بود، با شمشیر به فرق امیرالمؤمنین(ع) کوبید و ندای «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ» از حضرت بلند شد که منجر به شهادت او در 21 رمضان گردید. در این مکان دو رکعت نماز میخوانند و پس از آن تسبیحات حضرت زهراء(س) میگویند و سپس دعایی ذکر شده است که همان جا نوشته شده است. البته بعد از این محراب که محراب شهادت نامیده میشود، یک محراب دیگری هم به فاصله کمی از آن وجود دارد که به محراب نافله مشهور است.
جایگاهی است که به یاد نماز و عبادتهای امام صادق (ع) نامگذاری شده است. در این مکان دو رکعت نماز میخوانند و بعد از اتمام نماز، ذکر تسبیحات حضرت زهراء(س) خوانده میشود و سپس دعایی است که در همان جا نوشته شده است.
راهنمای مقامهای مسجد کوفه
13- مرقد مطهّر حضرت مسلمبنعقیل (ع)
حضرت مسلمبنعقیل (ع) در سال 60 هجری قمری به عنوان نماینده امام حسین(ع) وارد کوفه شدند که هیجده هزار نفر با او بیعت کردند. با ورود عبید اللهبنزیاد و ترساندن مردم، لذا مردم کوفه، مسلم را تنها گذاشتند و در روز نهم ذیالحجّه که روز عرفه بود در یک جنگ نابرابر حضرت مسلم را دستگیر کردند و به دستور عبیداللهبنزیاد، سر او را جدا کردند و از بالای قصر دارالاماره به پایین انداختند. در آن جا زیارت نامهای دارد که در مقابل ضریح مقدسش میخوانند که در همان جا نوشته شده است و سپس دو رکعت نماز میخوانند و به حضرت مسلمبنعقیل هدیه میکنند.
مرقد مختاربنابی عُبیده ثقفی در کنار قبر مطهّر حضرت مسلمبنعقیل (ع) واقع شده است. مختار در سال 66 هجری قمری علیه عبیداللهبنزیاد قیام کرد و باقیمانده توابین را مدیریت کرد و پس از جنگ سختی، کوفه را تحت کنترل خود در آورد و عاملین کربلا را بشدّت مجازات نمود. مختار سر عبیداللهبنزیاد را از تن جدا کرد و آن را نزد امام سجّاد در مدینه فرستاد، حضرت خوشحال شد و فرمود: خدا جزای خیر به مختار دهد که خونخواهی ما نمود و به اصحاب خود فرمود: همه شکر کنید. در سال 67 هجری قمری مصعببنزبیر با غلبه بر کوفه، در نبردی که با مختارصورت گرفت، مختار شکست خورد و بالاخره سر مختار را از تن جدا کرد.[104]
هانیبنعروه یکی از شیعیان با وفا و شجاع امیرالمؤمنین (ع) بودند و در جنگ صفّین و نهروان در رکاب علی (ع) میجنگیدند. هنگامی که مسلمبنعقیل وارد کوفه شد از او حمایت کرد و مسلم را در خانه خود پناه داد. عبیداللهبنزیاد، توسط جاسوسان از جای مسلمبنعقیل که در خانههانیبنعروه بود مطّلع شد. پس از شهادت مسلم،هانی را در بازار کوفه گردانید و در سن 89 سالگی به شهادت رسانید یعنی قبل از وقایع کربلا شهید شد. برای او زیارت نامهای است که در همان جا نوشته شده است.
مسجد حنّانّه مکان مقدسی است که بین نجف و کوفه قرار دارد. هنگامی که بدن مطهّر امیرالمؤمنین (ع) را به دور از چشم دشمنان از کوفه بیرون میبردند تا در نجف دفن نمایند در بین راه به این مسجد رسیدند که یکی از ستونهای این مسجد به احترام امیرالمؤمنین (ع) خم شد که به این خاطر حنّانّه (بسیار نالان و نوحه کننده) نامیدند.[105]
عصر روز عاشورا، سر مطهّر امام حسین (ع) را در بین راه کربلا به کوفه به این مکان آوردند.[106]
امام صاد (ع) در این مکان نماز خوانده است.[107]
در این مکان دو رکعت نماز میخوانند و بعد از آن دعایی که در همان جا نوشته شده است.
کمیلبنزیاد یکی از اصحاب برجسته امیرالمؤمنین (ع) بود که حضرت اسرار و احادیث مهمی را به او تعلیم داد که یکی از آنها، دعای کمیل است. کمیلبنزیاد توسط حجّاجبنیوسف ثقفی حاکم عراق در سال 83 هجری قمری در سن 90 سالگی به خاطر ارادت و محبت نسبت به مولی امیرالمؤمنین (ع) به شهادت رسیدند.
مرقد مطهر کمیلبنزیاد نخعی
مسجد صعصعه در کوفه و در نزدیکی مسجد سهله قرار دارد و به نام صعصعةبنصوحان که یکی از یاران باوفای امیرالمؤمنین بود، نامگذاری شده است. صعصعه از شیعیان مورد اعتمادی بود که در تشیع پیکر مطهّر امیرالمؤمنین(ع) حاضر بود. معاویه در دوران حکومت خود دو مرتبه او را مجبور کرد که به منبر برود و علی (ع) را لعن کند، اما صعصعه از این کار خودداری کرد. در این مسجد دو رکعت نماز دارد و پس از آن تسبیحات حضرت زهراء (س) ذکر میگردد و سپس دعایی دارد که در همان جا نوشته شده است.
مسجد زید در کوفه، در نزدیکی و جنوب مسجد سهله، قرار دارد و به نام زیدبنصوحان، که یکی از یاران باوفای امیرالمؤمنین (ع) بود نامگذاری شده است. زیدبنصوحان از بزرگان اصحاب امیرالمؤمنین بود که در سال 36 هجری قمری در جنگ جمل در رکاب حضرت علی (ع) شرکت نمود و به درجه رفیع شهادت رسید. در این مسجد دو رکعت نماز میگزارند و بعد از نماز دعایی دارد که در همان جا نوشته شده است.
مسجد سهله یکی از مساجد کوفه است که جایگاه عبادت انبیاء بوده است و در آینده بعد از ظهور امام زمان (عج)، خانه امام زمان (عج) خواهد بود. یکی از بهترین جاها برای عبادت و راز نیاز با خدا و توجه و ارتباط با امام زمان (عج) میباشد. سید بحر العلوم که یکی از علمای بزرگ بودند در این مسجد خدمت امام زمان (عج) رسیدند و مورد عنایت خاص حضرت صاحب الزمان (عج) قرار گرفتند.
امام صادق (ع) فرمودند: کسی که در مسجد سهله میماند، مانند کسی است که در خانه رسول الله (ص) مانده است.[108]
امام صادق (ع) فرمودند: ملائکه در هر شبانه روز در مسجد سهله پناه میگیرند و در آن خدا را عبادت میکنند.[109]
امام صادق (ع) فرمودند: هر مرد و زن مؤمنی، مشتاق مسجد سهله هستند.[110]
مسجد سهله مکان استجابت دعا
امام صادق (ع) فرمودند: هر غمگینی به مسجد سهله بیاید و بین نماز مغرب و عشاء نماز بخواند و دعا کند، خداوند غم و اندوهش را برطرف میسازد.[111]
امام صادق (ع) فرمودند: هر کسی در مسجد سهله از خدا حاجت بخواهد، خدا حوائجش را برآورده ساخته، او را در قیامت به مقام بلندی میرساند و ا و را از ناملایمات دنیا و نقشههای دشمنان، پناه داده میشود.[112]
مسجد سهله جایگاه انبیاء الهی
امام صادق (ع) فرمودند: همه انبیاء در مسجد سهله نماز خواندهاند.[113]
امام صادق فرمودند: مسجد سهله خانه حضرت ادریس(ع)، حضرت ابراهیم (ع) و حضرت خضر (ع) بوده است.[114]
امام صادق (ع) فرمودند: حضرت داود (ع) از مسجد سهله بسوی جالوت (دشمن) حرکت کرد.[115]
لازم به ذکر است که داستان طالوت و جالوت در قرآن در سوره بقره آیه 246 ذکر گردیده است.
مسجد سهله جایگاه امام زمان (عج)
امام صادق(ع) فرمودند: مسجد سهله خانه امام زمان (عج) و اهلش خواهد بود.[116]
امام صادق(ع) فرمودند: مرکز بیت المال و محل تقسیم غنایم در حکومت امام زمان(عج) مسجد سهله خواهد بود.[117]
جایگاهی است که در آن امام صادق (ع) عبادت میکردند. در این مکان دو رکعت نماز میخوانند و بعد از آن دعایی است که در آن جا نوشته است.
حضرت ابراهیم (ع) یکی از انبیاء اولوالعزم است که در حوالی کوفه متولد شد و در این سرزمین پرورش یافت. نمرود پادشاه بابل عراق از خداپرستی ابراهیم (ع) و دشمنی او با بتها آگاه شد و دستور داد تا او را در آتش بیندازند که به قدرت الهی، آتش بر او گلستان شد. نمرود پس از این واقعه، حضرت ابراهیم (ع) را از عراق به سوی شام تبعید نمود. حضرت ابراهیم (ع) به حجاز (مکه) سفر میکرد که بعدها با همکاری فرزندش اسماعیل، کعبه را بازسازی کردند. هنگامی که حضرت ابراهیم(ع) در عراق زندگی میکرد مسجد سهله خانه او بود و از آن جا به یمن میرفت و به هدایت قوم عمالقه میپرداخت.[118]
در این مقام دو رکعت نماز میخوانند پس از آن تسبیحات حضرت زهراء (س) ذکر میگردد و سپس دعایی است که در همان جا نوشته شده است.
حضرت ادریس یکی از پیامبران الهی است که مسجد سهله خانه و جایگاه عبادت و محل خیاطی او بود که خدا را هم تسبیح میکرد و خداوند، مقام والایی به او عطا کرده بود. در این مقام دو رکعت نماز خوانده میشود و بعد از آن دعایی دارد که در آن جا نوشته شده است.
حضرت خضر یکی از انبیاء الهی و از نوادگان حضرت نوح (ع) میباشد. یکی از معجزاتش این بود که وقتی بر روی چوب خشک یا زمین عادی مینشست، سبز میشد و بدین جهت به او خضر یعنی سبز شدن میگویند. خداوند به حضرت خضر عمر طولانی داده است که هنوز هم زنده است و در زمان غیبت، او را مونس امام زمان (عج) قرار داده است. مسجد سهله اقامتگاه حضرت خضر (ع) میباشد.[119]
در این مقام دو رکعت نماز میخوانند و بعدش هم دعایی خوانده میشود که در آن جا نوشته شده است.
مقام انبیاء صالحین (ع) جایگاهی عبادت انبیاء الهی است که در آن جا دو رکعت نماز میخوانند و بعدش دعایی است که در آن جا نوشته شده است.
جایگاهی است که امام سجاد (ع) در آن جا عبادت میکرده است که در آن جا دو رکعت نماز میخوانند و بعدش دعایی دارد که در همان جا نوشته شده است.
مقام امام زمان (عج) جایگاهی است منسوب به آن حضرت که سید مهدی طباطبایی مشهور به سید بحر العلوم برای اولین مرتبه آن را ساخته است؛ زیرا در آن جا به خدمت امام زمان (عج) رسیده بود. سید بحرالعلوم مرجع عظیمالشأن شیعه وارد مسجد میشود که میبیند مسجد خالی است و یک نفر در حال مناجات است. صدای گرم و دلنشین آن بزرگوار، جسم و روح سیّد بحرالعلوم را مجذوب خود نمود. سید مهدی بحرالعلوم غرق تماشای آن خورشید فروزان بود تا این که مناجات حضرت به پایان رسید و فرمود: مهدی (سید بحرالعلوم) بیا، سید بحرالعلوم چند قدم جلو رفت و ایستاد. دو مرتبه فرمود: بیا، سید در حالی که حیا میکرد خود را به حضرت نزدیک کند اندکی جلو رفت و توقف نمود، حضرت فرمود ادب در امتثال است. سیّد که خود را مشمول لطف خاص حضرت میدید آنقدر جلو رفت که دستش به دست مبارک حضرت رسید. حضرت برای او مطلبی فرمود و او را مورد عنایت خاص خود قرار داد.[120]
در این محل، افراد زیادی خدمت آن حضرت رسیده و از فیض وجود پر برکتش بهره بردهاند. در این جا زیارت نامه امام زمان میخوانند که در همان جا نوشته شده است.
راهنمای مسجد سهله
عمود و یا همان ستون شماره 350 مقبره ذوالکفل یکی از پیامبران خدا میباشد که انشاءالله زیارت نمایید.
کربلا شهر مقدسی است که در یکصد کیلومتری جنوب بغداد قرار دارد. باید گفت، دهکدههای نینوا و غاضریّه قبل از کربلا بوده است، اما شهر کربلا پس شهادت امام حسین(ع) در سال 61 هجری قمری بتدریج پدید آمد. متوکل خلیفه عباسی باقصد تخریب قبر امام حسین (ع) و ممانعت از زیارت کردن شیعان، موفق نشد، بلکه این سرزمین شاهد حضور پر شور زائران حسینی بوده است.
فضیلت کربلا
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: کربلا، با عظمتترین جایگاه زمین است.[121]
امام باقر(ع) فرمودند: خداوند کربلا را برترین زمین در بهشت قرار خواهد داد و بهترین مکانی است در بهشت که اولیائش را در آن جای میدهد.[122]
امام باقر(ع) فرمودند: خداوند متعال زمین کربلا را بیست و چهار هزار سال قبل از پیدایش کعبه آفرید.[123]
امام صادق(ع) فرمودند: خداوند متعال قبل از اینکه مکه را حرم قرار دهد، کربلا را حرم امن و مبارک قرار داده است.[124]
احادیث مشهوری پیرامون زیارت کربلا
احادیث مشهوری پیرامون زیارت کربلا وجود دارد که بنا به مشهوریتش در این جا آوردهام که منبع بعضی از این احادیث در جاهای دیگر این کتاب تکرار شده است.
پیامبر اسلام (ص): کربلا پاکترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعهها است والحق که کربلا از بساطهاى بهشت است.
حضرت على (ع): کربلا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است. شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمىرسند.
امیرالمومنین (ع): چه خوشبویى اى خاک! در روز قیامت قومى از تو به پا خیزند که بدون حساب و بىدرنگ به بهشت روند.
امام صادق (ع): سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید.
امام صادق (ع): هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مىخواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیهالسلام مشرف شوند، چنین است که گروهى به کربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج کنند.
امام باقر(ع): اگر مردم مىدانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین علیهالسلام است از شوق زیارت مىمردند.
امام باقر (ع): هر کس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت کند و مرادش از این کار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مىآید مانند روزى که مادرش او را زاده است.
امام صادق (ع): کسى که مىخواهد در همسایگى پیامبر (ص) و در کنارعلى (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترک نکند.
امام صادق (ع): زیارت امام حسین علیهالسلام را ترک نکن و به دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تو را با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر با شهادت.
امام صادق (ع): کسى که به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال کند که شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست و اگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود.
حضرت امام موسى کاظم (ع): کمترین ثوابى که به زائر امام حسین علیهالسلام در کرانه فرات داده مىشود این است که تمام گناهان بخشوده مىشود. بشرط این که حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد.
پیامبر خدا(ص): بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهمالسلام از فرزندان اوست.
امام صادق (ع): کام کودکانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مىکند.
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین علیهالسلام است و همان است که بزرگترین داروست.
امام صادق (ع): سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مىکند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مىشود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.
حضرت امام کاظم (ع): چیزى از خاک قبر من برندارید تا به آن تبرک جویید؛ چرا که خوردن هر خاکى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت کربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.
عدم ترک زیارت
حدیث داریم که اگر برای زیارت خانه خدا، کعبه و یا قبرشریف پیامبر(ص) و بقیه اهلالبیت علیهمالسلام خطری شما را تهدید کرد، بعد از رفع خطر به زیارت آنان بروید. اما فرمودهاند: زیارت قبر جدمان حسینبنعلی(ع) هر چند خطری شما را تهدید کند آن را ترک نکنید.
با صورت خاکآلود و بدون غسل زیارت کنید
حدیث داریم که برای زیارت بقیه اهلالبیت علیمالسلام گرد و غبار خود را بتکانید و غسل کنید و بعد به زیارت بروید اما برای زیارت جدمان حسین (ع) با همین بدن خاکآلود مسیر راه و خستگی و بدون غسل کردن وارد زیارت شوید.
این مکان دارای صحنهای بزرگی از چهار طرف میباشد که به وسیله رواقهایی از چهار طرف حرم را احاطه کرده است. این مکان به وسیله ده درب، به خیابانهای اطراف راه پیدا میکند. داخل حرم، یک ضریح شش گوشهای، قبر مطهر سیدالشهداء (ع) را در بر گرفته است.
مرقد مطهر شش گوشه امام حسین (ع)
بارگاه ملکوتی سیدالشهداء (ع)
نمای بینالحرمین
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند متعال (نزول رحمت خاص)، ملائکه، انبیاء (ع) و اوصیاء (ع) هر شب جمعه، امام حسین (ع) را زیارت میکنند.[125]
امام صادق (ع) فرمودند: جبرئیل و میکائیل هر شب امام حسین (ع) را زیارت میکنند.[126]
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند متعال هفتاد هزار ملک را مأمور ساخته تا در کنار قبر امام حسین (ع) عبادت کنند، نماز هریک از آنها برابر با هزار نماز انسانها است و ثواب نماز آنها برای زائرین امام حسین (ع) است.[127]
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند متعال هفتاد هزار ملک ژولیده و غبارآلود را مأمور ساخته تا هر روز بر امام حسین (ع) درود فرستاده و برای زائرینش دعا کنند.[128]
امام رضا (ع) فرمودند: کسی که قبر امام حسین(ع) را زیارت کند مانند کسی است که خدا را بر عرش الهی زیارت نموده است.[129]
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند به زائر امام حسین (ع) افتخار میکند.[130]
امام صادق (ع) فرمودند: زیارت امام حسین (ع) بر مردان و زنان واجب است.[131]
امام صادق (ع) فرمودند: هر درهمی که زائر امام حسین (ع) در راه زیارت مصرف نمود، ده هزار درهم محاسبه میشود.[132]
امام صادق (ع) فرمودند: هر کسی قبر امام حسین (ع) را زیارت کند در حالیکه عارف به حق او است، مانند کسی است که صد حجّ به همراه رسولالله (ص) انجام داده است.[133]
امام صادق (ع) فرمودند: برای هر رکعت نماز در کنار امام حسین (ع)، ثواب کسی است که هزار حجّ و هزار عمره انجام داده و هزار بنده در راه خدا آزاد کرده باشد.[134]
امام باقر (ع) فرمودند: زیارت امام حسین (ع) روزی را زیاد نموده، عمر را طولانی میگرداند.[135]
امام صادق (ع) فرمودند: کمترین چیزی که خدا به زائر امام حسین (ع) می دهد، جان و مال او را تا وقتی که نزد خانوادهاش بر گردد، محافظت میکند.[136]
امام صادق (ع) فرمودند: روزهای زیارت امام حسین (ع) از عمر زائر آن حضرت، شمرده نشده و از اجلشان محسوب نمیشود.[137]
امام صادق (ع) خداوند متعال به زائر قبر امام حسین (ع) قبل از اهل عرفات نظر میکند، حوائج آنها را برآورده ساخته و گناهانشان را میبخشد.[138]
امام باقر (ع) فرمودند: هرکسی امام حسین (ع) را زیارت کند، ما اهل بیت او را محبّ خود میدانیم.[139]
امام صادق (ع) فرمودند: حضرت فاطمه (س) در کنار زائرین فرزندش حسین (ع) حاضر شده و برای آنها استغفار میکند.[140]
امام صادق (ع) فرمودند: امام حسین (ع) بر زائر خود نظر دارد و کسی را که بر او گریه میکند میبیند، پس برایش استغفار کرده و از پدران خود میخواهد که آنها نیز برای او استغفار کنند.[141]
امام صادق (ع) فرمودند: کسی که امام حسین (ع) را زیارت کند، خداوند برای هر قدمش حسنهای نوشته و سیئهای محو مینماید و گناهان گذشته و آینده او را میبخشد.[142]
امام صادق (ع) فرمودند: هر کسی برای رضای خدا قبر امام حسین (ع) را زیارت نماید، جبرئیل، میکائیل، و اسرافیل او را تا خانهاش مشایعت میکنند.[143]
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند چهار هزار ملک مأمور ساخته تا در کنار قبر امام حسین (ع) بر او گریه کنند و زائرش را تا وقتی نزد خانواده خود بر میگردد مشایعت کنند و اگر مریض شد از او عیادت کنند.[144]
امام باقر (ع) اگر امام حسین (ع) در سالی که زیارت رفته، از دنیا برود، ملائکه رحمت نزد او حاضر شده در غسل دادن و کفن نمودن او شرکت میکنند و در حالیکه برایش طلب مغفرت مینمایند او را تا قبرش همراهی میکنند، قبرش وسعت داده میشود و خدا او را از فشار قبر و نکیر و منکر در امان میدارد.[145]
امام صادق (ع) فرمودند: روز قیامت به زائر امام حسین (ع) گفته میشود: برای هر درهمی که در راه زیارت مصرف نمودی، ده هزار درهم قرار داده شده و خداوند آن را نزد خود نگهداری کرده است.[146]
امام باقر (ع) فرمودند: کسی که در حال ترس به زیارت امام حسین (ع) برود، خداوند او را از فزع اکبر (قیامت) ایمن میدارد و ملائکه با او دیدار کرده و بشارت میدهند: نترس و غمگین مباش. امروز روزی است که رستگاری تو در آن است.[147]
امام باقر (ع) فرمودند: روز قیامت به زائر امام حسین (ع) نوری داده میشود که ما بین شرق و غرب عالم را نورانی میکند و منادی ندا میدهد: این از زائرین مشتاق قبر حسینبنعلی (ع) است. در آن هنگام همه اهل قیامت آرزو میکنند از زائرین امام حسین (ع) بودند.[148]
امام صادق (ع) فرمودند: زائر امام حسین (ع) چهل سال زودتر از دیگران وارد بهشت میشوند.[149]
امام صادق (ع) فرمودند: امیرالمؤمنین (ع) کنار حوض کوثر با زائر امام حسین (ع) مصافحه کرده و او را سیراب مینماید.
زیارت نامهای دارد که در همان جا نوشته شده است.[150]
حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین (ع) است که در یازدهم شعبان سال 33 هجری قمری متولد شدند و در دامن مادری چون لیلی بنت مرّة پرورش یافتند. او جوانی زیبا، شجاع و سخاوتمند بود که امام حسین (ع) را از مدینه تا کربلا همراهی کرد و امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند: «خدایا شاهد باش جوانی بسوی این مردم میرود که شبیهترین مردم به پیامبر (ص) است آن گونه که هرگاه مشتاق دیدار پیامبر (ص) میشدیم به او نگاه میکردیم.»
حضرت علی اکبر (ع) به دشمن حمله کرد و یکصد و بیست نفر را به هلاکت رسانید تا این که خدمت امام حسین (ع) برگشت و سپس در حمله دوم هشتاد تن را کشت اما دشمن او را محاصره کرد و به شهادت رسانید.
بدن مطهر حضرت علی اکبر (ع) در پایین پای امام حسین (ع) به خاک سپرده شد. زیارت نامهای دارد که در زیارت نامه همانجا خوانده میشود.[151]
یاران امام حسین در کربلا عدهای از مدینه با حضرت حرکت نمودند، بعضی در مسیر مدینه تا کربلا به حضرت پیوستند و برخی مخفیانه خود را به از کوفه به کربلا رساندند و همگی شهید شدند. تعداد شهدای کربلا مشهور است که هفتاد دو تن میباشند اما در حرم امام حسین (ع) نام صد و بیست تن از آنها بر روی تابلو بزرگی ثبت شده است. شاید کسانی هم که در همان ایام بعد از شهادت امام حسین(ع) و یا در راه رسیدن به کربلا شهید شدهاند به هفتاد و دو تن اضافه شده است.
قبیله بنی اسد که در نزدیکی کوفه سکونت داشتند برای دفن بدن مطهر شهداء آمدند و برای شناسایی آنها، امام زینالعابدین (ع) به قدرت الهی در حالی که بین اسراء بودند از کوفه به کربلا آمدند و بدن مطهر امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل را خود دفن نمودند و با راهنمایی حضرت، بدن مطهر علی اکبر را نزدیک امام حسین(ع) و بدن مطهر حبیببنمظاهر را کمی دورتر و بقیه شهداء را پایین پای امام حسین(ع) در کنار هم دفن نمودند. زیارت نامهای دارد که در همان جا میخوانند.
وجود امام زینالعابدین در دو مکان
این که امام زینالعابدین (ع) در غل و زنجیر است و در میان اسراء اسیر است و او را بالاجبار به شام میبرند پس چگونه در کربلا در هنگامی که طایفه بنی اسد جنازه شهداء را دفن میکردند حضور داشت و جنازه امام حسین و ابوالفضل علیهمالسلام و شهداء را به خاک سپردند؟
اگر کسی کتاب بنده را تحت عنوان «فاطمه (س) الگوی زیستن»[152] از انتشارات شاهچراغ شیراز مطالعه کرده باشد، جواب این سؤال را دریافت کرده است. بنده در آن کتاب یک بحثی فلسفی را تحت عنوان «نظام طولی و عرضی عالم هستی» بیان کردهام که اهلالبیت علیهمالسلام در هر موقع که لازم و ضروری بدانند و خدا اجازه دهد، میتوانند در عالم هستی هر نوع دخل و تصرفی را بنمایند؛ یعنی حتی در دو و یا چند مکان حضور پیدا کنند. همچنین تمام عالم هستی در ید و کف قدرت آنان میباشد و یا حتی میتوانند اراده کنند که همه ملائکه، جن وحتی اشیاء مادی در اختیارشان و گوش بفرمانشان باشند و لشکریان یزید و یزیدیان را به عدم و نیستی تبدیل کنند. اما خداوند خواسته است با توجه به چنین قدرتی، بصورت عادی مثل مردمان دیگر زندگی کنند و طعم تلخی و شیرینی و نامردی مردمان را بچشند و بالاختیار به هدایت بپردازند که از نظر قرآن، مردم به دو دسته تقسیم میشوند «فَمِنکُم کافِرٌ و مِنکُم مُؤمِنٌ».
حضور امام زینالعابدین (ع) در دفن کردن جنازه شهداء در کربلا، از همان جاهایی است که خداوند اجازه دخل و تصرف در عالم هستی را داده است، زیرا؛ جنازه امام معصوم (ع) را باید امام معصوم دفن نماید.
انشاءالله آن کتاب را حتما مطالعه نمایید که ارزش مطالعه را دارد.
حبیب فرزند مظاهر یکی از اصحاب خاص امیرالمؤمنین (ع) که ساکن کوفه و از بزرگان بنی اسد و حافظ قرآن بودند. حبیب هنگامی که میثم تمّار را دید گفت: «میبینم شیخی را که به خاطر محبت اهل بیت (ع) او را به دار میزنند» و این چنین از آینده میثم خبر داد. امام حسین (ع) روز عاشورا، حبیببنمظاهر را به فرماندهی جناح چپ سپاه منصوب نمود. او با شجاعتی بینظیر با دشمن جنگید و پس از به هلاکت رساندن شصت و دو نفر از دشمن به شهادت رسیدند.
بنی اسد هنگام دفن پیکرهای مطهّر شهداء، چون حبیببنمظاهر، بزرگ قبیله آنان بود لذا در جنوب قبر مطهّر امام حسین (ع) دفن نمودند.[153]
نماز و زیارتی دارد که در همان جا نوشته شده است.
امام حسین (ع) در روز عاشورا پس از شهادت اصحاب، با شجاعتی بینظیر به دشمن حمله نمود و تعدادی از آ نها را به هلاکت رسانید. آنان حضرت را محاصره نمودند و ضربات بسیاری بر بدن حضرت وارد کردند که از شدت جراحات، بدن نیمه جان حضرت بر گودال قتلگاه افتاد. با سپری شدن آخرین لحظات عمر شریفش، روح مطهّرش به ملکوت اعلی و اعلی علّیّین منتقل شد.
پس از شهادت، هنگامی که پیکر مطهّر ایشان در گودال قتلگاه افتاد به دستور عمر سعد، ده نفر با اسب بر بدن امام حسین (ع) تاختند و بدن مطهّر را لگدکوب سُم اسبان خود کردند.
6– ابراهیمبنمُجاب
ابراهیم مُجاب فرزند محمد است و محمد هم فرزند امام موسی کاظم (ع) میباشد. پدرش محمد به خاطر شدت زهد و تقوی و عبادت به محمد عابد شهرت یافته بود. ابراهیم در سال 247 هجری قمری در دوران حکومت منتصر عبّاسی، کربلا را وطن خویش قرار داد.
چرا ابراهیم مُجاب (جواب داده شده) میگویند؟
روزی ابراهیم به زیارت قبر امام حسین (ع) آمد، بر حضرت سلام کرد و گفت: السلام علیک یا ابا (پدرم سلام بر شما باد) در جواب او صدایی بلند شد و فرمود: «و علیک السلام یا ولدی» یعنی فرزندم سلام بر تو باد».[154]
حضرت ابوالفضل (ع) فرزند امیرالمؤمنین (ع) است که در چهارم شعبان سال 26 هجری قمری به دنیا آمدند که هنگام شهادت 35 سال عمر مبارکشان بود مادرشام البنین میباشد که وقتی قنداقه این کودک را به دست امیرالمؤمنین (ع) داد مولی علی (ع) او را عباس نامید یعنی او بسیار خشم کننده در برابر دشمنان اسلام میباشد. حضرت عباس صاحب علم، ادب، زهد، تقوی، ایثار، شجاعت و دلاوری بود که زبانزد عام و خاص بود. دشمن برای او امان نامه آورد که حتی حاضر به جواب دادن هم نبود و دشمن را مأیوس نمود. ابوالفضل العباس (ع) پرچمدار کربلا و آخرین نفر قبل از امام حسین (ع) بودند که به شهادت رسیدند. او اجازه خواست که برای کودکان از نهر علقمه آب بیاورد که در مسیر برگشتن بدن او را تیر باران کردند و دستهای رشیدش را جدا کردند. از اسب به زمین افتاد و صدا زد «علیک منّی السلام یا اباعبدالله». امام حسین (ع) خود را به بالین برادر رساند و فرمودند: اکنون پشت من شکست.
هنگام دفن شهداء، امام سجاد (ع) خود پیکر مطهّر حضرت عباس را در محلی که بدنش از اسب به زمین افتاده بود دفن نمود.[155]
امام سجاد (ع) فرمودند: عباس در پیشگاه خدا جایگاهی دارد که روز قیامت تمام شهداء به او غبطه میخورند.[156] نماز و دعایی و زیارتی دارد که در همان جا نوشته شده است.
بارگاه مقدس حضرت ابوالفضلالعباس (ع)
نمای بینالحرمین
8- مقام دست راست حضرت ابوالفضل (ع)
سمت چپ و بیرون از حرم مطهّر حرم حضرت عباس در وسط سر کوچهای جایگاهی است که دست راست حضرت اباالفضل (ع) از بدن جدا شده است و به آن کفُّ العباس میگویند و محل زیارتی است.
نمای کف العباس (دست راست)
9- مقام دست چپ حضرت ابوالفضل (ع)
در فاصلهای حدود 500 متر دورتر از کفالبعاس اول در وسط بازاری جایگاهی است که دست چپ حضرت عباس از هم جدا شده است و محل زیارت است.
نمای کف العباس (دست چپ)
مکانی است که در شب و روز عاشورا، خیمههای اباعبدالله الحسین (ع) بود. این مکان بیرون از حرم و در سمت راست حرم حضرت امام حسین (ع) به فاصله حدود 600 متری قرار دارد که محل زیارتی است در آن جا محل خیمههای هر کدام مشخص میباشد و نوشته شده است. در آن جا نماز میخوانند و دعایی هست که در همان جا نوشته شده است و معمولاً مداحان و ذاکرین اهل البیت (ع) در آن جا روضه میخوانند.
نامش جمالالدین احمدبنمحمدبنفهد حلّی است که در سال 757 هجری در شهر حلّه نزدیک کربلا به دنیا آمد. ایشان از علمای بزرگ شیعه میباشد که در باره امامت با برادران اهل سنت مناظره کرد که پس از ثابت نمودن حق و امامت مولی علی(ع)، حاکم عراق که سنی بود، شیعه شد و در سخنرانی خود از امیرالمؤمنین و ائمه علیهمالسلام تجلیل نمود. ایشان در سال 841 هجری قمری در کربلا وفات نمود و بدن شریفش در منزل خود، نزدیک خیمه گاه به خاک سپرده شد.[157]
مکانی است در سمت راست حرم امام حسین (ع) بین حرم و خیمه گاه حدود 300 متری حرم فاصله است که حضرت زینب در روز عاشورا برآن ایستاده و شهادت برادرش امام حسین (ع) را نظاره گر بوده است. این مکان در بلندی قرار دارد که دارای پلههایی است و محل زیارتی برادران و خواهران از هم جدا میباشد.
نمای تل زینبیه (س)
نمای خیمه گاه
13- محل شهادت حضرت علی اکبر (ع)
مکان مقدسی است که بدن مطهّر حضرت علی اکبر (ع) از اسب به زمین افتاد. این مکان، امروزه به محل شهادت حضرت علی اکبر (ع) فرزند ارشد امام حسین(ع) شهرت دارد. مکانی است درشمال حرم امام حسین (ع) در خیابان مقابل باب السلام حرم مطهّر واقع میباشد. حضرت علی اکبر(ع) اولین نفر از بنیهاشم میباشد که در روز عاشورا به میدان جنگ رفت و پس از به هلاکت نمودن تعداد زیادی از دشمن، به درجه شهادت نایل گردید.
14- محل شهادت حضرت علی اصغر (ع)
مکان مقدسی است در شمال حرم مطهّر امام حسین (ع) در خیابان مقابل حرم مطهّر که زیارت میکنند. حضرت علی اصغر (ع) کودک شیر خوار امام حسین(ع) است که مادرش رباب، دختر اِمرؤالقیس میباشد. در روز عاشورا هنگامی که امام حسین (ع) این کودک را در بغل داشت، حرمله لعنة الله علیه با تیر سه شعبه، گلوی مبارک این کودک را نشانه گرفت و مورد هدف قرار داد که در آغوش پدر به شهادت رسیدند.
مکان مقدسی است در شهر کربلا در 1500 متری پشت حرم امام حسین (ع) قرار دارد؛ یعنی از خیابان و یا کوچههای پشت به قبله حرم قرار دارد که با پای پیاده هم میتوان به آن جا رفت. یکی از زیارتگاهها میباشد که مردم در آنجا برای سلامتی و ظهور امام زمان (عج) دعا میکنند و نماز میخوانند.
مکان مقدسی است، نرسیده به مقام امام زمان (عج) قرار دارد که ابوالفضلالعباس از این نهر، مشک خود را پر کرد و آب را به روی آب ریخت و با توجه به اینکه خود تشنه بود اما از آن اب نیاشامید. در کنار این نهر آبی، پلههایی برای نشستن قرار دادهاند که دسته دسته زوّار میآیند و در کنار این نهر و کنار محل مشک ابوالفضل(ع) به نوحه خوانی و عزاداری میپردازند؛ یعنی خود این نهر علقمه و محل مشک ابوالفضل حزن برانگیز است و بدون روضه خواندن، اشک هر کسی، خود به خود جاری میگردد.
نمای مقام امام زمان (عج) در کنار نهر علقمه
نمای نهر علقمه و حضور زوّار در کنار آن
1 – زیارتگاه عونبنعبدالله
زیارتگاهی است در دوازده کیلومتری شمال کربلا در کنار اتوبان کربلا – بغداد قرار دارد که دارای ضریح کوچکی میباشد. عون فرزند عبدالله فرزند جعفر طیّار (برادر علی (ع)) میباشد که همراه مادرش حضرت زینب به کربلا آمد و تعداد زیادی از دشمنان را به هلاکت رسانید و به درجه شهادت نایل گردید البته بعضی هم میگویند قبر عون پایین پای امام حسین (ع) میباشد.
مکان مقدس و زیارتگاهی است که در شمال کربلا نزدیک شهر مُسیّب و کنار اتوبان کربلا – بغداد برحاشیه رود فرات قرار دارد که دارای صحن نسبتا بزرگ و دارای دو گنبد کنار هم میباشد که متعلق به محمد و ابراهیم پسرهای خردسال مسلمبنعقیل میباشد. این دو طفل در هنگام اسارت فرار کردند و به خانه زنی نیکوکار پناه بردند اما دامادش که به طمع جایزه عبیداللهبنزیاد از محل این دو طفل اطلاع پیدا کرد و سر از بدنشان جدا کرد و برای عبیداللهبنزیاد برد.
مرقد مطهر دو طفلان مسلمبنعقیل (ع)
3- مرقد مطهّر حرّبن یزید ریاحی
مکان مقدس و زیارتگاهی است که در 10 کیلومتری غرب کربلا واقع است، دارای گنبد و صحنی بزرگ و ایوانی بلند میباشد. حربن یزید ریاحی بزرگ قبیله بنیتمیم و شجاع و دلاوری بود که به دستور عبیداللهبنزیاد با سپاه هزار نفری به قصد متوقف کردن امام حسین (ع) از کوفه حرکت کرد که در بین راه با کاروان امام حسین (ع) روبرو شد و کاروان امام را متوقف کرد و به سمت کربلا هر دو کاروان حرکت کردند و در روز شب عاشورا بین دنیا و آخرت قرار گرفت و آخرت برگزید و به یاران امام حسین (ع) پیوست و در روز عاشورا اولین نفری بود که به میدان رفت و به درجه شهادت رسید بعد از خاتمه جنگ، بستگان حرّ در سپاه کوفه نزد عمر سعد وساطت کردند و بدن مطهّرش را بیرون از کربلا به خاک سپردند.[158] که محل زیارتی است.
بارگاه زیارتی اولین شهید کربلا شهید حُربن یزید ریاحی
1 – وَوَصَّینَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کرْهًا وَوَضَعَتْهُ کرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّی إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَعَلَی وَالِدَی وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ[159]
و ما انسان را به نیکی و احسان نسبت به پدر و مادرش سفارش کردیم، به ویژه مادر که با رنج و مشقت دوران حمل و زایمان را تحمل نمود و مدت حاملگی و دوران شیرخوارگی او بر روی هم سی ماه بود تا این که رشد کرد و اندامش استوار گردید و رفته رفته به چهل سال رسید. پس از گذشت چهل سال، عرض کرد: پروردگارا! مرا بر نعمتهایی که به من و پدر و مادرم عطا کردی، شکر بیاموز و به آن کاری که موجب رضای توست موفّق بدار و فرزندانم را صالح گردان. خداوندا! من به سوی تو بازگشتم و از مسلمین و تسلیم شدگان اوامر تو هستم.
2- وَ واعَدنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَةً وش اَتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ اَربَعِینَ لَیلَةً[160]
و ما به موسی وعده سی شب را دادیم و چون آن وعده به پایان رسید، ده شب دیگر بر آن افزودیم تا سی را به چهل تکمیل کردیم
3- وَ اِذ واعَدنا مُوسی اَربَعِینَ لَیلَةً ثُمَّ اِتَّخَذتُمُ العِجلَ مِن بَعدِهِ وَ اَنتُم ظالِمُونَ[161]
هنگامی که به موسی چهل شب وعده دادیم سپس بعد از آن گوساله را انتخاب کریدید در حالی که ستمگر بودید
4 – قالَ فَاِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فِی الاَرضِ فَلاتَاسَ عَلی القَومِ الفاسِقینَ[162]
«چون مخالفت فرمان خداوند را کردند، ورود به شهر را بر آنان حرام نمود و تا «چهل» سال باید در بیابانها سرگردان باشند؛ پس بر گروه نافرمانان افسوس نخور» یعنی مدت پالایش جانها و زمان نابودی خصلتهای شیطانی بر محور «اربعین» میچرخد
1 – قالَ رسولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم: ما مِن عَبدٍ یخْلِصُ لِلَّهِ العَمَل أربعینَ یومًا إلاّ ظَهَرَتْ ینابیعُ الحِكمةِ مِن قَلبِه علَی لِسانِه.[163]
رسول خدا (ص) فرمودند: هر بندهای که چهل روز عمل خود را برای خدا خالص کند، چشمههای حکمت از اعماق قلبش میجوشد و بر زبانش جاری میشود.
2- «قال رسول الله: مَن حَفِظَ مِنْ اُمَّتی اربعین حدیثاً مِمّا یَحْتاجُونَ اِلَیْه مِنْ اَمْرِ دینهِمْ بَعَثَهُ الله یَوْمَ القِیامَۀِ فَقیهاً عَالِماً».[164]
رسول خدا فرمود: کسی که از امت من چهل حدیث را که در امور دین به آنها نیازمند است، حفظ کند، خداوند روز قیامت او را در صف فقها و دانشمندان برمی انگیزد.
3 – «سَمعْتُ اَباعَبْدالله(ع) یَقُولُ: مَنْ حَفِظَ عَنّی اَرْبعین حَدیثاً مِنَ احادیثنا فِی الْحلالِ والْحرامِ بَعَثَهُ الله یَوْمَ الْقِیامَۀِ فقیهاً عالماً وَلَمْ یُعَذَبْهُ»[165]
امام صادق(ع) میفرمود: کسی که از طریق من چهل حدیث از احادیث ما را در پیرامون حلال و حرام حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت در حالی برمیانگیزد که فقیه و عالم باشد و او عذاب نمیشود.
4- قال السجاد (ع): «إذا قام قائمنا أذهب الله عن شیعتنا العاهۀ و جعل قُلوبَهم کَزُبُر الحدید و جعل قوۀ الرجل منهم قوۀ أربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها».[166]
امام سجاد (ع) فرمودند: آنگاه که قائم ما قیام کند، خداوند سستی و پژمردگی را از شیعیان ما میبرد و دلهایشان را چون پارههای آهن میگرداند و قدرت هر یک از مردان آنها را به اندازه چهل مرد قرار میدهد و آنان حکم فرمایان و بزرگان روی زمین خواهند بود.
5- قال رسول الله (ص): «…و حد یقام لله فی الارض افضل مِنْ مَطَرِ اربعین صَباحاً».[167]
خیر و برکت اجرای یک حدّ از حدود الهی که برای خدا در روی زمین اجرا میشود، برتر از باریدن چهل روز باران است.
6- قال رسول الله (ص): «یوم واحد من سلطان عادلٍ خیرٌ مِنْ مَطَرِ أربعین یوماً».[168]
رسول خدا’ فرمودند: یک روزِ حاکم عادل، بهتر و پرمنفعتتر از چهل روز باریدن باران است.
7-. قال الصادق(ع): «ما مِنْ رِهْطِ اَرْبَعینَ رَجُلاَ اِجْتَمَعوا فدعوا الله عزّ وجلّ فی امْرٍ الا اِسْتَجاب الله لَهُمْ».[169]
امام صادق (ع) فرمودند: هیچ گروهی برای نیایش گرد هم جمع نشوند که تعدادشان به چهل نفر برسد و خداوند را در کاری بخوانند، مگر این که آنها را اجابت نماید.
8- قال الباقر علیه السّلام: ما أخلَصَ العَبدُ الإیمانَ بِاللهِ عزَّوجلَّ أربعینَ یومًا (أو قالَ: ما أجملَ عَبدٌ ذِكرَ اللهِ عزَّوجلَّ أربعینَ یومًا) إلاّ زَهَّدَهُ اللهُ عزّوجلَّ فی الدُّنیا و بَصَّرَهُ داءَها و دَواءَها فأثبَتَ الحِكمةَ فی قَلبِه و أنطَقَ بِها لِسانَه.[170]
هیچ بندهای چهل روز ایمان خود را برای خدا خالص ننموده مگر این که خدا او را به مقام زهد رسانید و در دنیا، درد و درمانش را به او نشان داد و حکمت را در قلبش ثابت و زبانش جاری ساخت.
9 – عن الصادق (ع): مَن قَدَّمَ اَربَعِینَ مِنَ المُؤمِنِینَ ثُمَّ دَعا اُستُجِیبَ لَهُ فان لم یکونوا أربعین فاربعۀُ یدعون الله عزوجل عشر مراتٍ اِلّا اِسْتجاب الله لهُمْ، فإن لم یکونوا اربعۀً فواحد یدعوا الله أربعین مرَّۀً فیسْتَجیبُ الله العزیزُ الجبارُ لَهُ». اصول کافی، کتاب دعا، «باب الاجتماع فی الدعاء».[171]
امام صادق(ع) میفرماید: اگر چهل نفر در جمعی خداوند را برای استجابت دعایی بخوانند، اجابتشان خواهد کرد. از حضرت پرسیدند: اگر تعداد به چهل نفر نرسید چه کنیم؟ فرمود: «پس اگر چهل نفر نباشند، چهار نفر هر کدام ده بار خداوند را بخوانند، اجابت میشود، و اگر چهار نفر نباشند، یک نفر چهل بار خداوند عزیز و جبار را بخواند و دعا کند، او را اجابت نماید.»
10- قال رسول الله (ص): «اِنّ صبر المسلم فی بعض مواطن الجهاد یوماً واحداً، خیر له من عبادۀِ اربعین سنۀٍ».[172]
رسول اکرم (ص): همانا شکیبایی یک روز در بعضی از مواقع و مواضع جهاد، بهتر از چهل سال عبادت برای مجاهد است.
11 – امام الباقر (ع): حَدُّ الجِوارِ أربعونَ دارًا مِن كُلِّ جانبٍ: مِن بَینِ یدَیهِ و مِن خَلفِه و عَن یمینِه و عَن شِمالِه.[173]
امام باقر (ع) فرمودند: «حدّ همسایگی تا چهل منزل از هر طرف: روبرو، پشت سر، سمت راست و سمت چپ میباشد»
12 – قالَ أمیرُالمؤمنینَ: حَریمُ المَسجِد أربعونَ ذِراعًا و الجِوارُ أربعونَ دارًا مِن أربَعَةِ جَوانِبها.[174]
«أمیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: حریم مسجد چهل ذراع از هر طرف میباشد، و حریم همسایگی چهل خانه از چهار طرف است.»
13- قال رسول الله (ص): مَنِ اغْتابَ مُسلِمًا أو مُسْلِمةً لَم یقبَلِ اللهُ تَعالَی صَلاتَهُ و لا صیامَه أربعینَ یومًا و لَیلةً إلاّ أن یغفِرَ لَهُ صاحِبُه.[175]
رسول خدا فرمودند: «كسیكه غیبت مرد یا زن مسلمانی را بنماید تا چهل روز نماز و روزه او مورد قبول حضرت حقّ قرار نمیگیرد، مگر آنكه آن شخص از او درگذرد.»
14- قال رسول الله (ص): مَن قَرَأ الحَمدَ أربعینَ مَرَّةً فی الماءِ ثُمّ یصُبُّ علَی المَحْمومِ شَفاهُ اللهُ.[176]
رسول خدا فرمودند: «كسیكه چهل بار سوره حمد را بر آبی بخواند سپس آن را بر مریض تب داری بپاشد شفا خواهد یافت.»
15- قال الصادق (ع): إنّ العَبدَ لَفی فُسْحَةٍ مِن أمرِه ما بَینَهُ و بینَ أربعینَ سَنةً؛ فإذا بَلَغ أربعینَ سَنةً أوحَی اللهُ عزَّوجلَّ إلَی مَلَئكَتِه: إنّی قد عَمَّرتُ عَبدی عُمرًا فَغَلِّظا و شَدِّدا و تَحَفَّظا و اكتُبا عَلیهِ قَلیلَ عَمَلِه و كَثیرَهُ و صَغیرَهُ و كَبیرَه!.[177]
امام صادق (ع) فرمودند: «بنده تا سنّ چهل سالگی مورد عفو و مغفرت پروردگار است؛ و زمانی كه به این سنّ رسید خدای متعال به دو ملك رقیب و عتید كه موكّل بر اعمال و كردار او هستند وحی میفرستد: من به تحقیق به بندهام عمر كافی جهت كسب معرفت و بلوغ عقلی عنایت كردم، از این پس دیگر او در كردار و اعمالش رها و آزاد نیست، بر او سخت گیرید و هر آنچه از او سر میزند كم یا بسیار دقیقاً ثبت و ضبط نمائید!»
16- قال الصادق (ع): إذا بَلَغ الرَّجُلُ أربعینَ سَنةً و لَم یتُبْ مَسحَ الشَّیطانُ وَجهَهُ بِیدهِ و قالَ: بِأبی وَجهُ مَن لا یفْلِح![178]
امام صادق (ع): «چنانچه شخصی به سنّ چهل برسد و بسوی خدا بازگشت ننماید، شیطان پیشانی او را مسح نماید و گوید: پدرم فدای تو باد كه دیگر رستگار نخواهی شد!»
17- قال الصادق (ع): إذا ماتَ المُؤمنُ فَحَضَر جِنازتَه أربعونَ رَجُلاً مِن المؤمنینَ فَقالوا: اللّهمَّ إنّا لا نَعلمُ مِنهُ إلاّ خَیرًا و أنتَ أعلَمُ بِه مِنّا! قالَ اللهُ تباركَ و تَعالَی: إنّی قَد أجَزْتُ شَهادتَكُم و غَفَرتُ لَه ما عَلِمتُ ممّا لا تَعلَمونَ[179]
امام صادق (ع) فرمودند: «هنگامیكه مؤمنی از دنیا برود چهل مؤمن بر جنازه او شهادت دهند: خدایا ما جز نیكی از او چیزی نمیدانیم، درحالیكه تو از ما به او آگاهتری! خدای متعال میفرماید: من شهادت شما را در حقّ این مؤمن امضاء و تنفیذ نمودم، و از او برای آنچه كه از او میدانم و شما نمیدانید درگذشتم و او را مورد عفو و مغفرت خویش قرار دادم.»
18- قال الصادق (ع): كانَ فی بَنیإسرائیلَ عابِدٌ فأوحَی اللهُ تَعالَی إلَی داودَ علیهالسّلام إنّهُ مُرائی. قالَ: ثُمّ إنّهُ ماتَ، فَلَمْ یشهَدْ جِنازتَهُ داودُ علیهالسّلام. قالَ: فَقامَ أربعونَ مِن بَنی إسرائیلَ فقالوا: اللَهُمّ إنّا لا نَعلمُ مِنهُ إلاّ خَیرًا و أنتَ أعلَمُ بِه مِنّا فَاغْفِر لَهُ! قالَ: فَلمّا غُسِّلَ أتَی أربعونَ غیرُ الأربعین الأُوَلِ و قالوا: اللهُمَّ إنّا لا نَعلمُ مِنه إلاّ خیرًا و أنتَ أعلَم بِه مِنّا فَاغفِرْ لَه! فَلمّا وُضِعَ فی قَبرِه قامَ أربعونَ غَیرُهم فقالوا: اللَهُمّ إنّا لا نَعلمُ مِنه إلاّ خیرًا و أنتَ أعلمُ بِه منّا فاغْفِرلَه! قالَ: فأوحَی اللهُ تَعالَی إلَی داودَ علیهالسّلام: ما مَنعَكَ أن تُصَلّی علَیه؟ فقالَ داودُ: بِالّذی أخْبَرتَنی مِن أنَّه مُرائی. قال: فأوحَی اللهُ إلیه إنَّه شَهِدَ لَهُ قومٌ فَأجَزتُ لَهم شهادَتَهم و غَفَرتُ لَه ما عَلِمتُ مِمّا لا یعلمونَ[180]
امام صادق (ع) فرمودند: «در بنیاسرائیل عابدی بود ریاكار، و خدای متعال حضرت داوود را بر احوال او مطّلع گردانید. پس از گذشت زمانی فوت میكند و حضرت داوود بر جنازه او حاضر نمیشود. چهل مرد از بنیاسرائیل بر جنازه او شهادت میدهند: خدایا ما غیر از نیكی و خوبی از او سراغ نداریم و تو به احوال او از ما آگاهتری، خدایا او را بیامرز! و زمانیكه او را غسل دادند باز چهل نفر دیگر همین شهادت را نسبت به او تكرار كردند. و هنگامیكه او را در قبر نهادند چهل مرد دیگر این شهادت را در حقّ او بر زبان آوردند.
در این هنگام خدای متعال به داوود وحی فرستاد: چه چیز ترا مانع گشت تا بر جنازه او حاضر نگشتی؟
عرض كرد: پروردگارا بسبب همان چیزی كه تو مرا از آن مطّلع گردانیدی.
خدای متعال به او فرمود: بدرستیكه قومی از بنیاسرائیل بر حسن كردار و رفتار او شهادت دادند و من به جهت احترام آنها از گناهانش درگذشتم و آنچه را دیگران از او نمیدانستند بیامرزیدم.»
19- عن الحسینِبنخالد قال: قُلتُ للرّضا علیهالسّلام: إنّا رُوینا عنِ النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم: إنّ مَن شَرِبَ الخَمرَ لَم تُحسَبْ صَلاتُه أربعینَ صَباحًا. فقالَ: صَدَقوا. فقُلتُ: و كَیفَ لا تُحسَبُ صَلاتُه أربعینَ صَباحًا لا أقلَّ مِن ذَلِك و لا أكثَر؟ قالَ: لأنّ اللهَ تباركَ و تَعالَی قَدَّرَ خَلْقَ الإنسانِ فَصَیر النُّطفَةَ أربعینَ یومًا، ثُمّ نَقلَها فَصَیرها عَلَقةً أربعینَ یومًا، ثُمّ نَقَلها فصَیرها مُضغَةً أربعینَ یومًا. و هَكذا إذا شَرِبَ الخَمرَ بَقیتْ فی مَثانَتِه علَی قَدْرِ ما خُلِقَ منهُ و كذَلِكَ یجتَمِعُ غَذاؤُه و أكْلُه و شُرْبُه تَبْقَی فی مَثانَتِه أربعینَ یومًا.[181]
«حسینبنخالد میگوید: خدمت امام رضا علیهالسّلام عرض كردم: برای ما این چنین از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآلهو سلّم روایت كردهاند كه فرمود: كسیكه خمر بنوشد تا چهل روز نماز او مورد قبول پروردگار قرار نخواهد گرفت. حضرت فرمودند: درست روایت كردهاند. عرض كردم: چگونه نماز او به فاصله چهل روز مردود است نه كمتر و نه بیشتر؟ حضرت فرمودند: زیرا خدای متعال خلقت انسان را در عدد چهل تقدیر فرموده است. ابتداء نطفه را در چهل روز قوام بخشید، آنگاه آن را به علقه مبدّل ساخت، سپس علقه را چهل روز پروراند، و پس از آن به مضغه تبدیل كرد. و این چنین است اگر كسی شرب خمر كند، این شراب در مثانه او به مدّت چهل روز باقی خواهد ماند چنانچه غذا و آب و جمیع مأكولات به مدّت چهل روز در مثانه انسان باقی میماند، به مقدار همان عددی كه اساس خلقت بر آن قرار گرفته است.»
20 – قال رسول الله (ص): إنّ اللهَ خَمَّرَ طینَةَ آدمَ بِیدهِ أربعینَ صَباحًا.[182]
19- فَمِن التُّرابِ كَوَّنهُ و أربعینَ صَباحًا خَمَّرَ طینتَهُ لِیبعُدَ بِالتَّخمیرِ أربعینَ صَباحًا بِأربعینَ حِجابًا مِن الحَضرَةِ الإلهیةِ، كلُّ حجابٍ هو مَعنی مودَعٌ فیه، یصلَحُ بِه لِعِمارَةِ الدُّنیا و یتعَوَّقُ بِه عَن الحَضرةِ الإلهیةِ و مَواطِنِ القُربِ.[183]
20- قال الصادق (ع): إذا بَلَغ العبدُ ثَلاثًا و ثَلَثینَ سَنةً فَقد بَلَغ أشُدَّهُ؛ و إذا بَلَغَ أربعینَ سَنةً فَقد بَلَغَ مُنتهاهُ.[184]
«زمانیكه عبد به سی و سه سالگی میرسد به مرتبه قوام جسمی و روحی نائل میگردد؛ و زمانیكه به سنّ چهل سالگی میرسد عقل او به نهایت درجه قدرت و سعه و ادراك میرسد.»
21- قال الصادق (ع): فَاحتَبَسَ الوحی عَنهُ أربعینَ یومًا حتَّی اغْتَمَّ النَّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم و شكَّ أصحابُه الّذینَ كانوا آمَنوا بِه …[185]
22- حضرت یونس علیهالسّلام چهل روز در شكم ماهی بود. سوره انبیاء آیه 87 و 88 میفرماید:
وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَى فىِ الظُّلُمَتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىّ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِین و به این ذكر مبارك: (لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىّ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِین) مشغول بود.[186]
بنابراین خدای تعالی او را در میان شكم ماهی قرار داد؛ و بنا بر بعضی از روایات حضرت یونس علیهالسّلام چهل روز در شكم ماهی بود و به این ذكر مبارك: (لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنىِّ كُنتُ مِنَ الظَّلِمِین) مشغول بود. و به بركت این اربعین خدای متعال پرده از جلوی چشمان او برداشت و او را به یكی از اسرار توحید و عالم تقدیرات و اراده خود آگاه نمود.
23- عرفا: انسان از چهار طرف گرفتار قوای اربعه عقلیه و وهمیه و غضبیه و شهویه است. و تا از هر كدام از آنها تا چهل منزل دور نشود به مقام فناء فیالله نخواهد رسید. خاصیت اربعین در ظهور فعلیت و بروز استعداد و قوّه و حصول ملكه، امریست مصرّحٌ بِه (رساله سیر و سلوك منسوب به بحرالعلوم)
24- وَ قالَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم:«اِنَّ اللهَ تَعالی خَلَقَ مَلَکاً ینزِلُ فی کُلِّ لَیلَةٍ ینادی یا اَبناءَ العِشرینَ جُدُّوا وَاجتَهِدُوا وَ یا اَبناءَ الثلاثینَ لا تَغُرَنَّکُم الحَیاةُ الدُنیا وَ یا اَبناءَ الاربَعینَ ماذا اَعدَدتُم لِلِّقاءِ رَبِّکُم وَ یا اَبناءَ الخَمسینَ آتاکُمُ النَذیرَ وَ یا اَبناءَ الستّینَ زَرَعَ اِن حَصادَه وَ یا اَبناءَ السَبعینَ نُودِی لَکُم فَاَجیبُوا وَ یا ابناءَ الثَمانینَ اَتَتکُمُ الساعَةُ وَاَنتُم غافِلُون ثُمَّ یقُولُ لَو لا عِبادٌ رُکَّعٍ وَ رِجالٌ خُشَّعٍ وَصِبیانٌ رَضَّةٍ وَ اَنعامٌ رَتَّعٍ اَصُبُّ عَلَیکُمُ العذابَ صَبّاً».[187]
«رسول خدا فرمود: ملکی است هر شب فرود میآید و ندا میکندای پسران بیست ساله کوشش کنید و مواظب رفتار خود باشید و ای سی سالگان فریب ندهد شما را زندگی دنیا و ای چهل سالگان 6 چه مهیا نمودهاید برای روزی که به پیشگاه خدا میروید و ای پنجاه سالگان آمد شما را آثار مرگ و ای شصت سالگان نزدیک است رفتن شما از دنیا و ای هفتاد سالگان ندا میکنند شما را پس جواب گویید و ای هشتاد سالگان آمد شما را ساعت آخر عمر و همگی شما غافل هستید پس گوید اگر نبودند رکوع کنندگان و مردان با خضوع و خشوع و اطفال شیرخوار و حیوانات بی گناه، بر شما عذاب سختی را میفرستادم.»
25- «عَن اَبی عَبدِاللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: قالَ اَمیرُ المؤمِنینَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ: ما مِن عَبدٍ اَلّا وَ عَلَیهِ اَربَعُونَ جُنَّةً حَتّی یعمَلَ اَربَعینَ کَبیرةً فَاِذا عَمَلَ اَربَعینَ کَبیرةً اِنکَشَفَت عَنهُ الجُنَنُ، فَیوحی اللهُ اِلَیهِم اَنِ استَرُّوا عَبدی بِاَجنِحَتِکُم، فَتَستَرَّهُ الملائکةُ بِاَجنِحَتِها قالَ: فَما یدَع شَیئاً مِنَ القَبیحِ اِلّا قارَفَهُ حَتّی یمتَدِحُ اِلَی النّاسِ بِفِعلِهِ القَبیح، فَیقُولُ المَلائِکَةُ: یا رَبِّ هذا عَبدُکَ ما یدَعشَیئاً اِلّا اِرتَکَبَهُ وَ اِنّا لَنَستَحیی مِمّا یصنَعُ فَیوحی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَیهِم اَن اِرفَعُوا اَجنِحَتَکُم عَنهُ،….»[188]
حدیث از امام صادق علیهالسلام که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «هیچ بندهای نیست مگر این که چهل لطف و توفیق از ناحیهی خداوند دارد تا این که چهل گناه کبیره مرتکب شود زمانی که چهل گناه کبیره کرد، پردهها و الطاف خدا برداشته شود خدا به ملائکه وحی فرماید با بال و پر خود بنده مرا بپوشانید (و او را حفظ کنید) پس ملائکه او را با پرهای خود میپوشانند، پس بنده تمام گناهان را انجام میدهد تا این که مردم او را با اعمال قبیح او تعریف و گفتگو نماید ملائکه گویند خدایا این بنده تو تمام گناهان را عمل کرد و ما از اعمال او حیا میکنیم پس خداوند به آنها وحی نماید بالهای خود را بردارید و از او کنار روید».
26- «قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: مَن مَشی اِلی ذی قَرابَةٍ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ لِیصِلَ رَحِمَهُ اَعطاهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَجرَ مِأَةِ شَهیدٍ، وَ لَهُ بِکُلِّ خُطوَةٍ اَربَعُون اَلفَ حَسَنَةٍ وَیمحی عَنهُ اَربَعُونَ اَربَعُونَ اَلفَ سَیئَةٍ وَ یرفَعُ لَه مِنَ الدَّرَجاتِ مِثلُ ذلِکَ وَ کَاَنَّما عَبدَاللهَ مِأةَ سَنَةٍ صابراً مَحتَسِباً»[189]
26- رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: کسی که به منزل اقوام و خویشان رفته و تحفهای ببرد تا صلهی رحم نماید خداوند به او اجر صد شهید عطا میفرماید و به هر قدم که برداشته چهل هزار حسنه مینویسد و چهل هزار سیئه محو نماید و چهل هزار درجات او را بلند نماید و مثل این است که صد سال خداوند را عبادت نموده و با اعتقاد و خلوص و امید صبر نموده است.
27- «قال الصادق علیه السلام: لیس صاحب هذا الامر من جاز اربعین ان یکون صورته فی سن اربعین و لا یوثر فیه الشیب ولا یغیره»[190]
حضرت صادق (ع) فرمود: امام زمان حضرت ولی عصر، قائم اهل بیت (ع) از سن چهل تجاوز نمیکند یعنی صورتش در سن چهل سال است و پیری دراو اثر نمیکند و او را تغییر نمیدهد.
28- عن النبی (ص): من ادرک الصلوة اربعین یوما فی الجماعة کتب الله له برائة من النار[191]
پیامبر(ص) فرمودند: هر کس درک نماید چهل روز، نماز جماعت را، خداوند برای او برائت از نفاق و آتش را مینویسد.
29- «عَنِ النَبی (ض): مَن اَکَلَ لِقمَةَ حَرامٍ لَم تَقبَل لَهُ صَلوةَ اَربَعینَ لَیلَةً وَلَم یستَجَب له دَعوَةَ اربعینَ صَباحاً وَ کُلُّ لَحمٍ وَ کُلُّ لَحمٍ ینبُتُهُ الحَرام فَالنّارُ اَولی به وَاِنَّ اللُقمَةَ الواحِدَةَ تَنبُتُ اللَّحمَ».[192]
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: هر کسی که یک لقمهی حرام بخورد نماز او تا چهل شب قبول نشده و دعای او تا چهل روز مستجاب نمیگردد، بر هر گوشت روییده شده از حرام آتش سزاوارتر است و همان یک لقمهی حرام، گوشت را میرویاند.
30- «عن رسول الله لاباذر: یا اباذر ان الارض لتبکی علی المومن اذا مات اربعین صباحاً».[193]
«پیامبر به اباذر فرمودند: یا اباذر هنگامی که مؤمنی از دار دنیا میرود زمین تا چهل روز بعد از او میگرید.»
31- «قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یا علِی إِذا أَتی عَلَی المؤمِنِ اَربَعینَ صَباحاً وَلَم یجلِسِ العُلَماءَ قَسَی قَلبُهُ وَ جَرَءَ عَلَی الکَبائِرِ».[194]
«رسول خدا فرمود: یا علی هر گاه چهل روز بر مؤمن بگذرد و در مجلس علما حاضر نشود قلب او قساوت میگیرد و بر گناهان کبیره جرأت نماید».
فصل چهارم:
لغات محلئ عراق
زبان عربی به دو دوسته تقسیم میشود:
زبان عربی فصیح و کلاسیک زبانی است که به آن زبان فُصحَه میگویند که زبان رسمی روزنامهها، مجلات، کتابها، مدارس، دانشگاهها، رادیو و تلویزیون و مسئولین است. در این زبان حروفهای پ، ژ، چ، گ وجود ندارد و آخر هر کلمهای هم اعراب دارد و ساکن نخواهد بود.
این زبان دارای فعل ماضی و مضارع و امر میباشد و هر فعلی هم دارای چهارده صیغه میباشد. فعلها به ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید و همچنین رباعی مجرد و رباعی مزید تقسیم میشود.
فعل ماضی ثلاثی مجرد بر وزنهای: فَعَلَ، فَعِلَ، فَعُلَ میآید. مانند: ضَرَبَ، عَلِمَ، حَسُنَ
فعل مضارع ثلاثی مجرد بر وزنهای: یَفعَلُ، یَفعِلُ، یَفعُلُ میآید. مانند: یَعلَمُ، یَضرِبُ، یَکتُبُ
فعلهای ثلاثی مزید و رباعی مجرد و مزید هم وزنهای زیادی دارند که فعلا بحث ما نیست چون در این جا نمیخواهیم که کلاس عربی درس بدهیم. البته کساتی که زبان فصحه میخوانند خصوصا طلاب حوزههای علمیه کمترمی توانند با عراقیها صبحت کنند و یا مطالب آنان را بفهمند.
زبان محاورهای و عامیانه زبانی است که به آن زبان عامی، عامیه میگویند که به آن زبان لهجهای هم میگویند. بعضی کشورهای عربی، لهجههایشان با هم متففاوت است اما مطالب همدیگر را متوجه میشوند. ما در این جا بر اساس لهجه عراقی، سوریه و لبنان که از جایگاه خاصی برخوردار است، بیان میکنیم.
در زبان عامیانه چند اختلاف با زبان فصیح و کلاسیک وجود دارد که عباتند از:
- فعلها در زبان فصیح 14 صیغه دارند اما در زبان محلی عامیانه فقط 8 صیغه دارند یعنی صیغههای مثنی در عامیانه وجود ندارد.
- جمع مؤنث و مذکر یکی است.
- حذف حرکات از آخر فعلها یعنی آخر فعلها ساکن میباشد.
- حذف نون اعراب در فعل مضارع مرفوع.
- آوردن حرف ب در اول فعل مضارع در اغلب صیغههای فعل مضارع
- حرهای گ، چ، پ در لهجه عامی وجود دارد.
- بعضی مواقع حرف «ق» تبدیل به «گ» میشود مانند: قَریب به گِریب و قالَ به «گال» یا «آل» ْتبدیل میشود.
- بعضی مواقع حرف «ک» تبدیل به «چ» میشود مانند: کَبیر به چِبِیر تبدیل میشود.
- زمان حال استمراری هم دارد که با افزودن «عم» به اول فعل مضارع درست میشود مانند: عم یَرُوحْ: دارد میرود و یا با افزودن حرف «د» در اول فعل مضارع مانند: دَ اَکتُبْ: دارم مینویسم.
- برای فعل آینده بجای «س» و «سوف» از «ح» و «رح» استفاده میکنند مانند: ح یَرُوح: به زودی میرود، رح یروح: خواهد رفت (مثل فردا)
- در زبان محلی یا عامیانه بر خلاف زبان فصیح، اکثر کلمات را کسره میدهند.
وزن فعل ماضی | |
فعل ماضی ثلاثی مجرد اغلب بر دو وزن میآید: | الف- وزن فَعَلْ مانند: دَرَسْ، عَمَلْ، صَرَفْ، فَطَرْ، کَتَبْ و…… |
ب- وزن فِعِلْ مانند: سِمِعْ، لِعِبْ، عِرِفْ، دِخِلْ، رِکِبْ، رِجِعْ، تِعِبْ و…. |
صرف فعل ماضی کَتَبَ (ک ت ب)
1- هُوَّ کِتَبْ: او (مرد) نوشت
2- هِیّ کِتْبَتْ: او (زن) نوشت
3- هُمَّهْ کِتْبَو: آنها (جمع زن و مرد) نوشتند.
4- اِنْتَه، اِنْتِ کِتَبِتْ: تو (مرد) نوشتی
5- اِنْتی کِتَبْتی: تو (زن) نوشتی
6- اِنْتُو کِتَبْتُو: شما (جمع زن و مرد) نوشتید
7- آنی کِتَبِتْ: من (زن یا مرد) نوشتم
8- اِحْنَه کِتَبْنا: ما (جمع زن و مرد) نوشتیم
صرف فعل ماضی بیقاعده | |
شافَ یَشُوفُ (ش و ف). | زارَ، یَزُورُ (ز و ر): ملاقات و دیدار کردن |
1- شافَ: دید (مذکر). | 1- زارْ: زیارت کرد (مذکر). |
2- شافَتْ: دید (مؤنث). | 2- زارَتْ: زیارت کرد (مؤنث). |
3- شافَوْ: دیدند (جمع مذکر و مؤنث) | 3- زارَوْ: زیارت کردند (جمع مذکر و نؤنث) |
4- شِفِتْ: دیدی (مذکر) | 4- زِرِتْ: زیارت کردی (مذکر) |
5- شِفْتِی: دیدی (مؤنث) | 5- زِرْتِی: زیارت کردی (مؤنث) |
6- شِفْتُو: دیدید (جمع مذکر و مؤنث). | 6- زِرْتُو: زیارت کردید (جمع مذکر و نؤنث) |
7- شِفِتْ: دیدم. | 7- زِرِتْ: زیارت کردم |
8- شِفْنا: دیدیم | 8- زِرْنا: زیارت کردیم |
صرف ضمیر | فعل ماضی قال |
1- آنی: من | 1- گالْ: او گفت (مذکر) |
2- اِحْنَهْ: ما | 2- گالَتْ: او گفت (مؤنث) |
3- اِنْتَهْ: تو (مذکر) | 3- گالُو: آنها گفتند (مذکر و مؤنث) |
4- اِنْتِی: تو (مؤنث) | 4- گِلِتْ: تو گفتی (مذکر) |
5- اِنْتُو: شما (مذکر و مؤنث) | 5- گِلْتی: تو گفتی (مؤنث) |
6- هُوَّ، هُوَ: او (مذکر) | 6- گِلْتُو: شما گفتید (مذکر و مؤنث) |
7- هِیَّ، هِیَ: او (مؤنث) | 7- گِلِتْ: من گفتم |
8- هُمَّهْ: آنها (مذکر و مؤنث) | 8- گِلْنا: ما گفتیم |
10- فعل مضارع
فعل زمان حاضر از فعل زمان گذشته، با یک مشخصه مهم متفاوت میشود. گاهی با اضافه شدن یک پیشوند، مثل «ی،ی» یِکْتِبْ و گاهی با اضافه شدن یک پسوند برای بیان جنسیت مثل «و» یِکِتْبُونْ ساخته میشود
بنابراین فعل مضارع از سه جزء تشکیل میشود.
پیشوند +بنفعل + پسوند = فعل مضارع
صرف فعل مضارع قالَ یَقُولُ (ق و ل) | صرف فعل مضارع کَتَبَ، یَکْتُبُ |
1- هُوَّ یْگُولْ: او (مذکر) میگوید | 1- هْوَّ یِکْتِبْ: او (مذکر) می نویسد |
2- هیَّ تْگُول: او (مؤنث) میگوید. | 2- هیّ تِکْتِبْ: او (مؤنث) مینویسد. |
3- هُمَّه یْگُولُونْ: آنان میگویند | 3- هُمَّه یِکِتْبُونْ: آنها (مذکر و مؤنث) مینویسند |
4- اِنْتِ تْگُولْ: تو (مذکر) میگویی | 4- اِنتِ تِکْتِبْ: تو (مذکر) مینویسی |
5- اِنْتی تْگُولِینْ: تو (مؤنث) میگویی | 5- اِنْتی تِکِتْبینْ: تو (مؤنث) مینویسی |
6- اِنْتُو تْگُولُونْ: شما میگویید. | 6- اِنْتُو تِکِتْبُونْ: شما (مذکر و مؤنث) مینویسید |
7- آنی اَگُول: من میگویم. | 7- آنی اَکْتِبْ: من مینویسم |
8- اِحْنَه، اِحْنا نْگُولْ ما: میگوییم. | 8- اِحْنا نِکْتِبْ: ما مینویسیم |
صرف فعل مضارع: قَعَدَ یَقْعُدُ | صرف فعل مضارع: قَرَاَ یَقْرَاُ |
1- یُگْعُدْ. مینشیند | 1- یِقْرَاْ: میخواند. |
2- تُگْعُدْ مینشیند | 2- تِقْرَاْ: میخواند |
3- یُگُعْدُونْ مینشینند. | 3- یِقْرُونْ: میخوانند |
4- تُگْعُدْ مینشینی. | 4- تِقْرَاْ: میخوانی |
5- تُگُعْدینْ مینشینی | 5- تِقْرینْ: میخوانی |
6- تُگُعْدُونْ مینشینید | 6- تِقْرُونْ: میخوانید |
7- اُگْعُدْ مینشینم | 7- اَقْرَاْ: میخوانم |
8- نُگْعُدْ مینشینیم | 8- نِقْرَاْ: میخوانیم |
صرف فعل مضارع: سَدَّ یَسِدُّ
1- یْسِدّ: میبندد
2- تْسِدّ: میبندد.
3- یْسِدُّونْ: میبندند.
4- تْسِدّ: میبندی
5- تْسِدّینْ: میبندی
6- تْسِدُّون: میبندید.
7- اَسِدّْ: میبندم
8- نْسِدّ: میبندیم
اغلب اول بعضی از فعلهای مضارع، با حرف ساکن شروع میشود. برای فارسی زبانها، خواندن آن مشکل است. لذا باید در اول آن یک همزه کسره دار بیاورند تا بتوانند بهتر بخوانند مانند: زبان انگلیسی که بعضی از کلمات آن با ساکن شروع میشود student = سْتِی یُودِنْتْ = اِسْتی یُودِنتْ. مانند: یْرُوح: اِیْرُوح: میرود، تْفَضَّلْ: اِتْفَضَّلْ: بفرمایید، شْلُونَکْ: اِشْلُونَکْ: چطوریت (حالتان چطور است)
لازم به تذکر است باید دقت و تمرین نمایید تا همانطوری که با حرف ساکن شروع میشود تلفظ نمایید و اگر نتوانستید، حرف همزه جلو آن بیاورید (اِ) تا بتوانید، تلفظ نمایید.
فعل امر
فعل امر مذکر هیچ مصوّت پایانی ندارد مانند: جِیْبْ: بیاورید. (تو مرد)
فعل امر مؤنث یک پسوند «ی» به آخر آن اضافه میگردد. مانند: جِیْبیْ: بیاورید (تو زن)
فعل جاب، یجیب | فعل امر راح، روح |
1- جِیْبْ: بیاور (مذکر) | 1-رُوحْ: برو (مذکر) |
2- جِیبیْ: بیاور (مؤنث) | 2- رُوحی: برو (مؤنث) |
3- جِیبُو: بیاورید (مذکر و مؤنث) | 3- رُوحُو: بروید (مذکر و مؤنث) |
فعل امر قال یقول |
1- گُلْ: بگو (مذکر) |
2- گُولی: بگو (مؤنث) |
3- گُوْلُو: بگویید (مذکر و مؤنث) |
امر منفی
امر منفی با اضافه شدن پیشوند «لَ» به دوم شخص مخاطب فعل مضارع درست میشود.
مذکر «فعل امر» رُوحْ: «برو / فعل مضارع» تْرُوحْ: «میروی / امر منفی» لَتْرُوحْ: نرو
مؤنث «فعل امر» رُوحْی: «برو / فعل مضارع» تْرُوحِینْ: «میروی / امر منفی» لَتْرُوحینْ: «نرو»
جمع «مذکر و مؤنث» رُوحُو: «بروید / مضارع» تْرُوحُونْ: «میروید / امر منفی » لَتْرُوحُونْ: «نروید»
11- منفی کردن فعل و اسم
سه کلمه منفی اساسی و مهم در لهجه عراقی وجود دارد.
الف – مُو (نه، نیست)
کلمه «مُو» برای منفی کردن صفات و افعال به کار میرود.
مثال: اِنْتَه مُو عِراقی: تو عراقی نیستی / هی مُو هْنا: او این جا نیست / اِلْبَریدْ مُو یِمَّ السَّفارَةْ: اداره پست نزدیک سفارت نیست. / آنی مُو جَوعانْ: من گرسنه نیستم. / مُو وِیّای: با من نیست / مُو وِیّاچْ: با تو نیست (مؤنث)
مُو وِیّانَهْ: با ما نیست / مُو وِیّاکْ: با تو نیست (مذکر)
ب- «ما»، «مَ»: نه
کلمه «ما» و شکل کوتاه آن «مَ» برای استعمال در افعال به جز فعل امر میباشد و تعداد کمی از شبه فعلها را نیز منفی میکند. کاربرد «مَ» به عنوان پیشوند بیشتر از «ما» میباشد. مثال:
مَ یُعْرُفْ: او نمیداند (مذکر) / مَ تُعْرُفْ: او نمیداند (مؤنث) / مَ یرِیدْ: او نمیخواهد (مذکر) / مَ تْریدْ: او نمیخواهد (مؤنث) / مَیْخالِفْ: اشکالی ندارد، مخالفتی نیست.
ج – «ما» به همراه شبه فعل به معنای «مالکیت نداشتن» یا «وجود نداشتن» است.
مثال: ما عِندِی: ندارم / ماکُو: نیست / ما مَعَکْ: بیتو
د – «لا»، «لَ»
کلمه منفی «لا» و شکل کوتاه آن «لَ» به سه صورت به کار میرود.
- بر سر فعل امر، مانند: سافِرْ: سفر کن (مذکر). لَتْسافِرْ: سفر نکن / سافِریْ: لَتْسافْرِینْ: سفر نکن (مؤنث) / سافْرُو: سفر کنید. لَتْسافْرُونْ: سفر نکنید. لَگُلْ: نگو، لَگُولُو: نگویید، لَتْرُوحْ: نرو، لَتْرُوحُون: نروید
- در جواب سؤالی که به «بله» یا «نه» نیاز دارد، مانند:
سؤال: تْرِیدْ چایْ: چای میخواهی؟ جواب: لا، شُکراً، نه ممنونم / سؤال: زِینْ اِنشا الله؟ خوبی انشاء الله؟ جواب: لا، تَعبانْ شْوَیَّهْ: نه کمی خستهام
- به صورت «وَ لا» میآید. این ترکیب دارای دو جزء «وَ»، «لا» به معنی (و نه) است. این ترکیب به تنهایی به کار نمیرود، بلکه همیشه به همراه یکی از کلمات منفی که قبلاً ذکر کردیم، میآید. مورد استعمال آن، جایی است که بخواهند دو موقعیت یا بیشتر را منفی کنند. موقعیت اول به کمک یکی از ادات نفی (ما، مو، لا) منفی میشود و موقعیت بعد به کمک (و لا).
ما اَجیْ وَ لا اَرُوحْ: نه میآیم و نه میروم / مُو زِینْ وَ لامِرتاحْ: نه خوبم و نه راضی / لا اَحْمَر وَ لا اَصْفَرْ وَ لا اَسْوَدْ: نه قرمز و نه زرد و نه سیاه./ لا غالی و لا رِخِیصْ: نه گران و نه ارزان / لا جَوعانْ و لا عَطْشانْ: نه گرسنه و نه تشنه.
شاید شما با خانواده بعنوان زائر مهمان بر یک عراقی شدید لازم است شما یا خانم شما با خانواده عراقی صحبت کند و حداقل یک تشکری از زحماتشان در باره شما داشته باشید پس لازم است که چند کلمهای از این گفتگوها را حفظ ننایید.
تعدادی از فعلهای ماضی و مضارع محلی
اَکِلْ، یأْکُلْ: خوردن | اِنْکِسَرْ، یِنْکِسِرْ: شکستن |
اِجا، یِجی: آمدن | باعَ، یَبیع: فروختن |
بُقا، یُبْقا: باقی ماندن | زارْ، یَزُورْ: دیدن |
تَکَلَّمْ، یِتَکَلَّمْ: صحبت کردن | رِسَلْ، یِرْسِلْ: فرستادن |
تَعَلَّمْ، یِتَعَلَّمْ: یاد گرفتن | ساعَدْ، یُساعِدْ: کمک کردن |
جابْ، یِجیبْ: دادن | سِحَبْ، یِسْحَبْ: کشیدن |
جاوَبْ، یْجاوِبْ: جواب دادن | شافْ، یَشُوفْ: دیدن |
چانْ، یَکُونْ: بودن | ضِحَکْ، یِضْحَکْ: خندیدن |
حَبّ، یْحِبَّ: دوست داشتن | رادْ، یْرِیدْ: خواستن |
حَوَّلْ، یْحَوِّلْ: تغییر دادن | راحْ، یَرُوحْ: رفتن |
خابَرْ، یُخابُرْ: تلفن زدن | عِرَفْ، یُعْرُفْ: شناختن |
خافْ، یُخافْ: ترسیدن | دِرَسْ، یُدْرُسْ: درس خواندن |
خِجَلْ، یِخَجْلْ: خجالت کشیدن | گالْ، یَگُولْ: گفتن |
دَرَّسْ، یْدَرِّسْ: درس دادن | گِعَدْ، یَگُعْدْ: نشستن |
گِدَرْ، یِگْدَرْ: توانستن | فِتَحْ، یَفْتَحْ: بازکردن |
قِتَلْ، یُقْتُلْ: کشتن | کِتَبْ، یِکْتَبْ: نوشتن |
مِشا، یِمْشی: راه رفتن | نامْ، یُنامْ: خواب رفتن |
نِطا، یِنْطی: دادن | حْتاجْ، یِحْتاجْ: نیاز داشتن |
اِخَذْ، یأخُذْ: گرفتن |
م احوالپرسی و تعارفات
تذکر: ضمیر مذکر با مؤنث فرق میکند که بنده در این جا تعارفات و احوالپرسی بین یک آقا با یک خانم را مطرح میکنم که شما فرق این ضمیرها را باید درک کنید. گفتگوی بین جعفر و مریم:
جعفر: مَرحَبَهْ = سلام | مریم: مَرْحَبَهْ = سلام |
جعفر: شْلُونَچ = چطوری | مریم: آنی زِینَهْ اِلحَمدُ لِله، و اِنتَ شْلُونَکْ= من خوبم الحمدلله و تو چطوری |
جعفر: آنی زینالحَمدُ لِله = من خوبم الحمدلله | مریم: تْفَضَّلْ اِسْتَریح = بفرما بنشین |
جعفر: شُکراً، و اِنتِی تْفَضَّلی سْتَریحی= ممنون، و تو هم بفرما بنشین | مریم: شٌکراً، علی عینی = ممنون، چشم |
جعفر: شْلُونِچِ الاَهَلْ = خانوادهات چطورند | مریم: زِینینْ اِلحَمدُلله، و شْلُونْکُم الاَهَلْ = خوبند الحمدلله، خانواده شما چطورند؟ |
جعفر: زِینینْ اِلحَمدُلله، شْلُونْ وِلْدِچ: خوبند الحمدلله، بچههایت چطورند؟ | مریم: بِخِیر، نُشکُرَ الله = خوب است، خدا را شکر میکنیم |
جعفر: عَنْ اِذْنِچْ = با اجازه تو | مریم: مَعَ السَّلامَه = خدا حافظ |
جعفر: اَلله باِلْخَیرْ = وقت بخیر | مریم: اَلله باِلْخَیرْ = وقت بخیر |
جعفر: شْلُونْ اَهَلْ مَنصُور = خانواده منصور چطورند؟ | مریم: هُمَّهْ زِیناتْ = آنها خوبند |
جعفر: مْنِینْ حَضِرْتِچْ؟: اهل کجایی؟ | مریم: آنی مِن ایران، مِن مَدینَةِ شیراز، وَ مْنینْ حَضِرْتَکْ؟، اِنْتِ مْنینْ = من اهل ایران و از شیراز هستم. و شما کجایی هستید؟ تو اهل کجایی؟ |
جعفر: اِحْنَهْ و اَصْدِقائی مِنْ کربلا: ما و دوستانم از کربلا هستیم | |
جعفر: آنی اِسمی جعفر، شُنُو اِسِمْکُمْ: من اسمم جعفر است و شما اسمتان چیست؟ | مریم: آنی اِسمی مریم، تَشَرَّفْنا بِیکْم: من اسمم مریم است و از ملاقات شما خوشحالیم |
جعفر: شْگَدْ صارْلِچْ هْنا: چه مدت است که این جایی؟ | مریم: آنی صارْلیْ هْنا ثَلاثَ اَیام: من سه روز است که درای جا هستم |
جعفر: فُرصَة سَعیدَة: خوش بگذرد | مریم: تَشَرَّفنا: خوشوقتیم |
تکمیل احوالپرسی
شْلُونْکُم؟ چطورید؟ | تْفَضَّلُو سْتِرِیحُو: بفرمایید بنشینید |
اِنْتُو شْلُونْکُم؟: شما چطورید؟ | شْلُونْ وِلِدْکُم؟ فرزندانتان چطورند؟ |
عَن اِذِنْکُم: با اجازه شما | صباحَ الخِیر: صبح بخیر |
صباح النُّور: صبح بخیر | مَساءَ الخِیر: عصر بخیر |
مَساءَ النُّور: عصر بخیر | مَعَ السّلامَه: به سلامت |
تِصبَحْ عَلَی خِیْر: شب بخیر، خطاب به مرد | تِصبَحِینْ عَلَی خِیْر: شب به خیر، خطاب به یک زن |
تِصبَحُونْ عَلَی خِیْر: شب به خیر، خطاب به جمع | اَهْلاً و سَهلاً: خوش آمدید |
الله بِالْخِیْر: اصطلاح رایج عراقیها وقتی بهم میرسند | تَشَرَّفْنا: از دیدن شما خوشوقتم |
اِنْتُو الشَّرَفْ: از دیدن شما خوشوقتم (در جواب تَشَرَّفْنا) | |
ش: چه، چیست؟ | شِتْگُولْ: چه میگویی؟ |
شِتْریدْ: چه میخواهی | شَسمُکْ: اسمت چیست؟ اسم تو چیست؟ |
شِنو اِسمَکْ: اسم تو چیست؟ | شُو اِسْمُکْ: اسم تو چیست؟ |
شُو صایِرْ: چی شد؟ | شُو فی: چی هست؟ |
شُوهادا: این چیست؟ | شَکُو ما کُو؟: چه خبر |
اَکُو: هست | ماکُو: نیست |
شَکُو ماکُو اِلیَوم: امروز چه خبر | شَکُو ما کُو عَ الرَّادیو؟: از رادیو چه خبر؟ |
شَکُو ما کُو بِالسُّوگ: از بازار چه خبر؟ | هْوایَه، اِهوایَه: بسیار |
اِنْتَ ایرانی لُو عِراقی: شما ایرانی هستی یا عراقی | خَلّینا نْرُوحْ: بگذار برویم، بیا برویم |
خَلِّینا نْرُوحْ نْشُوفْ: بیا برویم ببینیم | لَعَدْ لِیشْ رِحْتُو لْ بغداد؟: بنابراین چرا به بغداد رفتید؟ |
اِلْ خاطِرَکْ رِحِتْ اِلْ بغداد: به خاطر تو به بغداد رفتم | اِلْ خاطِرِچْ شِفِتْ مریم: به خاطر تو مریم را دیدم |
لیش ماتِجی لاِیران نَفرَح اذا اِجیتونِه = چرا نمیای به ایران، خوشحال میشیم اگه بیایین | انتُم لِیش ماتِجون لبیتنِه بِیران = شما چرا نمیایین به ایران خونمون |
ثلاث اَیام اِحنِه هُنا = سه روز اینجاییم | بعدَ الاَربعینیه اِنرُوح لاِیران = بعد از اربعین میریم ایران |
بعدَ الاربَعینیه بِیوم اِنروح لاِیران = یک روز بعد از اربعین میریم به ایران | اَنریدْ اَنرُوحْ بَعَد اَربَعَ اَیام = میخواهیم بریم بعد از چهار روز |
عگُب باچِر اِنروح = پس فردا میریم | لطفا: رجاءاً: متشکرم: شکراً |
خوش آمدی: اهلا و سهلا | بله: نعم / ای |
خیر: لا: مشکلی نیست: مو مشکل | ببخشید: متاسفم / العفو/ آنی آسف |
خانواده: اهل | حال شما چطوره: اشلُونِک |
خوبم: زِینْ | خداحافظ: مع السَلامه |
در امان خدا: فی اَمانِ الله | چه خبر: شِکُو ماکُو؟ |
خبری نیست: ماکوُ شی | ببخشید: ألْعَفُو |
سلامتی: عافِیَة (مثلاً در تعارفات میگویید: بِلْعافیة إن شاءالله) | فصیح – کتابی: فُصحه |
تِگدَر تِحْچی فُصحَه؟: میتونی فصیح و کتابی صحبت کنی؟ | أعرُف الدارِجه شْوَیّ: لهجه عامیانه کم بلدم |
چطوری (مذکر): إشْلونَک | چطوری (مونث): إشلونِچ |
صبح بخیر: صَباحَ الخیر (جواب: صباح النور) | خوش آمدید: أهلا بکم، هَلا بیک، هلا بیکم |
هر جور مایل هستی: عَلا کِیَفَک | ببخشید ممکنه کمی به من هم جا بدید(که من هم بشینم / بایستم): العَفُوْ تِنْطینی مَکان (حتی آنی هم اَگعُد / اوگَف) |
آقا/خانم اجازه میدین من هم زیارت کنم؟!! (لازم به گفتن آقا / خانم نیست): عفواً خَلّینی آنی هم اَزُور (با عذر خواهی)، خَلّینی آنی هم اَزور (به صورت جدی و دستوری!!) | آیا امشب حرم رو میبندن؟!: إللِّیلَه بفرماییِسِدُّونِ الحرم؟ |
ببخشید درب ورودی دیگهای وجود نداره؟!: أکُو باب ثانیه یا أکو باب غیر؟!! (ثانیه یعنی دومی) | ببخشید شما تا کی اینجا نشسته اید؟!!: إلعَفو لِشْوَکِت گاعِد إهنانِه؟؟ |
آیا شما میخواین برید؟! یا هنوز هستین؟!: إتْرِیدُون إتْرُوحون؟! لُو بَعَدکُم؟! | آیا حرم، ماشین مخصوص برای بردن به سامرا داره؟!: اکو سِیارَةِ خاص العَتَبة إلْسامرَه؟ (عَتَبه منظور حرم امام حسین/ابالفضل/ و امام علی علیهمالسلام میباشد) |
سرویس بهداشتی کجاست؟!: وین المَرافِق (تِکرَم وِین المرافق: گفتن تِکرَم در اول جمله مودبانهتر است) | نکته مهم بسیار بسیار مهم: هیچ وقت در داخل سرویس بهداشتی به کسی بفرمایید با جمله اتفضّل را نگویید، بلکه باید بگویید: کَرِّم |
ببخشید این سرویس بهداشتی(التوالت) شلنگ آب داره؟!: إلتوالِتات بیهِن صُوندَه؟! | ممکنه یه شلنگ آب برای سرویس وصل کنید: (إذا ممکن) إتشَکِّلِ الصونده؟! |
ببخشید درب ورودی خانمها/آقایان کدوم طرفه؟!: إلعَفُو مِن وین باب الدُخول للِنِساء / للرجال؟ | موقع نماز درب حرم رو میبندند؟: یسِدُّون بابِ الحَرَم وقتِ الصلاة؟ (با لحن پرسشی) |
(با، به همراه) – با خانوادهام: وِیّا – وِیّا أهلِی | از کجا – اهل کجا – تو اهل کجایی؟: مْنِیَن، إمنِیَن – أنته منین؟ |
از ایران: مْنِ الایران | سلامتین؟ حالتون چطوره: اِشْلون صِحَّتِکُمْ |
شما چطورین؟: اِنتو اِشْلونکُمْ | اِصیحو لک: صدایت میزنند |
اَسَولِف وَیاک: با شما هستم | عید ما تحچی: تکرار کن (مطلبی میگوید که ما نفهمیدیم میگوییم لطفا تکرار کن) |
عِیدْ: تکرار کن | عید الحچی: تکرار کن |
مَعرِفِت شی: نمیدانم | روح، آنی اَجی وراک: برو دنبالت میآیم |
ما اَعْرِفْ: نمیدانم | آنی وْصَلِتْ گَبُلْ یَومَینْ: من دو روز قبل رسیدم |
حاوَلِتْ اَخابُرْکُم اَلْبارْحةْ: تلاش کردم که دیشب به شما زنگ بزنم | بَسِّ الْخَطْ چانْ مَشْغُولْ: ولی خط مشغول بود |
وقتی میخواهیم از آنها تشکر کنیم: | |
الله یْخَلّیکم: خدا نگهتون داره | رَحِمَ اللهُ والِدَیکْ: خدا پدر و مادرتان را بیامرزد |
الله یَحْفَظْکُم: خدا حافظ شما باشد | الله یْساعْدَکم: خدا کمکتان کند |
الله یْسَلْمَکْ: خدا شما را سلامت نگهدارد | صارالزحمه علیکم: برای شماها زحمت شد |
زَحَمْناکُم: زحمت به شما دادیم | عاشت ایدکم: خداقوت |
الله یَعینْکُم: خدا نگهدارتون باشد | خیلی زحمتتون دادیم -اذیتتون کردیم: هوایَه زَحَمناکُم – أذِّیناکم |
اجرتون با سیدالشهدا: أجِرکُم عَل إحْسِیَن(ع) | با اجازه شما: عَنْ اِذِنْکُم، مِنْ رُخْصَتِکُمْ |
خوشحال میشوم ببینمتون: یَسْعَدُنی أنْ أَزُورَکُمْ، یْسَعْدُنی أنْ أَزُورَکُمْ | از آشنایی ات خوش وقتم: أنَا سَعیدٌ بِمَعْرِفَتِکْ |
شب خوش: لَیْلَةٌ سَعیدَةْ، طابَتْ لَیلَتُکُمْ، مَساءَالْخَیْرْ، مَساؤُکُمْ بِالْخَیْرْ، مَساکَ اللهْ بِالْخَیْرْ | (أحسنت: آفرین)، زنده باد، دمت گرم: أَنْفاسُکْ مُبارَکْ |
به امید دیدار، خدانگهدار: إِلَی الْلِقاءْ، إِلَی الْمُلْتَقی، اَلْوَداعْ، بِخاطَرَکْ | به سلامت، خدانگهدار: مَعَ السّلامَةْ |
خواهش میکنم، امید است: أَرْجُوکُمْ، اَلرَّجاءْ | تعارف نکن: لاتُجامِل، لاتُکَلِّفْ |
زحمت دادیم: لَقَدْ کَلَّفْناکُمْ | در جواب: خواهش میکنم خجالت ندهید. والجواب: أَرْجُوکُمْ عَدَمُ الْمُؤاخِذَةْ: |
لطفاً، اگه میشه: مِنْ فَضْلِکُمْ، رَجاءً، لُو تَکَرَّمْتَ | لطف نمودید، زحمت کشیدید: تَفَضَّلْتُمْ |
جواب داده میشود؛ زحمت دادیم: والجواب: کَلَّفْناکُمْ | مشتاق دیدار شما هستم و دوست دارم زیارتتان کنم: آنی مُشْتاقَتِلْکُم وَ اَحِبُّ اَزُرْکُمْ |
شُنُو سَبَبِ الزِّیارَةْ: علت زیارت چیست؟ | شُنُو سَبَبْ زِیارَتِکُم: علت زیارتان چیست؟ |
اَهَلْ: خانواذه | اَبْ: پدر |
گَرایِبْ: نزدیکان، خویشاوندان | اُمّ: مادر، مامان |
جِدّ: پدر بزرگ | حَفِیدْ: نوه (پسر) |
جِدّةْ: مادر بزرگ | حَفیدةْ: نوه (دختر) |
نَسِیبْ: داماد | نَسِیبَةْ: عروس |
خالْ: دایی | اِبْن خالْ: پسر دایی |
خالةْ: خاله | عَمّ: عمو |
اِبن عَمّ: پسر عمو | اَخْ: برادر |
ابن اَخْ: پسر برادر | اُخُتْ: خواهر |
بِنِتْ اُخُتْ: دختر خواهر | اُخْتْ: خواهر |
اِبْن اُخُتْ: پسر خواهر | زَوْجْ اُخُتْ: شوهر خواهر |
زَوْجَةْ اَخْ: زن برادر | اَعْزَبْ: مرد مجرد |
عِزْبَةْ: زن مجرد | گُلْلِی شِی عَنْ اَهْلَکْ: چیزی در باره خانوادهات به من بگو |
وِیْنْ تُسْکُنْ؟: کجا زندگی میکنی؟ | آنی اَسْکُنْ وِیَّهْ اَهْلِی بْ کَربلا: من با خانوادهام در کربلا زندگی میکنم |
آنی مِزَّوِّجْ: من ازدواج کردهام | عِندی وَلَدْ و بْنیَّهْ: من یک پسر و یک دختر دارم |
والْدِی و والِدْتی ساکْنینْ وِیّانا: پدر و مادرم با ما زندگی میکنند | اَلله یْخَلِّیکْ وِیاهُم: خداوند آنها را برای تو نگهدارد |
عِنْدَکْ اِخْوانْ و خَواتْ: آیا خواهر و برادر داری؟ | ئی، عِنْدی اَخْ و اُخُتْ: بله، یک برادر و یک خواهر دارم |
عَمْتَکْ و خالْتَکْ کَمْ طِفِلْ عِدْهُم؟: عمه و خاله اه چند فرزند دارند. | عِدْهُمْ وِلِدْ و بَناتْ کْبارْ: آنها پسران و دختران بزرگ دارند |
ماشاء الله، عِیلْتَکْ چِبِیرَةْ: ماشاءالله فامیلت بزرگ است |
رنگهای مذکر | |
اَبْیَضْ: سفید | اَحْمَرْ: قرمز |
اَسْوَدْ: سیاه | اَخْضَرْ: سبز |
اَصْفَرْ: زرد | اَزْرَگْ: آبی |
اَسْمَرْ: قهوه ای | اَشْگَرْ: بور |
رُمادِیْ: خاکستری | بُرْتُقالی: پرتقالی |
بَنَفْسَجِی: بنفشته ای | بُنَّی: قهوه ای |
رنگهای مؤنث | |
بَیْضَةْ: سفید | خَضْرَةْ: سبز |
سُودَةْ: سیاه | صَفْرَة: زرد |
حَمْرَة: قرمز | زَرْگَةْ: آبی |
سَمْرَةْ قهوهای | شَگْرَةْ: بور |
رُمادِیَّةْ: خاکستری | بُرْتُقالِیَّةْ: پرتقالی |
بَنَفْسَجِیَّةْ: بنفشهای، سورمهای | بُنَیَّةْ: قهوهای |
جمع رنگها | |
بِیضْ: سفیدها | سُود: سیاهها |
حُمُرْ: قرمزها | خُضُرْ: سبزها |
صُفُرْ: دردها | زُرُگْ: آبیها |
سُمُرْ: قهوه ایها | شَعَرْ اَشْگَرْ: موی بور |
شُگُرْ: بورها | بِنِتْ شَگْرَةْ: دختر بور |
بَناتْ شُگُرْ: دختران بور |
شُنُو الْیَوْمْ؟: امروز چه روزی است؟ | یَوْمُ لِثْنِیْنْ: روز دوشنبه |
یَوْمُ السَّبِتْ: روز شنبه | یَوْمُ الثَّلاثا: روز سه شنبه |
یَوْمُ الْاَحَدْ: روز یکشنبه | یَوْمُ الْاَرْبَعا: روز چهار شنبه |
یَوْمُ الْخَمِیسْ: روز پنجشنبه | یَوْمَ الجُّمْعَهْ: روز جمعه |
فصل
اِلرَّبِیعْ: بهار | اِلصَّیْفْ: تابستان |
اِلْخَرِیفْ: پاییز | اِلشِّتا: زمستان |
ماههای سال
کانُونُ الثانی: ژانویه | نِیْسانْ: آپریل |
شُباطْ: فوریه | اَیّار، مایِسْ: می |
آذار: مارس | حُزَیْرانْ: ژوئن |
تَمُّوز: جولای | آبْ: آگست |
اَیْلُولْ: سپتامبر | تِشْرِینِ الْاَوّلْ: اکتبر |
تِشْرِینِ الثّانی: نوامبر | کانُونُ الثّانی: دسمبر |
ضمیر فاعلی | |
ضمایر فاعلی منفصل | |
آنی: من، مذکر و مؤنث | اِنتِ: تو، مذکر |
اِنتِی: تو، مؤنث | اِنْتُو: شما، مذکر و مؤنث |
هُوَّ: او، مذکر | هِیّ: او، مؤنث |
هُمَّه: آ نها، مذکر و مؤنث | اِحْنَهْ: ما، مذکر و مؤنث |
باهم – (مثلاً در کفشداری میخواهید کفشها را باهم تحویل دهید میگویید: سَوَّهْ – سویّة | |
تو (مَرد) – تو خودت گفتی: إنْته – إنته گِلِت | تو (زن): إنتی |
من: آنی | ما: إحْنَه |
او (مرد): هُوَّ | او (زن): هِیَّ |
این (مذکر): هاذة | این (مونث):های |
ضمایر اشاره به نزدیک | |
هاذه /های = این (مذکر) | ذوله / هَذُوله = اینها (مذکر) |
هاذی /های = این (مونث) | ذنی / هذنی = اینها (مونث) |
ضمایر اشاره دور | |
ذاک / هذاک = آن یا اون (مذکر) | ذولاک / ذوک / هذولاک = آنها یا اونها (مذکر) |
ذیچ / هذیچ = آن یا اون (مونث) | ذنیچ = آنها یا اونها (مونث) |
وِیَّهْ: با | وِیّاهْ: با او (مذکر) |
وِیّاها: با او (مؤنث) | وِیّاهُم: با آنها (مذکر و مؤنث) |
وِیّاکْ: با تو(مذکر) | وِیّاچْ: با تو (مؤنث) |
وِیّاکُم: با شما (مذکر و مؤنث) | وِیّایَهْ: با من |
وِیّانا: با ما | رُوحْ وِیّاها: با آن خانم برو |
رُوحْ وِیّاهْ: با آن مرد برو | رُوحْ وِیَّهْ جَعْفَرْ: با جعفر برو |
گذشته: الماضی | هفته گذشته: اَلْاُسْبُوعُ الْفاتْ |
دیروز: ألبارحَة – مبارح | ماه گذشته: اَلشَّهَرُ الْفاتْ |
شِفْتَهُ اَلْبارِحْ بِالسُّوگْ: دیروز در بازار او را دیدم | سال گذشته: اَلسَّنَةُ الْفاتَتْ |
پریروز: اَوَّلُ الْبارِحَةْ | حال: اَلْحاضِرْ |
شِفِتْهُ اَوَّلُ الْبارِحَةْ بِالسُّوگْ: پریروز او را در بازار دیدم. | امروز: أَلْیَومْ |
شِفِتْهَا اَلْیَومْ بِالسُّوگْ: او(زن) را امروز در بازار دیدم. | این هفته: هَذَا الْاُسْبُوعْ |
این ماه: هَذَا الشَّهَرْ | امسال: هَذَا السَّنَةْ |
آینده: اَلْمُسْتَقبَلْ | فردا: باچـِـرْ |
پس فردا: عُگــُبْ باچِـرْ | رَحْ اَشُوفَهْ عُگُبْ باچِرْ: او را پس فردا خواهم دید |
رَحْ + فعل = خواهم آن فعل را انجام داد | هفته آینده: لِإسْبُوعِ الْجایْ |
ماه آینده: اَلْشَّهَرِ الْجایْ | سال آینده: اَلسَّنَةِ لِجایَةْ |
قَبِلْ اَرْبَعْ اَیامْ اِجینِهْ لِلْعِراقْ = 4 روز قبل اومدیم عراق | اوَتِ الْبارِحِهْ وَصِلنِهْ لِلْعِراقْ = پریروز رسیدم عراق |
اَلْبارِحِهْ = دیروز | اوتِ الْبارِحِهْ = پریروز |
عُگُبْ باچِرْ = پس فردا | بَعَدْ ثِلاثْ اَیامْ = بعد از سه روز |
قَبِلْ ثِلاثْ اَیامْ = سه روز قبل | سَبْعَهْ اَیامْ اِجِینِهْ = هفت روزه اومدیم ما |
چه وقت؟: اِشْوَکِتْ | کجا؟: وِینْ |
چقدر؟: چَمْ؟ | چی؟: شنو |
کی، چه کسی؟: مَنُو | جلو: گِدَّام |
کی، چه وقت: إشْوَگِتْ | الان: هَسَّةْ |
دیروز: أمِس | فردا: باچِر |
امروز: َألیَومْ | امشب: ألِّیَلَةْ |
حدوداً، تقریباً: حَوالی | صباح: صبح |
غَدا(بُکْرَةْ): فردا | فَجْر: سپیده دم |
مغرب: مغرب | لَیْلْ: شب |
مُنْتَصَفُ الْلَیْلْ: نیمه شب | هذِهِ اللَّیْلَهْ: امشب |
نَهارْ. یوم: روز | مَساءْ: بعدالظهر. شب |
أَعْلا: بالا. بالاتر | أسْفَلْ: پایین. پایین تر |
أَیْنْ: کجا | تَحْتْ: زیر |
أَمام، قُدّام: جلو | فُوْقْ: بالای. روی |
خَلْفْ. وَراءْ: پشت سر | جَنْبْ. جوار: کنار |
بَعَدْبُکْرَةْ (بَعْدَ غَدْ): پس فردا | بَعَدْیَومَیْنْ: دو روز بعد |
بَعَدْثَلاثَة اَیّامْ: سه روز بعد | لَیْلَةْ اَوَّل أمس: پریشب |
اَلْأمْسُ اَلْأوَّلْ: پریروز | لَیْلَةُ الْغَدْ: فرداشب |
قبل الظهر: پیش از ظهر | إذا: هرگاه. اگر |
عِنْدْ: نزد | قَریبْ مِنْ، گَریبْ مِنْ: نزدیک به |
بَعِیدْ عَنْ: دور از | مُنْذْ مُدَّةْ: مدتی است |
هُنا: اینجا | هُناکْ: انجا |
بَیْنْ: میان | مَتی: چه وقت. کی |
قَبْلَ قَلیلْ: کمی پیش | اَلْانْ: حالا |
سَنَةْ: سال | هَذا الشَّعَرْ: این ماه |
اُسْبُوعْ(ج: اَسابَیعْ): هفته | شَهَر(اشهر): ماه |
هذِهِ السَّنَةْ: امسال | هَذَاالْأُسْبُوعْ: این هفته |
عَلَی الْیَمینْ: سمت راست | عَلَی الشَّمالْ: سمت چپ |
عَلَی طُولْ: مستقیم | بَعْدَالْمُفْتَرِقْ: بعداز چهار راه |
ایستگاه قطار کجاست؟: وِنِ المَحَطَّة | فرودگاه کجاست؟: وِنِ المَطارْ؟ |
نزدیک – دور: قَریبْ – بَعیدْ | کدوم یکی از اونها (از دو راه – طرف) نزدیکتره؟: یا هُمْ – یا هُوْ اَقرَبْ |
کدوم راه به کربلا نزدیک تره؟: یا طَریقْ أقرَب إلْکَرْبَلَهْ | کدوم راه – طرف – مسیر- خلوته؟: یا طریق – جِهَةْ،؟ صُوبْ – مَسیرْ – بِلا إِزْدِحامْ، مُو إزْدِحامْ |
میشه یه کم برید عقبتر / جلوتر: یَصیرْ اِشْوَیَّه تِرْجَعْ / تِتْقَدَّمْ | بیاید این ورتر / برید اون ورتر: تَعالْ لِهْنانِهْ، رُوح لِهْنَاکَهْ |
یک لحظه: لَحْظَةْ | چند (روز – مقدار – عدد): چَمْ |
راست / سمت راست: یَمین، یِمْنَهْ / عَلْ یَمینْ، عَلْ یِمْنَهْ | چپ / سمت چپ: یَسار، یِسْرَه /علْ یَسارْ، عَلْ یِسْرَهْ |
جلو – رو به رو: گُبَلْ – گِدّامْ | پشت، عقب – پشت سرت: وَرِهْ، خَلْفْ – وَراکْ |
بالا: فُوگُ، فُوقْ | کنار، پیش: یَمَّ |
بیرون، محیط باز: بَرَّةْ | داخل، تو: جَوَّةْ |
اِلْیَومْ اِحنِهْ (اِحْنا) اِهْنا: امروز ما اینجا هستیم | بِیشْ: چقدر |
إِبِّیشْ: چه زمانی | وِینْ مَ: هر کجا که |
شْوَکِتْ مَ: هر زمان که | شْلُونْ مَ: هر طور که |
شْ مَ: هر چه | شْگَدْ مَ: مهم نیست چقدر |
مِنُو مَ: هرکس که | مْنِینْ مَ: از هر کجا که |
گَبُلْ مَ: قبل از | بَعَدْ مَ: بعد از |
بَیْنْ مَ: در حالی که | مِثِلْ مَ: آنگونه که، مثل |
یَوْمْ مَ: آن روز که | ساعَةْ مَ: آن ساعت که |
مَحَلْ مَ: مکانی که |
بیا: تعال | برو: رُح (روح) |
گم کردم: ضَیعِت | عینکم گم کردم: ضَیعِت نظارتی |
موبایلم گم کردم: ضَیعِت موبایلی | کفشم را گم کردم: ضَیعِت قُنْدُری، حِذائی |
دمپاییام را گم کردم: ضَیعِت مَخَفی | اَلْمَخَفْ: دمپایی |
اتو: اَلْمِکْواه | کلید برق: اَلزُّرْ، مِفْتاحْ کَهْرُبائیهْ |
کوله پشتی: حَقیبَةُ الظَّهْرْ | یخچال: ثَلّاجِه |
بگذار – قرار بده: خَلّی | چرا – برای چه: لِیش، لِشْ |
نمیفهمم – نمیفهمم چی میگی: مَافْتَهِمْ (الف خوانده نمیشود) – مَفتَهِمْ شِتْگُولْ | کم – کمی عربی بلدم: شُوَیّ، شْوَی – شُوَی أَعْرُفْ، شُوَی أَحْچیْ |
اَحْچیْ: صحبت میکنم | عجله کن: اِبْسُرْعَهْ/بِالسُّرْعَهْ |
من میفهمم: آنی اَفْتَهِمْ | من نمیفهمم: آنی ما اَفْتَهِمْ |
فارسی میتونی حرف بزنی؟: تَتَکَلّمْ بِالْفارسی؟ | ممکنه کمکم کنی؟: مُمْکِنْ تُساعِدنی؟ |
مسجد: جامِعْ | خسته: تَعْبانْ |
حرم کجاست؟: وِیْنِ الْحَرَمْ | می خواهم زیارت کنم: اَرِیدْ اَزُورْ |
سخت: صَعُبْ | ساده، آسون: سَهِلْ |
سیگار: جیگارَه | گوش بده – به من گوش بده: إسْمَعْ – إسْمَعْنیْ |
بوس: بُوسْ | زشت – قبیح – ناپسن: عِیْبْ |
نکن! زشته: لا تْسَوّی، لا اِتْسَوّی عِیْبْ | مطمئنی؟: حتماً: إِنْتَهْ مِتْأکِّدْ؟ – مِتْأکّدْ؟ |
برای اینکه، چون: لِأنَّ، لَنْ | میدانم – میدانی: أدْری – تِدْریْ |
نمیدانم: مُو أَدْریْ | فراموش کردم: نِسْیَتْ |
بلند شو: گُومْ | بشین: اُگعُدْ |
مهر (مُهرِ نماز): تُرْبَةْ | سرد: بارِدْ |
خیلی سرد – خیلی گرم: کِلَّشْ بارِدْ – کِلَّشْ حارّ | شماره: رَقَمْ |
داخل شو: طُبْ – اُدْخُلْ | خارج شو – برو بیرون: إطْلَعْ – اُخْرُجْ |
کاروان: حَمْلَةْ | صف – به صف شید: سِرَةْ – بْسِرَةْ |
قند: اصلا نمیدونن قند چی هست! فقط شکر | شِکَر: شَکَر |
فقط – فقط دو نفر – فقط دوتا: بَسْ – بَسْ نَفَرَیْنْ – بْسْ إثْنِیَنْ | آره، درسته:ای – نِعَمْ – صَحَّ |
باید: لازِم | تلفن زدن – زنگ زد: خابَرْ |
شهر: مَدینَةْ | مراقب باش، مواظب باش: دِیْرْ بالَکْ (بالَکْ بالَکْ) |
نمیشه: مَیْصِیرْ | اشکالی نداره – باشه – مخالفتی ندارم: مَیْخالِفْ -مامُشْکِلْ، مُو مُشْکِلْ |
ولم کن – ولش کن: عُفْنِی – عُوفَهْ | بزرگ: چَبیْرْ – عَظیمْ |
درب: اَلْبابْ | اشکال نداره: مِیْخالِفْ |
نمیشه: ما یِصیرْ | ولم کن: عُفْنی |
ولش کن: عُوفْهِ | صبرم تموم شد: خَلَصْ صَبْریْ |
دستشو بوس کن: بُوسْ اِیدِهْ | شوخی میکنه: یِتْشاقِّهْ |
چِشه؟ چِش شده؟: اِشْبَیْهْ(اِشْبی): | چی خیال کردی؟: شِعْبالِکْ |
متاسفانه، از بدشانسی: لِسُوءِ الْحَظْ | خوشبختانه: لِحُسنِ الْحَظْ |
یَرْحَمْکُمُ الله (درهنگام عطسه): یَغْفِرُاللهُ لَکُمْ | خفه شو: اُخْرُسْ، اُسْکْتْ |
خدا نکند، مبادا: لاسَمَحَ اللُه، حاشا لِله، لاقَدَّرَاللهْ | ببخشید، معذرت میخوام: عَفْواٌ، مَعْذَرَةً، أَعْتَذِرْ مِنْکُمْ، أَرْجُو عَدَمُ الْمُؤاخِذِةْ |
روزت خجسته، بامدادت خوش: أَسْعَدَ اللُه صَباحَکْ | خُب، بسیار خوب: إیْهٍ |
خسته نباشید: ساعَدَکَ اللهُ | جواب، سلامت باشید: والجواب: سَلَّمَکَ اللهُ |
چشمت روشن: قَرَّتْ عَیناکْ | روز خوش: نَهارَکْ سعیدٌ |
خوب، بسیار خوب: حَسَنٌ، جَیِّدٌ، طَیِّبْ | خیر مَقدمٍ، خوش آمدید: أُرَحِّبْ بِقُدومِکُمْ، أُرَحِّبْ بِمَقْدَمِکْمْ، تَشَرَّفْتُمْ |
از آشناییت خوش وقتم: تَشَرَّفْتُ بِمَعْرِفَتِکْ | از دیدنت خوشحال شدم: أَنَا مُرْتاحْ لِرُؤْیَتِکْ، أَنَا مَسْرُورٌ مِنْ رُؤْیَتِکْ |
خدا یارت، موفق باشی: أَدامَ اللهُ تَوْفیْقَکْ، أَیَّدَکَ اللهْ | خدا عمرت بده: أَطالَ اللهُ بَقائَکْ |
صبح خوبی داشته باشی: نِعْمَ صَباحُکْ | شب خوبی داشته باشی: نِعْمَ مَساؤُکْ |
فدایت شوم: جُعِلْتُ فِداکْ | ممنون، تشکر: شُکراً |
ممنون، خداشما را حفظ کند: شُکراً، اَللهْ یَحْفَظکُمْ | جواب؛ تشکر لازم نیست: والجواب: لا شُکْرَ عَلَی الْواجِبْ: |
تشکر لازم نیست، وظیفۀ ماست: هَذا هُوَ واجِبْنا | خدا حفظتون کنه: اَللهُ یَرْعاکُمْ |
شب خوش: تُصْبِحْ عَلَی الْخِیْرْ | متاسفم، معذرت میخواهم: آسِفٌ، مِتْأسِّف، مَعَ الأسَفْ، عُذْراً |
خدا توفیق دهد: وَفَّقَکَ الله | در سلامتی و عافیت باشی: فی صِحَّةْ وَ عافیةْ (به بیمار گفته میشود) |
مامنتظر شماییم: نَنْتَظِرْکُمْ، نَحْنُ فی اِنْتِظارِکُمْ | خدا سلامتی به تو بدهد: اَللهُ یُعْطیکَ الْعافیةْ |
خانواده خوب هستند، دوستان چطور؟: کَیْفَ الْاُسْرَةْ؟، کَیْفَ الْأهَلْ وَ الْأَصْدِقاءْ؟ | خدا پشت و پناهت باشه: َالله یْخَلّیکْ |
نوکرتم، من در خدمتم: أَنَا فی خِدْمَتِکْ | در پناه خدا: فی أَمانِاللهْ وَ حِفْظِهْ |
زحمت دادیم، وقتتان را کرفتم: أَخَذْتُ مِنْ وَقْتِکْ کَثیراً، أَزْعَجْتُکُمْ، زاحَمْتُکْ | مزاح میکنی، شوخی میکنی، جدی نمیگی: أَنْتَ غَیْرُ جادٍّ فی کَلامِکْ، تَمْزَحُ |
صد سال به این سالها (در همه سال خوب و سالم باشی): کُلّ ُعامْ وَ أَنْتُمْ بِخَیْرْ | نکته: در اعیاد کاربرد اصلی دارد. |
خوب و خوش باشی: أَنْتَ بِخَیْرْ وَ سَعادَةْ | زنده باشی: حَیاکَ اللْه |
سالم باشی: تِسْلِمْ | صبح خوبی داشته باشی: صَبَّحْکُمُ اللهُ بِالخَیْرْ |
ما واقعاً خوشبختیم: نَحْنُ فی مُنْتَهَی السَّعادَةْ | اگر خدا بخواهد دوباره همدیگر را خواهیم دید: سَنَزُورُکُم بَعْدَ قلیلٍ إنْ شاءَالله |
بامن دست داد: صافَحْنی | خدا به تو عوض دهد: رَبَّنا یَعُوضْ عَلَیکْ |
خداوند تو را مؤید بدارد: أَ فادْکَ اللهْ | قابلی ندارد، خواهش میکنم: لا عَلَیْه أُهْدیکْم |
نگران نباش: لاتَحْزَنْ، لاتَقْلَقْ | خوشا به حالت: هَنیئاً لَکْ |
با نهایت سپاس: وَ لَکُمْ جَزیلُ الشُّکْرْ | سرکار خانم: حَضَرْةَ الْفاضِلَةْ (المحترمة) |
حتماً کربلا از بغداد دور نیست: تَرا، کَرْبَلا مُو بَعیدَةْ مِنْ بَغْدادْ | می دونید که، بسمه خواندن و نوشتن میدونه: تَرا، بَسْمَة تُعْرُفْ قِرایَةْ و کِتابَةْ |
در غیراینصورت ناراحت میشم اگر نیایید: تَرا، أَزْعَلْ إذا ما إجِیْتْ | گاری – ارابه: عَرَبانَةْ |
عَرَبَنْچی: گاری چی – ارابه کش | (شِیلْ) – شِیلِ الجُنطَة: (بردار، بلند کن) – چمدون رو بردار |
حَقْبَة: کیف – کوله | اُگُفْ: وایسا – نگه دار |
إهْنا – إهناك: اینجا – آنجا | تَعالْ، تَعَلْ: بیا |
رُح (روح): برو | خَلّی: بگذار – قرار بده |
خَلّی اَرُوحْ: بگذار بروم | لِیش، لِش: چرا – برای چه |
شُوَیّ، شُوَی: کم کم | شُوَی أَعْرُفْ، شُوَی أَحْچی: کمی عربی بلدم |
عَلَینا شُغُلْ اِهْوایَهْ: ما کارهای زیادی داریم | مِنُو: چه کسی |
إِلْمَنْ: چه کسی را | مالْمَنْ: مال چه کسی |
مَطْعَمْ: رستوران | مَقْهی: قهوه خانه |
مِن فَضْلَکْ اَریدْ اَکِلْ: ببخشید غذا میخواهم | شِتْحِبُّونْ تاکْلُونْ؟ چه چیزی دوست دارید بخورید؟ |
تْحِبُّونْ تِشِرْبُونْ شِی؟ دوست دارید چیزی بنوشید؟ | شُنُو اَکْلِةْ اِلْیَومْ: خوراک امروز چیست؟ |
رَجاءً، اِنْطِینا لِحْسابْ؛ لیلا صورت حساب ما را بدهید | عِدْکُم مَشْرُوباتْ غازیة مِثِلْ بِبْسی؟: نوشابه گازدار مثل پپسی دارید؟ |
کُلْشِی عِدْنا: همه چیز داریم | اِلاَکْل طَیِّیبْ بَسْ غالی: غذا خوب است فقط گران است |
رَجاءً اِنْطِینا لِحْسابْ: لطفاً صورت حساب ما را بدهید | اَکِلْ شَرقی لاغالی و لارِخِیصْ: غذای شرقی نه گران است و نه ارزان |
اَکِلْ غربی اِهْوایِهْ غالی: غذای غربی خیلی گران است | ناقِصْ ماعُونْ = یه بشقاب کمه |
ناقِصاتْ ثَلاثْ خَواشِیگْ = سه تا قاشق کمه | اِنْطِی شُوكَهْ = بده یه چنگال |
سَفْرَه = سفره | هذا المای كُلِش بارِد = این آب خیلی سرده |
مای های البوری حار كُلِش = آب این شیر خیلی گرمه | مَیّ: آب |
اَرِیدْ خاشُوگِه = قاشق میخوام | خاشُوگِه وَ شُوكَهْ: قاشق و چنگال |
اِنْطِینىْ گِلاصْ = بده به من لیوان | شَسِمْهای الْاَكْلِهْ = اسم این غذا چیه |
هایْ: این | كُلِشْ طَیبِهْ = خیلی خوش مزه هست |
عَطْشانْ = تشنته (مذکر) | عَطْشانَةْ= تنشته (مونث) |
شَبْعانْ وَالله = سیرم بخدا | بَرِّهْ اِکِلِتْ، هَسَّهْ شَبْعانْ وَالله = بیرون خوردم، الان سیرم بخدا |
یگُولْ شَبْعانْ = میگه سیرم | یگُولْ ما یأكُل، مایشْتَهِی = میگه نمیخوره، سیره |
آبجوش: مایِ الْحارّ، مای حارْ، میحار | نان: خُبُز |
نان ساندویچی(مخصوص به عراق): صَمُّونْ | غذا: اَکِلْ |
گرسنه: جَوْعانْ | سیر(متضاد گرسنه): شِبعان |
ساندویچ: لَفَّةْ | رَیُّوگْ: صبحانه |
فُطُورْ: صبحانه | غَدَهْ: نهار |
عَشا: شام | پرس: صَحَنْ |
غذای بسته بندی – بیرون بر: سَفَری | سوپ: شُورْبَهْ |
کباب ترکی: گَصّ – شاوِرْما | چای: شایْ |
شیر: حَلِیبْ | مرغ – سرخ شده: دِجاجْ – مَشْوِیّ |
ماهی – سرخ شده: سِمَچ – مَشْویّ | تخم مرغ: إبْیَضْ |
شیر، ماست، دوغ: لِبَنْ | شیر: حَلیبْ |
ماست: لِبَنْ رائِبْ، لِبَنْ حاثر، لبن زبادی، رُوبْ | دوغ: عِیران، شَرابُ اللِّبَنْ، اَللِّبَنْ |
خامه: قِشْطَةْ، قِشْدَةْ | پنیر: جِبِنْ |
زِبِدْ: کره | پر چرب: کَثِیرُ الدَّسِمْ |
کم چرب: قَلِیلُ الدَّسِمْ | سرشیر: گِیمُرْ |
اِتِدْرُسْ: پُر کن | اِتِدْرُسْ هَذِهِ الْگِلاسْ: این لیوان را پر کن |
مایْ بارِدْ: آب خنک | سَفِنْ: نوشابه |
مَوْلْ: فروشگاه | چایْ ثَخِینْ: چای غلیظ و پررنگ |
چایْ خَفِیفْ: چای سبک، کم رنگ، چای ایرانی | اَرِیدْ شایْ اِیرانی، شای خفیف: من چای ایرانی، چای سبک میخواهم |
اُترُکْ هَذِهِ الْمَکانْ: اینجا را ترک میکنم | نُغادِرْ هذِهِ الْمَکانْ: اینجا را ترک میکنیم، از این مکان میرویم |
کُبَّةْ: ساندویچ | صَمُّونْ: نان ساندویچ |
اِقْرانْ: نان سادویچ | ما عِنْدَ کُمْ شَیءْ: چیزی دارید |
ما عِدْ کُمْ: ندارید | مُوطِةْ: بستنی |
مُکَعَّبَاتْ سِکَّرْ: قند حبه | اُسْکُبْ شایْ: چای بریزید |
مِنْ فَضْلَکْ اُسْکُبْ شایْ خَفیفْ، لطفا چای سبک یا چای ایرانی: بریزید | اِگعِد: بنشین |
اُگعُد: بنشین | گُوم: بلند شو |
رُوبُ: ماست | ألْجَوّ حارّ – حار: هوا گرمه – گرمه |
مایِ الْحارّ، مای حار: آبجوش | خُبُز: نان |
شَغِّلِ الْمُكَیف: کولر را روشن کن | شَغِّلْ اَلْمُكَیفْ: کولر را روشن کن |
طَفْ – طفِّیه – طفّی المُكیف: خاموش کن – خاموشش کن – کولر را خاموش کن | رَجاءً، شَغِّلْ مُكَیفِ الْغُرْفَةْ: لطفا کولر اطاق را روشن کن |
خُضْرَواتْ: سبزیجات | کُبّةْ: کوفته |
بُصَلْ: پیاز | طَماطَهْ: گوجه فرنگی |
تَمُر: خرما | حَلَویّاتْ: شیرینی جات |
لِبَنْ: ماست | فاکِهَه: میوه |
فَواکهْ: میوهها | بِیضْ: تخم مرغ |
لَحَم: گوشت | جاج: جوجه |
دِجاجْ: مرغ | تِمَّنْ: برنج |
رُزّ: برنج | مِلِحْ: نمک |
فِلْفِلْ: فلفل | مَیّ: آب |
طُرشی: ترشی | عَصِیر: آب میوه |
مَسْلُوگْ: آب پز | مَگْلِی: سرخ شده |
مَشْوی: کباب شده، برشته شده | ثَلِجْ: یخ |
مَنْیُو: منو غذا، لیست غذا | اِسْتِکانْ: استکان |
ماعُونْ: ظرف، بشقاب | گْلاصْ، اِگْلاصْ: لیوان |
صِینِیَّةْ: سینی | شُوکَهْ: چنگال |
سِچّینْ: چاقو، کارد | شُورْبَةْ: سوپ، آش |
شْلُونْ مَ تْحِبّ: هر طور دوست داشته باشی | اِشْلُونْ مَ اِتْحِبّ: هر طور دوست داشته باشی |
شْلُونْ مَ تْریدْ: هر طور بخواهی | اِشْلُونْ مَ اِتْریدْ: هر طور بخواهی |
هِیَ تَأْکُلْ شْلُونْ مَ تَحِبّ: او غذا میخورد، هر طور دوست دارد | شْمَدْرِیکْ آنی جَوعانْ؟: چطور فهمیدی من گرسنه ام؟ |
شْمَدْرِیکْ آنی شیرازی؟: چطور فهمیدی من اهل شیراز هستم؟ | اِشْمَدْرِی اَلْاَکِلْ طَیِّبْ؟: چطور فهمید که غذا خوب است؟ |
سُوقُ الْخُضَرْ: بازار سبزی | لُوزْ: بادام |
شَونْدَرْ: لبو | حُمُّصْ: نخود |
تُفّاحْ: سیب | کَرَزْ: آلبالو |
ثُومْ: سیر | سَبانِخْ: اسفناج |
بِطِّیخْ اَصْفَرْ: خربزه | بِطّیخْ اَحْمَر: هندوانه |
جانِرَّکْ: گوجه سبز | فُسْتُقْ: پسته |
اِجّاص: گلابی | جَوزهِندْ: نارگیل |
بُرتقال: پرتقال | خیار: خیار |
بَصَلْ: پیاز | فُولْ: باقلا |
شَمّام: طالبی | بَنَدُورةْ: گوجه فرنگی |
مَلُوفْ: کلم | لِیمُونْ حامِضْ: لیمو ترش |
خُوخْ، دُرّاقْ: هلو | رُمّانْ: انار |
زعفران: زعفران | نَعْنَعْ: نعنا |
دُرّراقْ زَهراوی: شلیل | کُوسا: کدو سبز |
جُوز: کردو | فاصُولیا: لوبیا |
جِزِرْ: هویج | عِنَبْ: انگور |
زیتون: زیتون | فِجِلْ: تربچه |
باذِنْجانْ: بادمجان | لِفِتْ: شلغم |
بَطاطا: سیب زمینی | یَخْنَةْ: گل کلم |
فاکِهةْ: میوه | یُوسُفْ اَفَنْدی: نارنگی |
تین؛ انجیر | بَقْدُونِسْ: جعفری |
دُرَه، عَرْنُوسْ: ذرت | مانْجُو: انبه |
یَقْطینْ: کدو زرد | ماءُ الْوَرْدْ: گلاب |
موز: موز | کیوی: کیوی |
کَرَزْ حِلُو: گیلاس | شِبِنْتْ: شوید |
بَصَلْ اَخْضَرْ: پیازچه | کرفس: کرفس |
فِریزْ: توت فرنگی | قِنِّینِةْ: بُطری |
مای: آب | کِتشِبْ: سس گوجه |
زِیتْ: روغن مایع | سِمْنِةْ: روغن جامد |
عُلْبَةْ: بسته | کِیْسْ: کیسه |
رِزْ: برنج | مُکَسّراتْ: آجیل |
مُنَظّفاتْ: مواد پاک کننده | مَحْرَمِةْ: دستمال کاغذی |
سائِلْ لِلْجلی: مایع ظرف شویی | خَلّ: سرکه |
غذائیاتْ: فروشگاه مواد غذایی | شامْبُو لِلْشَعْرِ الْعادی: شامپو موی عادی |
صابُونةْ: صابون | مُخَلَّلْ خیار: خیار شور |
رُب: رب | زَبِیبْ: کشمش |
لِبْنِةْ: ماست چکیده | قَمِحْ: گندم |
حَلَویّاتْ: شیرینی | شَعْرِیّةْ: رشته |
قِشْطِة: سرشیر | بَقالی، سَمّانْ، بْزُوریّةْ: بقالی |
دِبِسْ تَمِرْ: شیره خرما | دِبِسْ عِنَبْ: شیره انگور |
دِبِسْ رُمّانْ: رب انار | صابون سائلْ: مایع دستشویی |
کُرُومْ: زردچوبه | فِطِرْ: قارچ |
عدس: عدس | خِبِزْ سِیاحی: نان بستهبندی |
عسل: عسل | مای نَبَعْ: آب معدنی |
مارتادیلا: کالباس | مُخَلَّلاتْ: ترشی جات |
حَلِیبْ قَلِیلُ الدَّسَمْ: شیر کم چرب | جِبْنِةْ: پنیر |
مُرَبّا: مربا | زِبْدِةْ: کره |
قِطرِ مِیزْ: شیشه | رُبُ الْبَنْدُرةْ: رب گوجه فرنگی |
وُقّیِّةْ: 200 گرم | قِرْفَةْ: دارچین |
فلفل: فلفل | بِهاراتْ: ادویه |
لوز: بادام | جِرْزِة: دسته |
کرفس: کرفس | فِجِلْ: ترب |
کِزْبَرَةْ: گشنیز | بَقْدُونِسْ: جعفری |
رأسْ: کله | یَخْنَةْ، زَهْرَةْ: گل کلم |
یا اَخی آنی اَرِیدْ اَرُوح اِلْکربلا:ای برادر من میخواهم بروم کربلا | وِینْ مَحَطَّةْ تَکْسِی: ایستگاه تاکسی کجاست؟ |
مِنْ فَضْلَکْ وِینْ اِلتَّکْسِی؟: ببخشید تاکسی کجاست؟ | شُوَیْ گِدّامْ: کمی جلوتر |
رُحْ شُوَیْ گِدّامْ: برو کمی جلوتر | یا سایِق، شْگَدِ الْاُجْرَةْ، اِشْگَدِ الْاُجْرَةْ:ای راننده کرایه چقدر است؟ |
سایِقْ: عَشِرْ دَنانِیرْ: راننده میگوید ده دینار | هاذیْ هْوایَةْ، اَنْطِیکْ خَمْسَ دَنانِیرْ: این خیلی گران است، من 5 دینار به تو میدهم |
سایِق: مَیْخالِفْ: تْفَضَّلْ، اِتْفَضَّلْ: راننده میگوید: اشکالی ندارد، بفرمایید (یعنی بفرمایید سوار شوید) | اِلْفِنْدِقْ گَرِیبْ لُو بِعِیدْ مْنِ الْمَطارْ: هتل نزدیک یا دور از فرودگاه هست؟ |
لاقَرِیبْ وَ لا بِعِیدْ: نه نزدیک است و نه دور | شْلُونْ شُغُلْکُم؟ شغلتان چیه؟ |
سیّارَتی یَمِّ السُّوگْ: ماشینم کنار بازار است | رَحْ تْرُوحْ بِالسَّیارَة لُو بِالْقِطارْ؟: میخواهی با ماشین بروی یا با قطار؟ |
رَحْ اَرُوحْ بِالسَّیارَةْ: با ماشین میروم | میخواهم: أَرِیدْ |
میخواهم: اُریدْ | بروم: اَرُوحْ |
به نجف: إلْنَجَفْ (در اصل الی النجف بوده) | نحوه تلفظ: أَرِیدْ أَرُوحِلْنَجَفْ |
اتوبوس میخوای یا ون: تْرِیدِ الْباصْ لُو كَیةْ؟ | کرایهاش چنده – چقدر میشه: إشْگَدْ؟ – إشْگَدْ الْأجْرَةْ |
ده هزار – 10000 دینار – 10: عَشِر – عَشِرتالافْ | خوبه: زِینْ |
نه گرونه!: لا، باهِزْ | خیلی، گرونه: إهوَای، كِلِّشْ – باهِزْ |
گروهتون، چند نفر هستید؟: جَماعَتْكُم، چَمْ نَفَراتْ؟ | بیا بالا – سوار شو – بپر بالا: صْعَد – یا أللّه صْعد، اِصْعَدْ یا الله |
راننده میگوید تمام شدید؟ همه سوار شدید؟ – تکمیل شد – تمام شد: خَلاصْ؟ – *یا به صورت خبری*: خَلاصْ! | چمدان – ساک: جُنْطَةْ – جمع: جُنَطْ |
راننده: سایقْ | وایستا – نگه دار: اُگُفْ، اُوگُفْ |
اینجا – آنجا: إهْنا – إهْناكْ | آیا حرم، ماشین مخصوص برای بردن به سامرا داره؟!: اَکُو سِیّارَةْ خاصِ العَتَبَة إلْسامِرَهْ؟ (عَتَبه منظور حرم امام حسین/ابالفضل/وامام علی علیهم السلام میباشد) |
ببخشید گاراژ ماشین (ترمینال) کجاست؟!: اَلْعَفْوْ، وِنْ إلْگَـَراجْ؟ | چجوری میشه رفت مسجد کوفه؟!: إشْلُونْ اَرُوحْ إلْمَسْجِدِ الْکُوفَهْ؟! |
ببخشید فاصله مسجد کوفه تا سهله چقدره؟: اَلْعَفْوْ إشْگَدِ الْمَسافَةْ بینالسَّهْلَهْ وَ الْکُوفَهْ؟ | بین راه ماشین هست سوار بشیم؟: اَکُو سَیّاراتْ بَیْنِ الطَّرِیقْ نَرْکَبْ؟؟ |
راه – راه بسته است: طَرِیقْ – طَرِیقْ مَسْدُودْ | پیاده شو: نَزِّلْ |
سَیْطَرَهْ: ایستگاه پلیس | یا اخی سایقْ، عَلیْکُم بِالْهُدُوءْ (ای برادر راننده آهسته رانندگی کنید |
یا اَخی حَرِّکْ بِالْهُدُوءِ الْمُطْمَئِنَةْ، یا اخی لاتَتَحَرِّکْ بِالسُّرْعَةْ (ای برادر با سرعت رانندگی نکنید) | مِنْ فَضْلَکْ خَفِفِ السُّرْعَةْ: لطفا سرعت را کم کن |
اِمْشِ بِالْهُدُوءْ وَ طُمَئنینَةْ: آهسته بروید | اَلْمِشاةْ عَلَی الْاقْدامْ: راهپیمایی |
اَلمِشاةُ الْاَرْبَعِینْ: راهپیمایی اربعین | طَرِیقْ سَرِیعْ: راه نزدیک، راه کوتاه |
طَرِیقْ رِئِیسی: را اصلی | اَلْکَراجْ: گاراژ |
کَراجْ نَقْلْ عُمُومِی: گاراج حمل ونقل عمومی (ترمینال) | مَرْکَزْ شُرْطَةْ: مرکز پلیس، ایستگاه پلیس |
مَطارُ النَّجَفْ: فرودگاه نجف | مَعارِضُ السَّیاراتْ: نمایشگاه ماشین آلات |
شِرْکَةْ سَیّاحَةْ وَ سَفَرْ: شرکت گردشگری و مسافرتی | مَحَطَّةْ وُقُودْ: پمپ بنزین |
کَراجْ وُقُوفْ: پارکینگ | تِریدِ الْباصْ لُو كَیة؟: اتوبوس میخوای یا ون |
إشْگَدْ؟ – إشْگَدِ الْأُجْرَةْ: کرایهاش چنده – چقدر میشه | عَشِر – عَشِرْتالافْ: ده هزار – 10000 دینار – 10 |
زِین، زِیْن: خوبه | لا، باهِزْ: نه گرونه! زیاده |
إهْوَای، كِلَّشْ – باهِزْ: خیلی – گرونه | جَماعَتْكُم، چَمْ نَفَراتْ؟: گروهتون، چند نفر هستید؟ |
صْعَد – یا أللّه صْعد: بیا بالا – سوار شو – بپر بالا | اکثر فعل و لغات عربی محلی اول آن مثل انگلیسی ساکن است و باید بخوانید و اگر نمیتوانید بخوانید یک همزه جلو آن بیاورید. |
اِصْعَدْ: بیا بالا، بپر بالا، سوار شو. | تمام شدید؟ همه سوار شدید؟ – تکمیل شد – تمام شد: خَلاص؟ – |
جُنْطَةْ – جمع: جُنَطْ: چمدان – ساک | سایقْ: راننده |
یا اَخی شَغِّلْ مُكَیفِ السَّیارَةْ:ای برادر کولر ماشین را روشن کن | وَصَلْناهاذا هُوَ الْفِنْدِقْ: رسیدیم این هتل است |
شُکراًهاکِ الْاُجْرَةْ: ممنون کرایه را بگیر | اَکُو سیّارةْ: ماشین هست |
ماکُو سیّارَةْ: ماشین نیست | شْگَدْ باقی هْنا؟: چقدر این جا میمانی؟ |
طَیِّبْ، تْفَضَّلْ جَوازَ السَّفَرْ: خب، بفرما پاسپورت | سَفْرَةْ سَعِیدَةْ: سفر خوشی داشته باشید |
شُکْراً فِیما نِیلْلا: ممنون خدا حافظ | اَکُو سَفارَةْ اِیرانیةْ: سفارت ایران است |
ماکُو سَفارَةْ سُعُودِیَةْ: سفارت سعودی نیست | مُمکِنْ اَجیْ وِیّاکْ؟: میتوانم با تو بیایم؟ |
دَ اَجْمَعْ مَلابِسی: دارم لباسهایم جمع میکنم | اَلْلاهْهاذَا المَوْکِبْ: چه زیباست این موکب |
عِدْكُم غَسّالَةْ اَغْسِلْ مَلابِسى = لباسشویی دارید لباسامو بشورم | های مَلابِسی = این لباس منه |
فَرِیقْنِهْ قَوِی = تیم ما قویه | اَنْتُمْ ضَعِیفِینْ = شما ضعیفین |
اِحْنَهْ اَقْویاءْ = ما قوی هستیم | حَسَنْ خُوشْ یلْعَبْ طُوبَهْ = حسن فوتبالش خوبه |
عَفْیهْ خُوشْ تِلْعَبْ = آفرین قشنگ بازی میکنی | اَرِیدْ ثَلاثْ بَطانیاتْ = سه تا پتو میخوام |
پل: جِسْرْ | لباس: مَلابِسْ |
دیوانه – ما دیوانگان حسینیم: مَجْنُونْ – إحْنَهْ مَجانِینِ الْحُسَیْنْ | خسته: تَعْبانْ |
گرسنه: جَوعانْ | تشنه: عَطْشانْ |
تُعْرُفْ وِینِ السُّوگْ؟ میدانی بازار کجاست؟ | پول: فُلُوسْ |
بازار: سُوگْ | بازار سیاه: سُوگُ السُّودَهْ |
گران: غالی | ارزان: رَخِیصْ |
ارزانتر: اَرْخَصْ | نانوایی: خَبّازْ |
مجّانی: بَلاشْ | گوشت: لَحَمْ |
گران – ارزشمند: غالی | صرافی: صِیْرُفَةْ |
پول چنج کردن: تَصْرِیفْ | خورده: خُرْدَة |
نصف – نیم: نُصّْ | یک چهارم – به 250 دیناری: رُبُعْ |
سُوقْ مُسَقَّفْ: بازار سرپوشیده | مُولْ تَسُوقْ: فروشگاه بازار |
بِیشْ: چقدر | اِشْگَدْ: چقدر |
بِیشْ قیمت: چه قیمتی | نِهایَتْ اِشْگَدْ: قیمت خالص چقدر است |
عِیدْ ما تَحْچی: تکرار کن آنچه میگویی | اَنْتُمْ فاضِی: شما بیکار هستی |
شْگَدْ سِعِرِ التّصْرِیفْ؟: قیمت تبدیل چقدز است؟ | اَگْدِرْ اَصَرِّفْ شِیکاتْ سِیاحِیَّةْ؟: آیا میتوانم چکهای مسافرتی را تبدیل کتم؟ |
رجاءً اَریدْ تَصْریفْ مِیَّهْ دُولار اِلی دَنانِیرْ عراقیَّةْ: ببخشید، میخواهم صد دولار را به دینار عراقی تبدیل کنم | رجاءً اَریدْ تَصْریفْ دُولار اِلی تومان ایرانیَّه: ببخشید، میخواهم دولار را به تومان ایرانی تبدیل کنم |
هاذا السِّعْرُ الرَّسْمیْ لُو سِعِر السُوگِ السُّودَةْ؟: این قیمت رسمی است یا بازار سیاه؟ | اِلدّینارْ شْسَوِّیْ خَمْسْ آلافْ تُومانْ: یک دینار برابر است با پنج هزار تومان |
لازم علیک تَمْلَأْهاذا اِسْتِمارَةْ: باید این فرم را پر کنید (تکمیل کنید)؟ | مِنْ فَضْلَکْ مَعَکْ باسْبُورتْ؟: ببخشید پاسپورت دارید؟ |
نَعَمْ، تْفَضَّلْ: بله، بفرمایید | شٌکراً، رَجاءً وَقِّعْ هْنا: ممنون، لطفا این جا را امضاء کن |
تُعْرُفْ وِینْ اَکُو مَکْتَبْ تَصْرِیفْ؟ آیا میدانی صرّافی کجاست؟ | نَعَمْ فی شارِعْ رَسُولْ، یَمَّ الْحَرَمْ؟: بله، در خیابان رسول جنب حرم |
عُمْلَةْ صَعْبَةْ: ارز | مَکْتَبْ فِیزا: دفتر فیزا |
دِیْنْ، دیونْ: بدهی | حِسابْ تَوفِیرْ: حساب پسانداز |
حساب جاری: حساب جاری | چَکْ خاصْ: چک شخصی |
مَلْبُوساتْ: پوشاک | طَقُمْ: یک دست لباس |
بُولیستر: پولیستر | نائل: نایلون |
قُماشْ مْنَقّطْ: پارچه نقطه نقطه | بُلُوزْ کِمْ طَویلْ: پیراهن آستین بلند |
تَنُّورة، خَرّاطةْ: دامن | شُورطْ: شورت |
دَبُّوسْ: سنجاق | مْرایَةْ: آینه |
تَصمیمْ اَزیاء: طراحی لباس | قَمیصْ: پیراهن |
لَحْشِةْ: شال گردن | کِنْدِرةْ، قُنْدُرِةْ: کفش |
جاکیت: کت، کاپشن | بیجامه: پیراهن شلوار منزلی |
بِنّاتِی: دخترانه | نِسایی: زنانه |
سَحّابْ: زیپ لباس | جِیْبِةْ: جیب لباس |
سْبُورْ: پیراهن اسپورت | حَرِیر طَبِعی: حریر طبیعی |
صُوفْ: پشم | جُوخْ: کشمیر |
ُ قُماشْ مْقَلَّمْ: پارچه راه راه | کْفُوفْ: دست کش |
کَنْزَةْ صُوفْ: ژاکت پشمی | بَنْطَلُونْ: شلوار |
قَصِیرْ: کوتاه | خَیْطْ: نخ |
اَلْبِسِةْ جاهِزِةْ: لباسهای آماده | قِشاطْ: کمربند |
شَحّاطَةْ: دمپایی | صِبّاط: کفش |
فِسْطانْ: پیراهن زنانه | غِرْفِةْ قیاسْ: اتاق پرو |
وِلّادی: بچه گانه | کَنْزَةْ: ژاکت |
واسِعْ: گشاد | بَطّانَةْ: اَستر لباس |
حَریر صناعی: ابریشم مصنوعی | کَتّانْ: کتان |
قُماشْ سادةْ: پارچه ساده | بُلُوز نِصْ کِمْ: پیزاهن آستین کوتاه |
مانطو: مانتو | زِرْ: دکمه |
طاقِیّةْ: کلاه | اِبْرِةْ، مِخْیِطْ: سوزن |
مَحَلْ اَزیاء: فروشگاه لباس | اَلْبِسِةْ سَهْرِةْ: لباس مهمانی شب |
کْرافة: کراوات | بُوطْ: کفش ورزشی |
جَزْمَةْ: پوتین | تیشرت: تی شرت |
زْبُونْ، زْبُونَةْ: مشتری | رِجّالی: مردانه |
ایْشارِبْ: روسری، مقنعه | ضَیقْ: تنگ |
تأجِیرْ بَدَلاتْ عِرْسْ: اجاره لباس عروس |
گذرنامه – پاسپورت: جَوازْ – باسْبُورْتْ | گذرنامهها: جَوازاتْ |
گذرنامهات رو بده: إنْطِنی جَوازَكْ | بگذار ببینم – نگاه کنم: خلّی اَشُوفْ |
ویزا: فِیزَةْ | كجاست؟: وِینْ |
سرویس بهداشتی کجاست؟: وِینِ المَرافِقِ الصَّحیةْ | سرویس بهداشتی کجاست؟: وِینِ المَرافِقْ |
ایستگاه پلیس: سِیْطَرَةْ | گیت – دروازه – ورودی: بَوّابَةْ |
افسر – مأمور – مسؤول: ضابُطْ | گاری – ارابه: عَرَبانْ |
گاری چی – ارابه کش: عَرَبَنْچی | گاری – ارابه: عَرَبانَةْ |
(بردار، بلند کن) – چمدون رو بردار: شیل – شِیلِ الْجُنطَةْ | کیف – کوله: حَقْبَةْ |
راننده: سایِقْ | پلیس: شُرْطِةْ |
کیف – کوله: حَقْبَةْ | اسمتو بنویس(به معنای ثبت نام): سَجِّلْ إسْمَکْ |
گذرنامهها را تحویل دهید: سَلَّمُو الْجَوازاتْ | فرودگاه: مَطارْض |
کارت شناسایی: هُوِیَّةْ | جَوازاتْ: گذرنامهها |
فِنْدُقْ دَرَجَهْ اُولی: هتل درجه یک | هوا گرمه – گرمه: ألْجَوّ حارْ – حارْ |
کولر را روشن کن: شَغِّلِ الْمُكَیفْ | خاموش کن – خاموشش کن – کولر را خاموش کن: طَفْ – طفِّیهْ – طَفِّی الْمُكَیفْ |
شارژ موبایل از کجا بخرم؟: إمْنِیَن اَشْتری رَصِیدْ | سیمکارت: شَرِیحَةْ |
میشه یه شارژر بدید، شارژ موبایلم تموم شده – شارژش تموم شده: یُمْکِنْ تِنْطِینی شاحِنَةْ، خَلَصْ اَلشَّحَنْ، خَلَصِ الشَّحَنْ مووبایلی – خَلَصْ شَحْنَهْ | کجا میتونیم استراحت کنیم؟: وِنْ نِگْدَرْ نَسْتَرِیحْ |
بفرمایید استراحت کنید: اِتفَضَّلْ اِسْتَرِیحْ | ممنونم: ُشکْراً |
سیو کن، ذخیره کن – ذخیره کردن: وَفِّرْ – تُوَفّرْ | اتاق – اتاق هها: غُرْفَة ْ- غُرَفْ |
خانه: بِیَتْ – حُوشْ | جای خالی دارید؟: عِدْکُمْ مَکانْ!؟ – اَکُو مَکانْ!؟ |
اگر باشد ممکن است بگویند:ای اِیْ إتْفَضَّلْ (بله بله؛ بفرمایید) و اگر جا نباشد میگویند: ما فی | مسئول یا رئیس موکب کیست؟: مِنُو مَسْئُولِ الْمُوکِبْ!؟ |
سالن استراحت برای خانمها دارید؟: اَکُو – عِدکُم قاعَةْ لِلنِّساءْ؟ | پتو، بالشت، تشک دارید؟: بَطانِیَه(پتو)، مُخَدَّه(بالش)، دوشَگ(تشک) عِدکُم؟ |
چند تا دارید؟: چَمْ واحِدْ عِدْکُم؟ | به تعداد هست؟: مُو قَلیلات؟ |
شَغِّلِ الْکُولِرْ: کولر را روشن کنید | شِتْرِیدْ: چه میخواهید |
آنی ضَیِّعَتْ مُوبایلی: من موبایلم را گم کردهام | ما شِفِتْ: پیدا نکردم |
ما شِفْتِ: پیدا نکردی، ندیدی | ضَیِّعَتْ نِظارَتی: عینکم را گم کردهام |
جُنْطَةْ: کولهپشتی، محموله | مَنْدَرْ: تشک |
خَدَّةْ: بالشت | بَطّانی: پت |
تَلْفُونْ خَرْبانْ: تلفن خراب | مُخابِرَةْ داخِلِیةْ: تماس داخلی |
مُخابِرَةْ خارِجیةْ: تماس خارجی | بَدّالِةْ: اپراتور تلفن |
اَبُوالْبَدّالِةْ: اپراتور مرد | اُمُّ البَدّالِةْ: اپراتور زن |
اِنْتَ وِیْن نازْلَةْ: تو کجا اقامت داری؟ | شُنُو رَقَمْ تَلِفُونِ الْفِنْدِقْ: شماره تلفن هتل چند است؟ |
آنی نازْلَهْ بْ فِنْدِق اَلرَّشیدْ، غُرْفَةْ رَقَمْ 313: من در هتل الرشید اقامت دارم اتاق شماره 313 | رَقَمْ غَلَطْ: شماره اشتباه |
اَلُو… اَلُو. مِنُو یِتْکَلّمْ؟ الو الو چه کسی صحبت میکند؟ | مَ دَ اَسْمَعْ زِیْنْ. اَلْخَطْ مْشَوَّشْ: نمیتوانم خوب بشنوم. قطع و وصل میشود. |
هِسّهْ، تِسْمَعْنِی اَحْسَنْ؟: الآن، صدایم را بهتر میشنوی؟ | اَکُو میحارّ: آب داغ هست |
ماکُو میحارّ: آب داغ نیست | مِنْ فَضْلَکْ اِفْتَحْ اَلشُّبّاکْ: لیلا پنجره را باز کن |
عَلی رأسی، علی عَیْنی: رو سرم، چشم | رَجاءً، اِنْطِینا لِحْسابْ؛ لیلا صورت حساب ما را بدهید |
دارو: دوا | بیمارستان/درمانگاه: مُسْتَشْففی |
بیمارستان: مُسْتَشْفی (مُسْتَشْفَه بخوانید) | ببخشید درمانگاه / بیمارستان کجاست؟!: إلْعَفُو وِینِ اْلمُسْتَوصِفْ / مُسْتَشْفَهْ؟ |
صِیدَلِیَةْ: داروخانه | ساعِدُونی: کمکم کنید |
ساعِدُونی اَیهُّاالزُوّارْ:ای زائرین کمکم کنید | اَلْمَفْرَزَةِ الطِّبِیِّةْ: کلنیک پزشکی |
لِلْمُعَوَّقِینْ: برای بیماران (در توالت فرنگی نوشته شده است | شْبِیکْ: مشکلت چیست؟ |
اَحِسّ تَعْبانَةْ و عِنْدِی وِجِعْ رأَس: احساس خستگی، کوفتگی میکنم و سرم درد میکند. | شْوَکِتْ بِدَتْ عِنْدِکْهاذِی الْاَعْراضْ؟: چه زمانی شروع به احساس این علائم کردی؟ |
گَبُلْ یَوْمِینْ: دو روز قبل | اِفْتَحْ حَلْگِکْ و طَلِعْ لْسانِکْ: دهانت را باز کن و زبانت را بیرون بیاور |
آنی مَرِیضَةْ، جِسْمِی کُلّهْ یُوجَعْنِی: من مریض هستم. همه بدنم درد میکندث | عِنْدِکْ حِرارِةْ عالِیَةْ. اُخْذِ نَفَسْ عَمِیقْ مِنْ فَضلَکْ: حرارتت بالاست. لطفا نفس عمیق بکش |
طَیِّبْ: خُب، چشم، بله | نِمْ عَ السَّرِیرْ رَجاءً، وِینِ الْاَلَمْ؟: لطفا روی تخت بخواب. درد کجاست؟ |
بَطْنِی تُوجَعْنِی هْوایَهْ: شکمم خیلی درد میکند | عِنْدِی اِلْتِهابْ مَعْدِةْ: التهاب معده دارم، دلپیچه دارم. |
رَحْ تِنْطِینِی دَواءْ: میخواهی به من دارو بدهی | نَعَمْ،هاذِی وَصْفَةْ حُبُوبْ اَنْتِی بایُوتِیکسْ: بله. این نسخه قرصهای آنتی بیوتیک است |
کم (چَمْ) حَبّابَةْ آخُذْ اِلْیَومْ: هر روز چند قرص بخورم. | تْلاثَ حُبُوبْ بِالْیَومْ. اِلْمُدّةْ اُسْبُوعْ: سه قرص در روز. به مدت یک هفته |
شُکْراً جَزِیلاً دِکْتُورْ: خیلی ممنون آقای دکتر | عِیادَة: مطب |
اَحْتاجْ طَبِیبْ: به دکتر نیاز دارم | حالَةْ مِسْتَعْجِلَةْ: حالت اورژانس |
حالَةْ اِضْطِرارِیَّةْ: حالت اورژانس | اِسْعافْ: اورژانس |
سیارَةْ اِسْعافْ: ماشین آمبولانس | حادِثَةْ: حادثه، تصادف |
اِلْتِهابْ عَیْنْ: عفونت چشم، چشم درد | اِلْتِهابْ اِذِنْ: عفونت کوش |
صْخُونَة: تب | عِنْدِی صْخُونَةْ: من تب دارم |
عِنْدِی نَشْلَةْ: من سرما خوردم | عِنْدِی گَحَّةْ: من سرفه میکنم |
گَطْرَةْ: قطره | گَطْرَةْ اِذِنْ: قطره گوش |
گَطْرَةْ عَیْنْ: قطره چشم | حَبَّةْ مُسَکِّنَةْ: قرص مسکن |
حُبُوبْ مُنَوَّمَةْ: قرصهای خواب آور | سِنّ: دندان |
صِحّةْ: سلامتی | عَمْلِیّةْ: عمل |
فَحِصْ: معاینه | طَبِیبْ اَسْنانْ: دانپزشک |
وِجَعْ اَسْنانْ: درد دندان | وِجَعْ ظَهَر: درد پشت |
وِجَعْ گَلُبْ: درد قلب | صَیْدَلِیَّةْ: داروخانه |
صَیْدَلِیّ: داروساز | مُسْتَشْفی، مُسْتَشْفا: بیمارستان |
شَعَرْ: مو | اِیْدْ: دست |
رُکْبَةْ: زانو | رِجِلْ: پا |
شِفَّةْ: لب | رُگْبَة: گردن |
خَشِمْ: بینی | ذِراعْ: بازو |
دَمّ: خون | عَظُمْ: استخوان |
صَدِرْ: سینه | وَجِه: صورت |
اِصْبَعْ: انگشت | قَدَمْ: پا |
لِسانْ: زبان | مِعْدَة: معده |
هَمَّهْ چانُو مَرضی اِلْبارِحةْ: آنها دیروز مریض شدند | احْنا چِنّا مَرْضی اِلْبارِحةْ: ما دیروز مریض شدیم |
1- عَلی کِیْفْ + ضمیر متصل | عَلَی کِیْفی: آن طور که دوست دارم | |
عَلَی کِیْفَکْ: هر طور دوست داری | ||
2- هایْ وِینْ+ ضمیر متصل و منفصل(کجا بودی) | هایْ وِینَکْ: کجا بودی | |
هایْ وِیْنْ اِنْتَه: تو کجا بودی | ||
3- شْمَدْرِی + ضمیر متصل (چطور فهمیدی؟) | شْمَدْرِیکْ آنی عَطشانْ؟: چطور فهمیدی من تشنه هستم؟ | |
شْمَدْرِینِی هُمّهْ لُبنانیین؟: چطور فهمیدم که آنان لبنانی هستند؟ | ||
4- اِلْحَمْدُ لِلّه (شکر خدا) | شْلُونْ وِلْدَکْ؟ «زِیْن اِلْحَمْدُلِله: فرزندت چطور است؟» خوبند الحمدلله | |
5- اَلله یْخِلّی + ضمیر(خدا حفظت کند) | اَلله یْخِلّیکْ وِیْن اِلتَّکْسی؟: خدا حفظت کند تاکسی کجاست؟ | |
5- یَلْلَه (عجله نکن) | یَلْلَهْ خَلّینا نَأکُلْ: عجله کن بیا بخوریم | |
6- بَلْلَه (درست است) | اِلْفِنْدِقْ دَرَجَهْ ثْنَیْنْ، بَلْلَه؟: هتل درجه دو است، درست است؟ | |
7- مُو بَلْلَه (آیا این طور نیست؟) | مُحافِظَة فارْسْ چِبِیرِةْ، مُو بَلْلَه؟: استان فارس بزرگ است. این طور نیست؟ | |
8- فِیمانِیلا (خدا حافظ) | مَعَ السّلامَةْ، فیمانیلا: به سلامت، خدا حافظ | |
9- اَلْلاه (چه زیباست، چه خوب است) | اَلْلاهْ شْگَدْ حِلُو مَدِینَة شیراز: چقدر زیباست شهر شیراز | |
10- اَکُو (وجود دارد، هست) | اَکُو میحارّ: آب جوش است | |
11- ماکُو (نیست) | ماکُو بنزین: بنزین نیست | |
12- عَلَی عِینِی، عَلَی رأسِی (با کمال میل، چشم) | اَلله یْخِلِّیکْ ساعِدنی بِالْجُنْطَةْ. عَلَی عِینِی: لطفاً در حمل چمدان مرا کمک کن. چشم | |
13- عَلَی فِکرَةْ (راستی) | عَلَی فِکْرَةْ شُنُو اِسْمَکْ؟: راستی اسمت چیست؟ | |
14- عَلَی کُلْ حالْ (در هر صورت) | عَلَی کُلْ حالْ اِلْبَرِیدْ مُو بِعِیدْ: در هر صورت اداره پست دور نیست | |
15- شْعَبال + ضمیر متصل (چه فکر کردی؟) | شْعَبالَکْ شیراز صَغِیرَةْ: آیا فکر کردی شیراز کوچک است؟ | |
16- ماشِی الْحالْ (خوب است، بد نیست) | شْلُونِ الشُّغُلْ؟. ماشِی الْحالْ: این شغل چطور است؟ بد نیست. | |
17- یَعْنِی (خُب، آهان، آره) | شْلُونْ شُغُلْکُم؟، یَعْنِی ماشِی الْحالْ: کارتان چطور است؟، آره خوب است | |
18- دِیربالْ+ضمیر متصل (مواظب باش) | دِیرْ بالَکْ اَلْجُنْطَةْ: مراقب کیف باش | |
دِیر بالْکُم نَفْسُکُم: مواظب خودتان باشید | ||
دِیر بالَکْ عَرَبانَةْ: مراقب گاری باش | ||
دِیر بالَکْ دِیر بالَک: برو کنار، برو کنار | ||
19- عاشَ مِنْ شافْ + ضمیر متصل (از دیدنت مدتی گذشته است) | هایْ وِینْ اِنْتَه؟ عاشَ مِنْ شافَکْ: تو کجا بودی؟ از زمانی که تو را دیدم مدت زیادی گذشته است | |
20- اِلْ خاطِرْ + ضمیر متصل (به خاطرِ) | اِلْ خاطِرَکْ رِحِتْ اِلْ شیراز: به خاطر تو به شیراز رفتم | |
21- مِنْ حُسْنِ الْحَظّ، لِحُسْنِ الْحَظّ (خوشبختانه، از حسن اتفاق) | لِحُسْنِ الْحَظّ دِرَسِتْ قِرایَه و کِتابَه: خوشبختانه خواندن و نوشتن را آموختم | |
مِنْ حُسْنِ الْحَظّ زِرِتْ کَرْبلا: خوشبختانه کربلا را زیارت کردم | ||
لِحُسْنِ الْحَظّ وِصِلِتْ مِشاةُ الاَربَعینْ: خوشبختانه به راهپیمایی اربعین رسیدم | ||
22- مِنْ سُوءِ الْحَظّ، لِسُوءِ الْحَظّ (بدبختانه، از بد شانسی) | لِسُوءِ الْحَظّ ما شِفِتْ نِظارَتی: بدبختانه عینکم را ندیدم | |
مِنْ سُوءِ الْحَظّ مَ یُعْرُفْ اَلطَّریقْ: از بد شانسی راه را نمیشناسد | ||
23- وِیَّه (با) | لَتْرُوحْ وِیّاهُم: با آنها نرو | |
جَعْفَر مُو وِیَّه جاسم: جعفر با جاسم نیست | ||
هُوَ مُو وِیّانا: او با ما نیست | ||
24- اِدَّلَّلْ (مذکر)، اِدَّلَّلِی (مؤنث) اِدّلَّلُو(جمع مذکر و مؤنث): هر طور که تو بخواهی، در خدمت تو | رَجاءً، جِیبِ السِّروالْ: لیلا کت و شلوار را بیاور. هر طور که تو بخواهی | |
دِیر بالَک عَ الْوِلِدْ، اِدَّلَّلُو: مواظب فرزند باش، هر طور که شما بخواهید | ||
25- مَمْنُونْ، مَمْنُونَه (سپاسگذار، با کما میل) | اَکُونْ مَمْنُونْ لُو اِجِیتْ لِلْبِیتِنا: سپاسگذارم اگر به منزل مل بیایی | |
اِحْنَه مَمْنُونینْ مِنْ اُسْتاذِنا: ما از استادمان متشکریم | ||
26- مِنْ وَقْتْ لِوَقْتْ (گاه گاهی) | اِحْنا نْزُور مَدِینَةْ شیراز مِنْ وَقْتْ لِوَقْتْ: ما گاه گاهی از شهر شیراز دیدن میکنیم | |
27- مِنْ هِسَّه وَ جایْ، مِنْ هِسَّهْ جایْ: (از هم اکنون) | مِنْ هِسَّهْ وَ جایْ هُوَ یِشْرِبْ شای: از هم اکنون او چای مینوشد | |
مِنْ هِسَّه جایْ اَرِیدْ اَقرَأْ کتابی: از هم اکنون میخواهم کتابم را بخوانم | ||
28- لَعَدْ (سپس، در این صورت، پس، از این رو) | لَعَدْ، مِنُو بَنا مَدِینَةْ خاوران؟: بنابراین چه کسی شهر خاوران را ساخت؟ | |
29- تَرا (مطمئناً، احتمالاً، همان طور که میدانی) | تَرا خاوران مُو بَعِیدْ مِنْ شیراز: همان طور که میدانی، خاوران از شیراز دور نیست. | |
30- هَلْأَیّامْ (امروزه، این روزها) | هَلْأَیّام آنی مَشْغُول هْوایَه: امروزه من خیلی سرگرم هستم | |
هَلْأَیّامْ سِعِر دُلار عالی: این روزها قیمت دلار گران است | ||
31- مَیْصِیرْ (مَ + یَصیر): (غیرممکن، نشدنی) | مَیْصِیرْ نأکُلْ الْأَکِلْ بِالشّارِعْ: غیرممکن است که در خیابان غذا بخوریم | |
32- مَیْخالِفْ (مَ+ یُخالِفُ): مسئلهای نیست | مَیْخالِفْ اَجِی وِیّاکْ: اشکالی ندارد که با تو بیایم؟ | |
33- هِسَّهْ (الآن، در حال حاضر) | هِسَّهْ وِصِلَتْ الطَّیّارَةْ: الآن هواپیما رسید | |
34- بْصُورَةْ عامَّةْ: (معمولاً، به طور کلی، کلاً) | آنی اَحَبُّ السَّفَرْ بْصورَةْ عامّةْ: من بطور کلی سفر را دوست دارم | |
35- بْصُورَةْ خاصَّةْ: (به طور خاص، به ویژه) | اِلْأَکْلِ الْاِیرانی طیبْ وشیرازی بْصُورَةْ خاصَّةْ: غذای ایرانی خوب است به ویژه غذای شیرازی | |
مُدُنِ الْفارسْ حِلْوِةْ و بْصُورةْ خاصَّةْ خاوران: شهرهای فارس زیباست به ویژه خاوران | ||
36- لُوآنی بْ مکانْ + ضمیر متصل (اگر من به جای… بودم) | لُو آنی بْ مکانَکْ اَرُوحْ اِلْ قم: اگر من جای تو بودم به قم میرفتم | |
37- لُو آنی بْ مکانْ + ضمیر متصل + چان (اگر من به جای… بودم) | لُو آنی بْ مکانَکْ، چانْ زِرِتْ کربلا اِلْیَومْ: اگر من جای تو بودم امروز به زیارت کربلا میرفتم | |
38- عِیْبْ عَلَیْهْ (شایسته نیست، زشت است) | عِیْبْ عَلَیْهْ یَکُونْ کَسلانْ: برای او شایسته نیست که تنبل باشد | |
عِیْبْ عَلَیکْ تُضْرُبْ اِبْنَکْ: زشت است برای تو که پسرت را بزنی | ||
39- شْلُونْ مَ تْحِبّ (هر طور دوست داشته باشی) | اِدْرُسْ شْلُونْ مَ تْحِبّ: هر طور دوست داری، درس بخوان. | |
40- شْلُونْ مَ تْرِیدْ (هر طور بخواهی) | نْسافِرْ شْلُونْ مَ نْرِیدْ: هر طور بخواهیم، سفر میکنیم. | |
اِنْسافِرْ اِشْلُونْ مَ اِنْرِیدْ: هر طور بخواهیم، سفر میکنیم. | ||
41- شْمَدری + اسم یا ضمیر متصل (از کجا فهمید؟) | شْمَدْرِیکْ آنی شیرازی؟: از کجا فهمیدی من شیرازی هستم؟ | |
شْمَدْرِی لِبْنَیِّهْ عِندْ مَرْیَمْ؟: از کجا فهمید دختر پیش مریم است؟ | ||
42- ماکُو لُزُومْ (نیازی نیست) | ماکُو لُزُومْ اَدْرُسْ کِلْ یَوْمْ: نیازی نیست هر روز درس بخوانم | |
ماکُو لُزُومْ اَزُورُهْ: نیازی نیست او را ببینم | ||
ماکُو لُزُومْ تْرُوحْ: لازم نیست که بروید | ||
43- بَلا اَدَبْ (بیادب، روش نادرست) | هُوَّ بَلا اَدَبْ: او بیادب است | |
هَذا الْوِلِدْ یَلْعَبْ بَلا اَدَبْ: این پسر گستاخانه بازی میکند. | ||
44- کُلْشِی بْ مَکانَه (همه چیز ردیف است، عالیه، همه چیز سر جایش است) | خِلِّیتِ الْکِتابْ کُلْشِی بْ مَکانَهْ: کتابها را در سر جای خود گذاشتم | |
کُلْشِی بْ مَکانَهْ مِثِل مَ تْرِیدْ: همه چیز عالیه، همان طوری که میخواهی | ||
45- صِلِّحْلِی (برایم تعمیر کن، درست کن) | صِلِّحْلِی اِلسَّیّارِةْ مِنْ فَضلَکْ؟: لطفا این ماشین را برایم تعمیر کن؟ | |
صِلِّحْلِی اِلسّاعَةْ رَجاءً: خواهشاً این ساعت را برایم تعمیر کن | ||
مِنْ فَضلَکْ صِلِّحْلِی قُنْدَرَتِی: لطفا کفشم را تعمیر کن | ||
46- شْبِی + ضمیر متصل (چه شده؟) | شْبِیهْ جَعْفَرْ؟: جعفر چه شده است، چش شده؟ | |
شْبِیکْ؟ لِیَشْ اِنْتِ بِالْمُسْتَشْفی؟: چِت شده؟ چرا در بیمارستان هستی؟ | ||
47- عَفْیَهْ عَلَی + ضمیر متصل (آفرین، بارک الله) | عَفْیَهْ عَلَیْکْ فازَ بِالسِباقْ: آفرین، در مسابقه پیروز شدی | |
عَفْیَهْ عَلَیْچْ، تُدُرْسِینْ بِالجّامِعَةْ: بارک الله بر شما خاتم که در دانشگاه درس میخوانی. | ||
48- بَلْکَتْ، بَلْکِی (شاید، ممکن است) | بَلْکَتْ تْشُوفْهُم بِلْکَربَلا: شاید انها را در کربلا ببینی | |
بَلْکِی اَرُوحْ بْ نَجَفْ: ممکن است به نجف بروم | ||
49- عَلَی جَیَّهْ (در راه، در حال آمدن، به زودی رسیدن) | اِحْنا عَلَی جَیَّهْ مْنِ الْمَطارْ: ما در حال آمدن از فرودگاه هستیم | |
هُوَ مُو هْنا. بَسْ عَلَی جَیَّهْ: او اینجا نیست، ولی به زودی میرسد | ||
50- ماکُو چارَةْ (چارهای نیست، نا امید شدن) | ماکُو چارَةْ اِلْ مَرْضِ السَّرْطانْ: برای بیماری سرطان چارهای نیست. | |
ماکوُ چارَةْ، لازِمْ اُسافِرْ لِلْمَدِینَةْخاوَرانْ: چارهای نیست باید به خاوران مسافرت کنم | ||
51- عاشَ مِنْ سِمَعْ صُوتْ + ضمیر متصل (مشتاق صدایت، شنیدن صدایت خوب است) | عاشْ مِنْ سِمَعْ صُوْتَکْ وِیْنْ هَلْ غِیبَةْ؟ مشتاق صدایت، کجا بودی. | |
هایْ وِیْنَکْ؟ عاشْ مِنْ سِمَعْ صُوتَکْ: کجا بودی؟ مشتاق صدایت بودم | ||
52- مِنُو اَبُو باچِرْ (چه کسی میداند فردا چه میشود، زندگی کوتاه است، چه کسی پدر فردا ست) | مِنُو اَبُو باچِرْ؟ خَلّی نَشُوفْ اِلدُّنْیا: فردا را چه کسی دیده، بگذار دنیا را ببینیم. | |
اِشْتَرَیْتْ سَیّارَةْ جَدیدةْ، مِنُو اَبُو باچِرْ؟: یک ماشین نو خریدم، زندگی کوتاه است. | ||
53- ادات استفهام | وِینْ: کجا؟/، شْوَکِتْ: چه زمانی؟/، اِبِّیشْ: چه زمانی؟/، بِیشْ: چقدر؟/، شْلُونْ: چگونه؟، چه نوع؟/، شْگَدْ: چقدر؟، چه مدت؟/، شُنُو: چیست؟/، شَ: چیه؟/ شَسْمُکْ: اسمت چیه؟ /ای، یا، یاهو: کدام؟، کدامیک؟/ کَمْ، چَمْ: چند تا؟/ لِیشْ، لِیَشْ، اِلْوِیشْ، لُویِشْ: چرا؟/ مْنِینْ، اِمْنِینْ، اِمْمِینْ: از کجا؟/ مِنُو: چه کسی؟/، اِلْمَنْ: چه کسی را؟/، مالْمَنْ: مال چه کسی؟/ هَلْ: آیا / | |
عدد در زبان عربی به دو دستهی اصلی و ترتیبی تقسیم میشود.
اعداد اصلی: اعدادی هستند كه برای شمارش چیزی از آنها استفاده میشود وعبارتند از:
(1- واحد/ واحدة) (2- اثنان/ اثنتان) (3- ثلاثة/ ثلاث) (4- أربعة/ أربع) (5- خمسة/ خمس) (6- ستّة/ ستّ) (7- سبعة/ سبع) (8- ثمانیة/ ثمانی) (9- تسعة/ تسع) (10- عشرة/ عشر) (11- أحدَ عشرَ/ إحدی عشرةَ) (12- اِثنا عشرَ/ اِثنتا عشرةَ) (13- ثلاثةَ عشرَ/ ثلاثَ عشرةَ) (14- أربعةَ عشرَ/ أربعَ عشرةَ) (15- خمسةَ عشرَ/ خمسَ عشرةَ) (16- ستَّةَ عشرَ/ ستَّ عشرةَ) (17- سبعةَ عشرَ/ سبعَ عشرةَ) (18- ثمانیةَ عشرَ/ تمانی عشرةَ) (19- تسعةَ عشرَ/ تسعَ عشرةَ) (20- عشرون) (21- واحد و عشرون/ واحدة و عشرون) (22- اثنان و عشرون/ اثنتان و عشرون) (23 – ثلاثة و عشرون/ ثلاث و عشرون)… (30- ثلاثون) (40- أربعون) (50- خمسون) (60- ستُّون) (70- سبعون) (80- ثمانون) (90- تسعون) (100- مِئَة) (101- مئة و واحد/ مئة و واحدة) (102- مئة و اثنان/ مئة و اثنتان)… (111- مئة و أحدَ عشرَ/ مئة و إحدی عشرةَ)… (200- مئتان) (300- ثلاثُمئةٍ) (400- أربعُمئةٍ) (500- خمسُمئةٍ) (600- ستُّمئةٍ) (700- سبعُمئةٍ) (800- ثمانُمئةٍ) (900- تسعُمئةٍ) (1000- ألف) (2000- ألفان) (3000- ثلاثةُ آلافٍ)… (10000- عشرةُ آلافٍ) (11000- أحدَ عشرَ ألفاً) (12000- اثنا عشرَ ألفاً) (13000- ثلاثةَ عشرَ ألفاً)… (20000- عشرون ألفاً) (100000- مئةُ ألفٍ) (200000- مئتا ألفٍ) (300000- ثلاثُمئةِ ألفٍ) (1000000- ملیون) (2000000- ملیونان) (3000000- ثلاثةُ ملایینَ) (11000000- أحدَ عشرَ ملیوناً)… (1000000000- ملیار) (3000000000- ثلاثةُ ملیاراتٍ) و…
عددهای 1 و 2 بعد از معدود خود میآیند و در جنس و عدد از آن تبعیت میکنند
هر دوجزء أعداد 11 تا 19 مبنی برفتح میباشد به جز جزء أول عدد 12 که مانند اسم مثنی میباشد
هر دو جزء أعداد 11 و 12 ازنظر جنس مطابق با معدود میباشد.
جزء أول أعداد 13 تا 19 از نظر جنس برعکس معدود و جزء دوم مطابق معدود میباشد
معدود أعداد 3 تا 10 (103 تا 110 و هر 03 تا 010) جمع و مجرور میباشد.
معدود أعداد 11 تا 99 (111 تا 199 و 211 تا 299 و…) مفرد و منصوب میباشد.
معدود أعداد 100، 200 و هر عددی که حداقل دو صفر داشته باشد مفرد و مجرور میباشد.
مثالها:
- یک دانشجوی دختر آمد. = جاءت طالبةٌ واحدةٌ
- دو صفحه را خواندم = قرأتُ صفحتَین اثنتَین
- سه کتاب خریدم = اشتریتُ ثلاثةَ کُتُبٍ
- به نُه دانشجوی دختر سلام کردم=سلّمتُ علی تسعِ طالباتٍ
- 11 مقاله خواندم = طالعتُ إحدی عشرةَ مقالةً
- 12 دانشجوی دختر آمدند= جاءت اثنتا عشرةَ طالبةً
- 14 گل چیدم = اقتطفتُ أربعَ عشرةَ وردةً
- 18 کتاب از کتابخانه امانت گرفتم = استعرتُ ثمانیةَ عشرةَ کتاباً من المکتبة
- 25 دانشجوی پسر در این امتحان قبول شدند = نجح خمسةٌ و عشرون طالباً فی هذا الامتحان.
- 96 صحه از کتاب را خواندم = قرأتُ ستّاً و تسعینَ صفحةً من الکتاب.
به طور خلاصه چكیده قواعد اعداد اصلی بدین گونه میباشد:
اعداد بزرگ به أجزاء كوچكتری تقسیم میشوند، سپس بر اساس جدول داده شده، إعراب، مذكر و مؤنث و معدود هر یک مشخّص میشود.
مثال: در كره زمین 729 433 895 6 نفر زندگی میكنند.
یعیشُ فی الكرةِ الأرضیةِ ستّةُ ملیاراتٍ و ثمانُمئةٍ و خمسةٌ و تسعونَ ملیوناً و أربعُمئةٍ و ثلاثةٌ و ثلاثونَ ألفاً و سبعُمئةٍ و تسعةٌ و عشرونَ شخصاً.
اعداد ترتیبی:
اعدادی هستند كه به عنوان صفت بعد از معدود بكار میروند و در إعراب و جنس از معدود خود تبعیت میكنند. و در زبان فارسی معمولاً به آخر آنها پسوند «-ُ م» افزوده میشود. این اعداد در زبان عربی عبارتند از:
(1- الأول/ الأولی) (2- الثانی/ الثانیة) (3- الثالث/ الثالثة) (4- الرابع/ الرابعة) (5- الخامس / الخامسة) (6- السادس/ السادسة) (7- السابع/ السابعة) (8- الثامن/ الثامنة) (9- التاسع/ التاسعة) (10- العاشر/ العاشرة) (11- الحادی عشرَ/ الحادیةَ عشرةَ) (12- الثانی عشرَ/ الثانیةَ عشرةَ) (13- الثالثَ عشرَ/ الثالثةَ عشرةَ)…
(20- العشرون) (21- الواحد/ الحادی والعشرون// الواحدة/ الحادیة والعشرون) (22- الثانی والعشرون/ الثانیة والعشرون)…(30- الثلاثون) (40- الأربعون)… (100- المئة)
(101- الأول بعد المئة/ الأولی بعد المئة) (102- الثانی بعد المئة/ الثانیة بعد المئة) (110- العاشر بعد المئة/ العاشرة بعد المئة) (200- المئتان)
(220- العشرون بعد المئتَینِ) (1000- الألف)…
مثال:
- ساعت 12 میباشد. = الساعةُ الثانیةَ عشرةَ تماماً.
- صفحهی سه هزار و دویست و پنجاه و چهارُم را خواندم. = قرأتُ الصفحةَ الرابعةَ والخمسینَ بعدَ ثلاثةِ آلافٍ والمئتَینِ.
خواندن تاریخها:
در خواندن تاریخها معمولاً روزها و ماهها با عدد ترتیبى ولی سالها با عدد اصلی بیان میشود. یا اینكه تمام اعداد به صورت اعداد اصلی بیان میشود همانگونه که در فارسی میگوئیم من متولد هفت ِ، پنجِ، هزار و سیصد و پنجاه و نه هستم در عربی نیز گفته میشود: سبعة، خمسة، ألف و ثلاثمئة و تسعة و خمسین
مثال (1):
انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 (12/11/ 1357) به پیروزی رسید.
انتصرت الثورةُ الإسلامیة فی الیوم الثانی والعشرین مِن شهر بهمن (الشهر الحادی عشر) عامَ ألفٍ وثلاثمئة وسبعة وخمسین هجری شمسی. یا انتصرت الثورة الإسلامیة یوم اثنین و عشرین، أحد عشر، ألف و ثلاثمئة و سبعة و خمسین هجری شمسی.
مثال (2):
من متولّد 15 تیر سال 1363 هجری شمسی هستم.
ولدتُ فیالیومِ الخامسَ عشرَ مِن شهرِ تیر (الشهر الرابع) سنة ألفٍ وثلاثمئة وثلاثٍ وستین هجریة شمسیة./ یا أنا من موالید یوم خمسة عشر، أربعة، ألف و ثلاثمئة و ثلاثة و ستین.
ساعتها (الساعات):
ساعت معمولاً با عدد ترتیبی ولی دقیقه با عدد اصلی بیان میشود هر چند كه گاهی دقیقه نیز با عدد ترتیبی بیان میشود.
مثالها:
(00/ 5) الساعة الخامسةُ تماماً
(05/ 7) الساعة السابعةُ و خمسُ دقائقَ / الساعة السابعة و الدقیقةُ الخامسةُ
(15/ 8) الساعة الثامنة والربع/ الثامنة وخمسَ عشرةَ دقیقةً/ الثامنةُ والدقیقةُ الخامسةَ عشرةَ
(30/ 3) الساعة الثالثة والنصف/ الثالثة وثلاثون دقیقةً/ الساعةُ الثالثةُ و الدقیقة الثلاثون
(45 / 5) الساعة السادسة إلاّ ربعاً / الساعة السادسة إلاّ خمسَ عشرةَ دقیقةً
(55 / 7) الساعة الثامنةُ إلا خمسَ دقائقَ
اعداد ترتیبی محلی
برای بهتر خواندن کلماتی که حرف اول آنها با حرف ساکن شروع میشود میتوانید جلو حرف ساکن، یک همزه مکسور بیاورید. مانند: «ثْنین» اِثْنِینْ
صِفِر 0 / واحِدْ 1 / ثْنِینْ، تْنِین 2 / ثْلاثَه، تْلاتَه 3 / اَرْبَعَه 4 / خَمْسِه 5 / سِتِّه 6 / سَبْعَه 7 / ثْمانِه، تْمانِه 8 / تِسْعَه 9 / عَشْرَهْ 10 /
دَعَشْ: 11 / ثْناعَشْ: 12 / تَلاطَّعَشْ: 13 / اَرباطَعَشْ: 14 / خْمُصْ طَعَشْ: 15 / سِطّاعَشْ: 16 / سْباطَعَشْ: 17 / ثْمُنْ طَعَشْ: 18 / تْساطَعَشْ: 19 / عِشْرینْ: 20 /
اعداد اصلی محلی
1- واحِد، وِحْدةْ 2- ثْنِینْ. 3- تْلاثِهْ. 4- اَرْبَعَه 5- خَمْسَه 6- سِتَّه 7- سَبْعَه 8- ثْمانْیَه 9- تِسْعَه 10- عَشْرَةْ 0 صِفِرْ
20- عِشْرینْ. / 30- تْلاثینْ / 40- اَرْبَینْ / 50- خَمْسینْ. / 60- سِتِّینْ. / 70- سَبْعینْ / 80 – ثْمانینْ / 90- تِسْعینْ / 100- مِیَّه
20- کلمه و جملاتی که در اماکن عمومی عراق نوشته بودند
البته در نوشتههای اماکن عمومی اعرابگذاری نکردهاند ولی بنده بخاطر اینکه شما، بهتر بتوانید بخوانید اعرابگذاری کردم. شما در هنگام خواندن باید حرکت آخر کلمات را به ساکن تبدیل نمایید. مانند: حَقِیبَةٌ که خوانده میشود، حَقِیبَةْ حَقِیبَهْ
خارِطَةُ النَّجَف: نقشه شهر نجف | مَتاحُ الرُّمُوز: |
حَیٌّ رَسْمیٌ: منطفه مسکونی | مَنْطَقَةٌ عَشْوائیاتٌ: |
جِسْرٌ عَلی نَهْرِ الْفُراتِ: پل رود فرات | مُؤَسِّسَةٌ حُکُومِیَةٌ: تاسیسات دولتی |
جامِعَةٌ: دانشگاه | مَکْتَبَةٌ عامَةٌ: کتابخانه عمومی |
مَکانٌ تارِیخیٌ: محل تاریخی | جامِعٌ: مسجد |
حُسَینِیَةٌ: حسینیه | مَصْرَفٌ: بانک |
شِرْکَتُ تَحْویلٍ مالیٍ: | مسبح صیفی: |
درب: طریق | تَضْحِیاتُ الْاِمامِ الْحُسَیْنِ (ع): فداکاریهای امام حسین (ع) |
مَعْرَضُ اَشْبالِ الْاَرْبَعِینَ: نمایشگاه اطفال اربعین | یُرَحِّبُ بِکُم وَ تَتَشَرَّفُ بِخِدْمَتِکُم: موکب یا همان هیئت به شما خوش آمد میگوید و خدمت به شما افتخار ماست |
شُهَدائِنا فَخْرُنا: شهداء مایه افتخار ماست | سْکُبِ الْماءَ: آب بریزید (در دست شویی نوشته شده است) اُسکب: بریز |
مَبِیتٌ: منزل، مبیت موجود: منزل موجود است | مَضِیفُ اِمامِ حَسَنٍ (ع): مهمانسرای امام حسن(ع) |
مِشایَةُ الْاَرْبَعِینَ: راهپیمایی اربعین | مَأجُورِینَ: ثواب داده شدگان، اجر شما با خدا، اجر دارد |
عَرَبانَةٌ: کالسکه بچه | جَمْعِیتُ کربلا لِرُعایَةِ الْاَیْتامِ: جمعیت خیریه کربلا برای کمک به یتیمان |
اَخی، طالِعْ هَذِهِ الْمَکانَ: برادر اینجا را نگاه کن | بِاِدارَةٍ: با مدیرت |
مَغادَرَةٌ: خروج | اِحْذِرْ اَمامَکَ: مواظب جلوت باش |
دِیْرْبالَکَ: مواظب باش | سَیْطَرَةُ بُلِیسٍ: ایستگاه پلیس |
مُشَکَّلٌ: مخلوط (از همه چیز) | تَصْلِیحُ السّاعاتِ: تعمیرات ساعت |
اَنْتُمْ فاضِیٌ: شما بیکار هستید | بُشْری سارَةٌ: بشارت سعادتمندانه (در کنار داروخانه نوشته است) |
اَلْکَفِیلُ الْاَمْنِیَةُ: نیروهای امنیتی | بَرَکاتُ اَبُوالْفَضْلِ: شرکت با ابوالفضل |
حَقِیبَةٌ: کیف | حَقایِبٌ: کیفها |
اُخْتیْ اَلزائِرَةُ الْکَرِیمَةُ: خواهر گرامی زائر، خواهرم زائر محترم | یُرْجِی اَلْاِلْتِزامُ بِالْحِجابِ الشَّرْعِی: خواهشمند است حجاب خود را رعایت نمایید |
لِوُجُودِ کامِیراتٍ مُراقِبَةٍ داخِلُ الْحَرَمِ: داخل حرم دوربین است مواظب حرکات خود باشید | تَجاهٌ لِقِبْلَةٍ: سمت قبله |
اَلْحُدُودُ الشَّرْعِیَةُ لِلْمَسْجِدِ: مرز شرعی مسجد | مَکْتَبُ الْهَدایا وَ النُّذُوراتُ: دفتر هدایا و نذورات |
لایَجُوزُ الْکِتابَةُ عَلَی الْجِدْرانَ: نوشتن بر روی دیوار ممنوع | اَلرَّجا اَلْحَفاظُ عَلی نِظافَةِ الْمَکانِ: خواهشمند است نظافت این مکان را رعایت نمایید |
اَلرَّجی عَدَمُ التَّدْخِینِ: لطفا سیگار کشیدن ممنوع | فِی شارِعِ الرَّسُولِ: خیابان رسولاکرم(ص) |
ذَقاقٌ: کوچه | لایَجُوزُ الْاِتِّصالُ داخِلَ الْجامِعِ وَ ساحَتِهِ: تماس تلفنی داخل مسجد و داخل حیاط آن ممنوع است |
مُقَبِّلاتٌ: سفارشات | حَیٌ: محله، منطقه |
یُرْجی مُلاحِظَةُ التَّنْظِیفِ: لطفا نظافت را را رعایت نمایید | شَحْنُ الهاتِفِ: شارژ تلفن |
اَلْاِسْتِفْتائاتُ الشَّرْعِیَةُ: پرسش شرعی | اَلْاَسْئَلَةُ الشَّرْعِیَةُ: پرسش شرعی |
عاشُورا، عَطَشٌ یَنْبَعُ مِنْهُ الْماءٌ فِی مُحِیطِ الْحَیاةِ: عشورا عطشی است که از آن در محیط زندگی آب میجوشد | یَتَشَرَّفُ بِخِدْمَتِهِم: افتخار خدمتگذاریشان داریم |
دَخِیلَکَ: اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ: به تو متوسل میشوم | دَخِیلُ خُمِینِیٍ، دخیل خمینی: دستم به دامنت خمینی، به دادم برس خمینی |
اَلرَّجا سِکِبِ الْماءَ بَعْدَ الْاِنْتِهاءِ: در پایان آب بریزید (روی درب دستشویی نوشته است) | هُنا اِقامُ الصَّلوةِ الْجَماعَةِ: در این جا نماز جماعت برپا میشود |
مِشا اَرْبَعِینٍ: راهپیمایی اربعین | قَطِیعُ الْکَفَّیْنَ: دو دست بریده |
قَطِیعُ الْاَصْبَعِ: انگشت بریده | دِیْرْ بالَک: برو کنار، مواظب باش |
مُغادَرَةٌ: خروج | اِحْذِرْ اَمامَکَ، سیطرة: مواظف باش ایستگاه پلیس |
اَلْمَفْرَزَةُ الطِّبِیَّةُ: کلینیک پزشکی، اکیپ پزشکی | بِاِدارَةٍ: با مدیریت |
مَغاسَلُ النِّساءِ: دستشویی خواهران | مَغاسَلُ الرَّجُلِ: دسشویی برادران |
دَوْرَةُ الْمِیاهِ لِلنِّساءِ: دستشویی خواهران | دَوْرَةُ الْمِیاهِ لِلرِّجالِ: دسشویی برادران |
قاعَة: سالن | قاعات: سالنها |
قاعاتُ النِّساءِ: سالن خانمها | قاعاتُ الرِّجالِ: سالن برادران |
قاعاتُ مَبِیتِ الرِّجالِ: خوابگاه آقایان | قاعاتُ مَبِیتٍ لِلنِّساءِ: خوابگاه خواهران |
اَخی الزّائِرِ الْکَرِیمِ: برادر گرامی زائر | اُخْتِی الزّائِرِ الْکَرِیمِ: خواهر گرامی زائر |
اُخْتِی اَلزّائِرِ الْکَرِیمِ: خواهر گرامی زائر، خواهرم زائر محترم | یُرْجی اَلْاِنْتِباهُ وَ الْمُحافِظَةُ عَلی اَمْوالِکُم وَ اَشْیائِکُم الثَّمِینَةِ اَثْناءَ الزِّیارَةِ خَوْفاً عَلَیْها مِنَ الضِّیاعِ: لطفا موظب گم شدن اموال و اشیاء قیمتی خود در هنگام زیارت باشید |
سائِلِینَ الْمَولَی عَلیٍ(ع) یَتَقَبّلُ زِیارَتِکُم: نوکران علی(ع) پذیرای زیارت شما میباشند | اَماکِنُ ضِیافَةِ الزّئِرِینَ: جایگاه پذیرایی زائرین |
مُضِیفُ الْعَتَبَةِ الْعَلَویَةِ الْمُقَدَّسَةِ یُرَحِّبُ بِالزّائِرِینَ الْکَرامِ: مهمانسرای آستان مقدس علوی به زائرین گرامی خوش آمد میگوید | خِدْمَتُکُم شَرَفٌ لَنا: خدمت به شما افتخار ماست |
تَبَرُّعاتُ اَیْتامِ: کمک به یتیمان | تَبَرُّعاتٌ لِحَشْدِ الشَّعْبِی: کمک به بسیج مردمی |
قِسْمُ التَّبَرُّعاتِ وَ الْهَدایا وَ النُّذُورِ: بخش کمکها و هدایا و نذورات | لِلْمُعَوَّقِینَ: برای بیماران (در توالت فرنگی نوشته شده است) |
تَتَشَرَّفُ: زیر نظر | تَتَشَرَّفُ بَلَدِیَةٌ: زیر نظر شهرداری |
وِین: كجاست؟ | وِینِ المَرافِق الصَّحیة: سرویس بهداشتی کجاست؟ |
وِینِ المَرافِق: سرویس بهداشتی کجاست؟ | سِیْطَرَةٌ: ایستگاه پلیس، پلیس راه |
بَوّابَةٌ: گیت – دروازه – ورودی | ضابِطٌ: افسر – مأمور – مسؤول |
تشدید کنندهها
بعضی از حروف تعریف هستند که به عنوان تشدید کننده استفاده میشوند و معمولاً بعد از صفات قرار میگیرند و بعضی اوقات هم میتوان به عنوان قید از آنها در جملات استفاده کرد که به ترتیب زیر میباشند:
- أَیْ: «هر – کدام؟» بعد از این تشدید کننده و حرف استفهام از اسامی مفرد یا گروه عددی یا ضمیر «واحد» و… استفاده میشود.
مثال: ای واحِدْ؟ (کدام یک؟) – های خذای کتاب ترید (هر کتابی را میخواهی بگیر) – ای تلث مواضع (هر سه موضوع)
- بعض: «بعضی – بعضی از» بعد از این تشدید کننده معمولاً از اسامی جمع استفاده میشود.
مثال: بَعْضُ أَشْیاء (بعضی اشیاء) – بعض الاحیان (بعضی اوقات) – بَعْضُ الشُّغُل (بعضی از کارها)
- خُــوشْ: «خوب – عالی-زیبا» این تشدید کننده به خودی خود غیرقابل تغییر است و با اسامی که چه جمع باشند چه مفرد و چه مذکر باشند چه مونث و… میآید.
مثال:هالْخُوش وُلِدْ (این پسران خوب) – هُوَ خُوش وَلَد (او پسر خوبی است) – خُوشْ سُوّاقْ (رانندگان خوب)
- شْــلُــونْ: «چطور؟ – کدام نوع؟ – چه (صفت تعجی)- چقدر(صفت تعجبی)» بعد از این تشدید کننده و حرف استفهام از اسامی جمع و مفرد وصفات یا عبارت وصفی و… استفاده میشود.
مثال: شْلُون مِیزْ؟ (چه نوع میزی؟) – شْلُونْ حِلُوهالْوَردْ إلْ عِدْکُم بِالْحَدیقَةْ. (چه گلهای زیبایی در باغچه دارید)
- شْوَیَّةْ: «کمی – اندکی – مقدار کمی» از این تشدید کننده به عنوان قید هم استفاده میشود
مثال: انطینی شْوَیَّةْ مایْ (مقداری آب به من بده) – اَگْدِرْ اَحْچی فَرَنسی شْوَیَّةْ (میتوانم کمی فرانسوی صحبت کنم)
نکته مهم تلفظی: اگر بعد از «شویة» اسمی بیاید بصورت «شویّت» تلفظ میشود مانند مثال اولی «اِنْطینی شْوَیَّتْ مایْ»
- هْوایَةْ: «(اِهْوایَّةْ) تعداد زیادی – خیلی» این کلمه میتواند بصورت قید هم استفاده شود و قبل و بعد اسامی بیاد و بیشتر بصورت صفت است و کلماتی مانند «کُلِّشْ» که صفت صفت هستند میتوانند پیش از آنها بیاید و…
مثال: هْوایَّةْ ناسْ (مردم زیادی) – هُوَ یَحْچی هْوایَّةْ (او زیاد حرف میزند) – کُلِّشْ هْوایَّةْ (خیلی زیاد)
- إشْگَدْ: «چه قدر(حرف استفهام و صفت تعجبی)» کاربرد این تشدیده کننده و حرف استفهام مانند مورد چهارم میباشد.
مثال: إشْگَدْ حِلُوهالْوَرِدْ إلْ عِدْکُم بِالْحَدیقَةْ و مثالهای دیگر…
نکته تلفظی: سعی کنید این کلمه را بصورت «اِژْگَدْ» تلفظ کنید.
- کُــلّ: «همه – هر – تمام» اگر بعد از این کلمه از اسامی معرفه استفاده شود به معنی «همه» میباشد و اگر بعد از این کلمه از اسامی نکره استفاده شود به معنی «هر» میباشد البته به شکلی دیگر هم میتوان از این کلمه استفاده کرد.
مثال: کُلُّ الْبَیْتْ (همه خانه) – کُلُّ بَیْتْ (هر خانه)
کاربردهای دیگر «کل»: میتوان با ضمایر متصل استفاده کرد مثل: اَلْبَیْتْ کُلّهْ(تمام خانه)
«کل» میتواند ابتدای عبارت منفی بیاید. مثل: کُلّ ُالْهدومی ما تُنْلَبَسْ (هیچ کدام از لباسهایم پوشیده نشدهاند)
- کُـلِّــشْ: «خیلی» این کلمه به نوعی صفت صفت محسوب میشود که میتواند قبل یا بعد از آن بیاید
مثال: کُلِّشْ طَویلْ (خیلی بلند) – اَلْاَشْیاءْ اَلْمُهِمَّةْ کُلِّشْ (این چیزها خیلی مهم هستند)
- نَفِسْ:«شبیه – همانند» قبل از اسامی معرفه میآید.
مثال: نَفْسِ اَلْاَیّامْ (همان روزها) – نَفِسْ نُوعِ الْگَهْوَة (همان نوع قهوه)
نکته مهم 1: شاید بپرسید «نوع» که معرفه نیست چون «ال» ندارد ولی بدانید که معارف آنهایی نیستند که فقط «ال» بر سر آنها بیاید
معارف شش بود مضمر، اضافه | علم، ذواللام، موصول، اشاره |
که اینجا «نوع الگهوة» ترکیب اضافی است و جزء معارف محسوب میشود.
نکته مهم 2: این کلمه میتواند با ضمایر متصل بیاید که به صورت «خود» یعنی ضمایر انعکاسی ترجمه میشود
مثال: حسن نفسه راح للعراق. (حسن خودش به عراق رفت)
- هَالْگَدْ: «این قدر- این چنین- اینطور» میتواند قبل از اسامی یا صفات یا عبارات وصفیه و… بیاید.
مثال:هالْگَدْ سَیّاراتْ (ماشینهای زیادی) – لِیشْ تَحْچیهالْگَدْ؟ (چرا این قدر صحبت میکنی؟)
- فَــدّ: این کلمه کاربردهای زیادی دارد که به بیان آنها میپردازیم:
الف) میتواند به معنی «یک» – «چیزی» باشد.
مثال: تْحِبّ تِشْرِبْ فَدّ شَی؟ (دوست داری چیزی بخوری؟)
ب) میتواند به معنی «بعضی – تعدادی» باشد اگر بعد از آن از اسامی جمع نکره استفاده شود در غیر اینصورت به شکل دیگری است.
مثال: اِنْطانی فَدّ اَسْبابْ سَخَیفَةْ (دلایل چرندی برای من آورد) – فَدّ عَشِرْ دقائق (تقریباً ده دقیقه)
ج) میتواند به معنی «مشابه- یکی» باشد
مثال: اَلْغُرَفْ کُلّها فَدّ شَکِلْ (اتاقها یک شکل – مشابه هستند)
د) و ترکیبات دیگر:
- فَدّ شَی: چیزی – هرچیزی
- فَدّ مَرَّةْ: یکبار- یک مرتبه
- فَدّ مُکانْ: هرجا – یک جایی
- فَدْ یَومْ: روزی – گه گاه
- فَدّ أَحَدْ / فَدّ واحِدْ: «هرکس – کسی» البته از «فد واحد» زمانی استفاده میشود که شخص خاصی مورد نظر باشد
- فَدّ چَمْ: «چندین – تعدادی» البته بعد از «فد چم» از اسامی مفرد استفاده میشود
نوحه تَزُورُونی (من را زیارت میکنید)
یکی از مراجع نجف در عالم رؤیا دیدند حضرت ابوالفضل (ع) این شعر را برای زوار اباعبدالله (ع) میخوانند و ایشان صبح همه را به یادشان دارند. بعدا این شعر توسط آقای باسم کربلایی مداحی شد. که اکثر موکبها در راهپیمایی این نوحه میگذارند. ترجمه نوحه تزورونی تقدیم میگردد. تا زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:
تِزورونی اَعاهِـدکُم: به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم: میدانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم: اسامیتان را ثبت میکنم اسامیتان را
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم: خوش آمدیدای زائران من خوش آمدی
وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه: قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه: من و عباس با شماییمای که با پای پیاده به سوی من میآیید
یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه: ای که جانهایتان را به بخاطر زیارت من به کف و بادستتان گرفتهاید
عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه: بر من واجب است تا به شما وفا کنم،ای وفاداران!
تواسینی شَعائرْکُم: عزاداریهایتان به من دلداری میدهد
تْرَوّینی مَدامِعْـکُم: و اشکهایتان مرا سیراب میکند
اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم: من و زخمهایی که بر تن دارم به شما دلداری و دلجویی میدهیم
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم: خوش آمدیدای زائران من، خوش آمدید
هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ: خوش آمدیدای که وعدهتان را فراموش نکردهای و بر سر موعد و عهد با ما حاضر شدی
إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَر: آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر: قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر
اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ: در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمیکنم
عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم: در وقت دیدار پیشتان میآیم و دور نمیشوم و رهایتان نمیسازم
مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم: پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم: آمدیدای زائرانِ من، خوش آمدید
یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی:ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کردهاید
تِـعْـرُف رایَتَـکْ بیمَن تُذَکِّـرْنی؟: میدانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی میاندازد؟
بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی: به یاد آن دست بریدهای که فریاد زد: مرا دریاب
صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی: و با شنیدن آن صدا، صدا زدم که بیبرادر شدم و اندوهم برچهرهام نمایان شد
کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ: با رفتنت کمرم شکست
نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ: بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُم: سفارش میکنم، این پرچم را به شما سفارش میکنم
هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم: خوش آمدیدای زائران من، خوش آمدید
یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ: ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کردهاید
اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ: حاجتتان را میدانم، نیازی به گفتن نیست
وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ: قسم به گلوی شیرخواره، هر حاجتی را برآورده میکنم
یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ: زائران من، عهده کردهام که هر مشکل یا بیماری را شفا دهم
اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ: برادر زینب به خاطر حضورتان شاد شد
هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم: با خوش آمدیدگویی صدایتان میزند
یُحَیّیـکُم اَبوالغیـره یْحَیّیـکُم: حضرت ابالفضل به شما خوش آمد میگویید، به شما درود میگوید
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم: خوش آمدیدای زائرانِ من، خوش آمدید
زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی: زینب هنگامی که شما را میبیند که زیارتم میکنید، میگوید:
تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!: صدایتان میزند ایکاش در جنگ حاضر میشدید
ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی: که مرا به اسیری نمیبردند و مرا غارت نمیکردند
و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی: با تازیانههای خیانت نمیزدند
تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره: صدایم میزند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم: میگریانم شما را بر این مصیبت میگریانم
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم: خوش آمدید ای زائران من،خوش آمدید.
منابعی که مستقیم و غیر مستقیم از آنها استفاده شده است.
- قرآن مجید
- نهج البلاغه
- اسرار آل محمد (علیهالسلام)، سُلَیمبنقیس هلالی ترجمه اسماعیل انصاری زنجانی، ص 366، انتشارات دلیل ما
- ابن شهر آشوب، محمدبنعلی، مَناقِبُ آلِ أبی طالب مشهور به المناقب، ناشر، اتشارات علامه، قم
- ابن فَهْد حِلّی اَسَدی، ابوالعباس جمال الدین احمدبنشمسالدین محمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ناشر، دارالاضواء
- ابنعباس، عبداللهبنعباس، غریب القرآن فى شعر العرب، مؤسسة الكتب الثقافیة، بیروت،
- احمدبنفهد حلی، عدّة الدّاعی، ناشر، دارالاضواء
- اباذری، عبدالرحیم، ملّا مهدی نراقی منادی اخلاق، انتشارات امیرکبیر،
- ابوالعباس جمال الدین احمدبنشمس الدین محمدبنفَهْد حِلّی اَسَدی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ناشر، دارالاضواء
- امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ناشر، دارالتعارف، بیروت
- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ناشر، پیام حق، تهران
- بحرالعلوم، محمدمهدیبنمرتضی، رساله سیر و سلوك منسوب به بحرالعلوم، ناشر، نور ملکوت قرآن، مشهد
- بحرانی اصفهانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف یا جامع العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال، ناشر: موسسه الامام المهدی(عجلاللهتعالیفرجه)
- ترجمه کامل الزیارات نویسنده: محدّث نامی أبوالقاسم جعفربنمحمّدبنجعفربنموسیبنقولویه قمّی مترجم: مرحوم حجه الاسلام و المسلمین سید محمد جواد ذهنی
- تقوایی حبیب و مهدیان فاطمه، آموزش زبان گفتاری سوریه و لبنان،، ناشر، مؤسسه فرهنگی هنری مشعر، تهران
- حافظحسینبنکربلایی ابنکربلایی، روضات الجنات و جناتالجنان، انتشارات ستوده، تبریز
- حسینیمیبدی، سیدناصر، سراجالمعانی، ناشر، اردشیر
- حکیم مرزبان، سید محسن، دائرةالمعارف تشیع، حوزه نور
- دیلمی، حسنبنمحمد، إرشادُ القُلوب إلی الصّواب المُنجی من عَمَل به مِن ألیم العِقاب، ناشر الشریف الرضی، قم
- دهقان، احمد، چهل مجلس و هزار حدیث، قم، انتشارات قدس
- سبزی، ابوالفضل، اربعین تا ظهور امام زمان (عج)، انتشارات شبنم باران، قم
- سلیمان کامل، روزگار رهایی، مترجم، مهدی پور، علی اکبر، نشر آفاق، تهران
- شیخ حرّ عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، نشر آل البیت، قم
- شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، عیون اخبارالرضا(ع)، ناشر، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت
- شیخ طوسی، جعفر محمد طوسی، تهذیب الأحکام، ناشر، دار التعارف للمطبوعات
- شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهی الآمال، ناشر، آستان قدس رضوی
- شیخ طوسى، ابوجعفر محمدبنحسنبنعلىبنحسن، رجال طوسی، ناشر، المكتبة والمطبعة الحیدریه، نجف اشرف
- شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی کرمانشاهی، انتشارات مجلس شورا و مرکز پژوهشهای اسلامی آستان قدس
- شیخ عباس قمی، فوائدالرضویّه على الفرائد المرتضویة، ناشر، بوستان کتاب
- شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کافی، ناشر، دارالحدیث، قم
- شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، ناشر، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت
- شیخ حُرّ عاملی، محمدبنحسنبنعلیبنمحمدبنحسین، اثباة الهداة، مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، بیروت
- شیخ عباس قمی، عباسبنمحمد رضا، تتمّةالمنتهی، ناشر دلیل ما
- شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، ثواب الاعمال، ناشر، رضی
- شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، خصال، ترجمه، محمدباقر کمرهای، انتشارات کتابچی، تهران
- شیخ عباس قمی، عباسبنمحمد رضا، سفینة البحار، ناشر، اسوه، قم
- شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، علل الشّرایع، ناشر، مکتبةالداوری، قم
- شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، ثوابُ الأعمال و عقابُ الأعمال، ناشر، نتشارات شریف رضى قم
- شیخ عباس قمی، عباسبنمحمد رضا، سفینة البحارسفینةالبحار و مدینةالحکم و الآثار مع تطبیق النصوص الواردة فیها علی بحارالأنوار، ناشر، اسوه قم
- شیخ شهابالدین ابو حفص عمربن محمد سهروردی ملقب به شیخ الاسلام، عوارف المعارف، ناشر، دفتر فرهنگ دینی قاهره
- شعیری، شیخ تاجالدین محمدبنمحمدبنحیدر، جامع الأخبار، انتشارات حیدریه
- صحتیسردرودی، محمد، غروی اصفهانی نابغه نجف، بوستان کتاب قم
- صدر حاج سیدجوادی، احمد، دائرةالمعارف تشیع، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهلالبیت (ع)
- طوسی، ابوجعفر محمدبنحسن، تهذیب الأحکام، ناشر، دایرةالتعارف للمطبوعات
- عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، فقهای نامدار شیعه، دفتر نشر نوید اسلام، قم
- غزالی طوسی، أبوحامد محمدبنمحمد، إحیاء علوم الدّین، مترجم، مویدالدین محمد خوارزمی؛ به کوشش حسین خدیوجم، ناشر، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
- غزالی، ابوالعلاء عفیفی محمدبنمحمد، مشکوۀالانوار، مترجم: سیدناصر طباطبایی، ناشر، کتابخانه حیدریه
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ناشر، دارالکتب الاسلامیه
- ملکی تبریزی، میرزا جواد، المُراقبات یا اعمال السَّنَه، ترجمه کریم فیضی، نشر اخلاق، قم
- معزی ملایری، اسماعیل، جامع الاحادیث الشیعه، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور، قم
- محبوبه، شیخ جعفر آل شیخ باقر، ماضی النجف و حاضرها، دارا لاضواء، بیروت
- میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، ناشر مسجد جمکران
- میرزا حسین نوری طبرسی، حسینبنمحمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، موسسه آلالبیت علیهمسلم
- موحد ابطحی، سید محمدباقر، المزار للمفید، ترجمه و شرح مزار شیخ مفید، چاپ اول: قم، انتشارات مدرسه الامام المهدی(عج)
- نجاشی اسدی كوفی، ابوالعباس احمدبنعلیّبناحمدبنعباس، رجال نجاشی، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین
- نهاوندی، شیخ علی اکبر، خلاصه العبقریّ الحسان در باره امام زمان (عج)، انتشارات مسجد مقدس جمکران
- نیکخواه، حجت، چهل حدیث شیعه، ناشر، برکات اهل بیت، قم
[1]– قرآن، سوره توبه، آیه 120
[2] – قرآن، سوره انفال، آیه 24
[3] – قرآن، سوره حج، آیه 32
[4]– مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار 82 75 باب 24. شیخ حر عاملی، محمدبنحسن، وسائل الشيعة، ج 10، ص 373
[5] – بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، ج 1, ص 608، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 98، ص 147.
[6]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، ج 1، ص 134، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد.
[7]– مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، ج ۹۸،ص ۱۹.
[8]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۹۸،ص 143
[9]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانواز ج 98، ص ۱۴۷.
[10]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانواز ج 98، ص ۱۵۲.
[11]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانواز ج 98، ص ۲۴.بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، ص ۲۵۵، ح ۳۸۳، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[12]– طوسی، ابوجعفر محمدبنحسن، تهذیب الاحکام ج 6 ص 43،. شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 116، ح 31، مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 30، ح 1،بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملاًلزیارات، باب چهل و نهم، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[13]– بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[14]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، باب چهل و نهم، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[15]– بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[16]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[17]– بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمدجواد
[18]– بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، باب چهل و نهم، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[19]– بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[20]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[21]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، ص 325، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد
[22]– مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 67، ص 24، سبزی، ابوالفضل، اربعین تا ظهور امام زمان (عج)، ص 49
[23]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، ص 464، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد. کتاب اربعین تا ظهور امام زمان (عج) ابوالفضل سبزی ص 49
[24]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، عیون اخبار الرضا ج 2 ص 270 ناشر، اربعین تا ظهور امام زمان (عج)، سبزی، ابوالفضل ص 47.
[25]– بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، باب چهل و نهم، ص ص 11، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد )
[26]– شیخ طوسی، جعفر محمد طوسی، تهذیب الأحکام ج: 6 ص: 46
[27]– فیضی، کریم، ترجمه المراقبات، صفحه ۸۵
[28]– قرآن، سوره مؤمنون، آیه 9 و 10.
[29]– قرآن، سوره معارج، آیه 34 و 35
[30]– شیراز، انتشارات شاهچراغ، مرکز فروش، دارالکتب شهید مطهری، نرسیده به میدان امام حسین (ع) تلفن 32316033
[31]– معزی ملایری، اسماعیل، جامع الاحاديث الشيعه، ج 12، ص 556
[32]– قرآن، سوره توبه آیه 105
[33]– قرآن، سوره مائده، آیه 2
[34]– مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 102، ص 27، روایت 2
[35]– مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 14، ص 216، روایت 17، ج 14، ص 210، روایت 7
[36]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 102، ص 26، روایت 1. اسُلَیمبنقیس هلالی ترجمه اسماعیل انصاری زنجانی سرار آل محمد (علیه السلام)، ص 366.
[37]– امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 2. صدر حاج سيدجوادي، احمد، دائرةالمعارف تشیع، دائرةالمعارف تشیع، ج 1
[38]– امین، سید محسن اعیان الشیعه ج 2
[39]– امین، سید محسن، اعیان الشیعه ج 2. صدر حاج سيدجوادي، احمد، دائرةالمعارف تشیع، دائرةالمعارف تشیع، ج 1
[40]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهی الآمال، ج 1. امین، سید محسن، اعیان الشیعه ج 2 ج 7
[41]– امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 4.
[42]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهی الآمال، ج 2، ص 442.
[43]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 48
[44]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 50
[45]– حافظ، حسینبنکربلایی ابنکربلایی، روضات الجنات و جنات الجنان، ج 2.
[46]– جلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 175. حافظ، حسینبنکربلایی ابنکربلایی، روضات الجنات و جنات الجنان، ج 6.
[47]– حافظ، حسینبنکربلایی ابنکربلایی، روضات الجنات و جنات الجنان، ج 6، ص 300.
[48]– حافظ، حسینبنکربلایی ابنکربلایی، روضات الجنات و جنات الجنان ج 4.
[49]– مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 50
[50]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 50
[51]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهی الآمال،، ج 2، ص 477.
[52]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهی الآمال، ج 2، ص 403
[53]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 257، روایت یکم
[54]– بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد ص 68، روایت 4
[55]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 260، روایت 9
[56]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 257، روایت یکم
[57]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد ص 68، روایت 4، ص 35، روایت 2
[58]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 257، روایت یکم
[59]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 260، روایت 10
[60]- بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، ص 36، روایت 3
[61]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 386، روایت 6
[62]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 258، روایت 4
[63]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 387، روایت 9
[64]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 249، روایت 39
[65]– امین عاملی، سید محسن اعیان الشیعه، ج 3، ص 80، حافظحسینبنکربلایی ابنکربلایی، روضات الجنات و جنات الجنان، ج 1، ص 19،
[66]– امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه ج 5، ص 396، نهاوندی، شیخ علی اکبر، خلاصه العبقریّ الحسان، ص 131.
[67]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی کرمانشاهی، ج 2، ص 560. غروی اصفهانی، نابغه نجف، ص 119
[68]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی، ج 1، ص 116، محبوبه، شيخ جعفر آل شيخ باقر، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 91، نراقی ملّا مهدی، منادی اخلاق، ص 99
[69]– امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 4، ص 95
[70]– امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 10، ص 43
[71]– امین عاملی، سید محسن اعیان الشیعه، ج 9، ص 159
[72]– امین عاملی، سید محسن اعیان الشیعه، ج 10، ص 158، شیخ عباس قمی، اَلْفَوائدُ الرّضَویّة فی اَحْوالِ عُلَماء الْمَذْهَبِ الْجَعْفَریّة، ناشر، ص 676،
[73]– نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب ص 474. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 5، ص 304.
[74]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی، ج 1، ص 71. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، فقهای نامدار شیعه ص 546.
[75]– امین عاملی، سید محسن اعیان الشیعه، ج 9، ص 5،
[76]– امین عاملی، سید محسن اعیان الشیعه، ج 2، ص 331، حسینیمیبدی، سیدناصر، سراجالمعانی
[77]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی، ج 2، ص 593. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 6، ص 54.
[78]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی، ج 2، ص 543. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 6، ص 143.
[79]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی، ج 3، ص 998. شیخ عباس قمی، اَلْفَوائدُ الرّضَویّة فی اَحْوالِ عُلَماء الْمَذْهَبِ الْجَعْفَریّة، ص 221.
[80]– امین عاملی، سید محسن، اعیان السیعه، ج 3، ص 287.
[81]– امین عاملی، سیدمحسن، اعیانالشیعه، ج 10، ص 117. کنگره جهانی بزرگداشت، زندگینامه استادالفقهاء شیخ انصاری. زندگی، ص 133.
[82]– حکیم مرزبان حوزه نور، سید محسن، دائرةالمعارف تشیع، ج 6، ص 476
[83]– حکیم مرزبان حوزه نور، سید محسن، دائرةالمعارف تشیع، ج 2، ص 534.
[84]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ترجمه محمدعلی نجفی، ج 1، ص 248. شیخ عباس قمی، فوائدالرضویّه علىالفرائد المرتضوية، ص 70
[85]– شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج 1، ص 310. شیخ عباس قمی، فوائدالرضویّه على الفرائدالمرتضوية، ص 452.
[86]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق کافی، ج 3، ص 243، روایت یکم
[87]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کافی، ج 3، ص 243، روایت دوم
[88]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، خصال صدوق، ج 1، ص 212.
[89]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 399، روایت 43.
[90]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 405، روایت 61.
[91]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهیالآمال، ج 1، ص 263. صدر حاج سيدجوادي، احمد، دائرةالمعارف تشیع، ج 1، ص 112.
[92]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، امالی صدوق، ص 227، حدیث 8.
[93]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کافی، ج 3، ص 493، روایت 9.
[94]– مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 100، ص 394، روایت 28.
[95]– مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 100، ص 395، روایت 6، 14، 28. ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 35، حدیث 2.
[96]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 77، حدیث 8.
[97]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 28، حدیث 17.
[98]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، امالی صدوق، ص 227، حدیث 8،
[99]– سلیمان کامل، روزگار رهایی، ج 2، ص 610، مترجم، مهدی پور، علی اکبر.
[100]– سلیمان کامل، روزگار رهایی، مترجم، مهدی پور، علی اکبر، ج 2، ص 65.
[101]– شیخ حُرّ عاملی، محمدبنحسنبنعلیبنمحمدبنحسین، اثباةالهداة، ج 2، ص 418، روایت 53.
[102]– مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 100، ص 395، روایت 29.بنقولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد ص 35، حدیث 2.
[103]– مجلسی، محمدباقر بحارالانوار، ج 100، ص 387، روایت 7.
[104]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمد رضا، تتمّة المنتهی، ص 90.
[105]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 455، روایت 29.
[106]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 282.
[107]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 454، روایت 28.
[108]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 435، روایت 3.
[109]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 435، روایت 3.
[110]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 435، روایت 3.
[111]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 435، روایت 2.
[112]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 434، روایت 1.
[113]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 435، روایت 3.
[114]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 436، روایت 7.
[115]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کافی، ج 3، ص 11.
[116]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 100، ص 435، روایت 3.
[117]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 11.
[118]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 1.
[119]– مجلسی، محمدباقر بحارالانوار، ج 13.
[120]– میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، نجم الثاقب، ص 473.
[121]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 115، روایت 38.
[122]– مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 101، ص 107، روایت 5.
[123]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 280، حدیث 3.
[124]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، 279، حدیث 1.
[125]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 60، روایت 32.
[126]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد،، ص 281، حدیث 9
[127]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 55، روایت 15.
[128]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 54، روایت 9.
[129]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، ثوابُ الأعمال و عقابُ الأعمال، ص 182، حدیث 1.
[130]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 155، حدیث 5.
[131]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم: ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 131، حدیث 3.
[132]– مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 101، ص 2، روایت 5.
[133]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 177، حدیث 5.
[134]– مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 101، ص 82، روایت 8.
[135]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 154، حدیث 3.
[136]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، ثوابُ الأعمال و عقابُ الأعمال، ص 192، حدیث 29.
[137]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 147.
[138]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 181، حدیث 1.
[139]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کامل الزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 212، حدیث 4.
[140]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 55، روایت 14.
[141]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 64، روایت 49.
[142]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 346، حدیث 8.
[143]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 20، روایت 7.
[144]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 2، روایت 3.
[145]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 154، حدیث 3.
[146]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 138، حدیث 2.
[147]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 135، حدیث 1.
[148]– ابن قولویه قمّی، أبوالقاسم جعفربنمحمّد، کاملالزیارات، مترجم، ذهنی تهرانی، سید محمد جواد، ص 154، حدیث 3.
[149]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 26، روایت 30.
[150]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 101، ص 78، روایت 38.
[151]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهیالآمال ج 1، ص 451.
[152]– خشنود، صدراله، فاطمه (س) الگوی زیستن، انتشارات شاهچراغ شیراز، بلوار زند نرسیده به میدان امام حسین (ع) کتابفروشی دارالکتب شهید مطهری تلفن 32316033
[153]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهیالآمال، ج اول.
[154]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهیالآمال، ج 2، ص 263.
[155]– مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 45.
[156]– بحرانی اصفهانی، عبدالله، عوالم العلوم و المعارف ج 17، ص 349
[157]– صدر حاج سيدجوادي، احمد، دائرةالمعارف تشیع جلد 1.
[158]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، مجلس سیام، منتهیالآمال، ج اول.
[159]– قرآن، سوره احقاف، آیه 15.
[160]– قرآن، سوره اعراف 42.
[161]– قرآن، سوره بقره، آیه 51.
[162]– قرآن، سوره مائده 26.
[163]– غزالی طوسی، أبوحامد محمدبنمحمد، إحياء علوم الدّين، مترجم، موید الدین محمد خوارزمی؛ به کوشش حسین خدیوجم، ج 4، ص 376
[164]– محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 153.
[165]– محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 154.
[166]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، خصال، ترجمه، محمدباقر کمرهای، ج 2، ص 318. فضل طبرسی، علیبنحسن، مشکوۀ الانوار، ص 80.
[167]– شیخ حرّ عاملی، محمدبنحسن، وسائل الشیعه، ج 18، ص 38.
[168]– نوری، میرزا حسین، المستدرک، ج 3، ص 216 به نقل الحیاۀ، ج 2، ص 364.
[169]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کتاب الدعاء.
[170]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق. اصول کافی. ج 2، ص 16، حديث 6
[171]– شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 3، ص 51. شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق. اصول کافی. ج 2 ص 509
[172]– نوری، میرزا حسین، المستدرک، ج 2، ص 245 به نقل الحیاۀ، ج 1، ص 239.
[173]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق. اصول کافی، باب حدّ الجوار، حديث 1، ج 2، ص 669. شیخ حرّ عاملی، محمدبنحسن، وسائل الشیعه، كتاب الحج (أبواب أحكام العشرة) باب 90، حديث 1، ج 12، ص 132
[174]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، خصال، ترجمه، محمدباقر کمرهای، (أبواب الأربعين و ما فوقه) حديث 20، ج 2، ص 544. شیخ حرّ عاملی، محمدبنحسن، وسائل الشیعه، كتاب الحج (أبواب أحكام العشرة) باب 90، حديث 4، ج 12، ص 132
[175]– شعیری، شیخ تاجالدین محمدبنمحمدبنحیدر، جامع الأخبار، فصل 109، ص 171
[176]– مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 104، ص 62، حديث 35
[177]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، خصال (أبواب الأربعين و مافوقه) حديث 24، ص 545.
[178]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمد رضا، سفینة البحار (با مختصر اختلاف) ج 2، ص 332. غزالی طوسی، أبوحامد محمدبنمحمد، إحياء علوم الدّين، مترجم، موید الدین محمد خوارزمی؛ به کوشش حسین خدیوجم ج 3، ص 28
[179]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، (أبواب الأربعين و ما فوقه) حديث 4، ص 538
[180]– ابوالعباس جمال الدین احمدبنشمس الدین محمدبنفَهْد حِلّی اَسَدی، عدةالداعی و نجاح الساعی، ص 136
[181]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، علل الشّرايع، ج 2، ص 345
[182]– غزالی طوسی، أبوحامد محمدبنمحمد، إحياء علوم الدّين، مترجم، موید الدین محمد خوارزمی؛ به کوشش حسین خدیوجم، ج 4، ص 277
[183]– شیخ شهاب الدین ابو حفص عمربن محمد سهروردی ملقب به شیخ الاسلام، عوارف المعارف (ملحق إحياء علوم الدّين) ج 5، ص 122
[184]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، خصال (أبواب الأربعين و مافوقه) حديث 23، ص 545
[185]– مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار (كتاب النبوّة) ج 14، ص 423
[186]– ابن شهر آشوب، محمدبنعلی، مَناقِبُ آلِ أبی طالب مشهور به المناقب ج 4، ص 139؛ «تفسير برهان» ج 4، ص 37. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 14، ص 402
[187]– دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب، ج 1، ص 32.
[188]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کافی، ج 2، ص 279.
[189]– شیخ صدوق، محمدبنعلیبنحسینبنموسیبنبابویه قمی، امالي صدوق، ص 253. ارشاد القلوب ديلمي، ص 268. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 74، ص 89.
[190]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمد رضا، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار مع تطبیق النصوص الواردة فیها علی بحارالأنوار، ج 1، ص 504. شیخ عباس قمی، عباسبنمحمدرضابنابوالقاسم، منتهیالآمال، ج 2، ص 454
[191]– نیکخواه، حجت، چهل حديث شيعه،، ص 96.
[192]– شیخ عباس قمی، عباسبنمحمد رضا، سفینةالبحار و مدینةالحکم و الآثار مع تطبیق النصوص الواردة فیها علی بحارالأنوار، ج 1، ص 503؛ تبصرةالمؤمنين، ص 139.
[193]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کافی، ترجمه مصطفوى، ج3، ص 353.
[194]– شیخ کلینی، محمدبنیعقوببناسحاق، کافی، ترجمه كمرهاى ج5 93 باب سختى بلاى مؤمن …ص، 81.
false
false
false
false